ترقهبازی یا حرمتشکنی؟!
ساعت ۴:۵۰ دقیقهی دیشب با صدای پدافند هوایی بیدار شدم! عجب تجربهی جدیدی بود. بلافاصله پنجره را باز کردم و آسمان را نگاه کردم؛ اما دیگر خبری نبود. گیجی خواب با هیجان جنگ در حال جنگ بود و حس عجیبی ایجاد کرده بود. حس آتشین خشم هم به آنها افزوده شد!
صدای اذان صبح در کشاکش احساسات متلاطم، مثل صدای اذانی بود که ابراهیم حاتمیکیا چه خوب در فیلم «چ» جانمایی کردهبود؛ آرامبخش و روحافزا.
صبح باید بچهها را میبردم مدرسه؛ امروز زودتر از هر روز رفتیم. احساس کردم خیابانها و اتوبانها خلوتتر از هر روز است؛ حتما الان جادههای شمال حسابی شلوغ است! اما در راه برگشت بود که متوجه شدم نه تنها هیچ تغییری در زندگی روزمره تهران اتفاق نیفتاده بلکه ترافیک لعنتی، لعنتیتر از روزهای قبل شدهبود!
از همان لحظات نخست، مسألهای ذهنم را درگیر کرد که هرچه زمان گذشت، بیشتر آزارم داد:
شهادت حاجقاسم هرچند نقطهی عطفی در تحولات منطقه بود، اما برای ما بسیار تلخ بود و جبرانناپذیر.
اما حملهی اسرائیل به سفارت ایران در سوریه چه بسا از آن بزرگتر بود؛ چون حمله به خاکمان بود و یک اعلام جنگ واقعی.
ترور مهمانی عزیز در خاک کشورمان یقیناً از حمله به سفارت بالاتر بود؛ هم حریممان نقض شد و هم مهمانمان شهید شد!
شهادت سیدحسن اما از همهی آنها بزرگتر بود! شهیدی که همهی عالم میدانستند که خودش را سرباز آقا میداند و جنوب لبنان را خطمقدم ایران!
نگاهم این است که حملهی دیشب هرچند به ظاهر طرفی نبست، اما از همهی آنها بزرگتر است! حریم امالقرای جبههی مقاومت از سال ۶۷ تا دیشب در حصن حصینی بود و کسی جرأت نکرده بود خراشی بر آن بیاندازد! حتی بوش پسر و ترامپ دیوانه با همهی هارتوپورتشان این جسارت را مرتکب نشده بودند!
اسرائیل حرامزاده این حریم مقدس را شکست.
اگر این توالیِ حملات توسط «سگ هار آمریکا» ادامه یابد، مراحل بعدی چه خواهد بود؟!
خدا میداند که از همان لحظهی شنیدن صدای پدافندمان، جملهی حکیمانهی «اماممان» در گوش جانم زنگ میخورد که «اگر آنها یکی بزنند، ده تا خواهند خورد» و غیر از عمل به این جملهی الهی و علوی و حسینی، هیچ اقدامی برای این رژیم وحشی و کودککش بازدارنده نیست.
✍عباس بابائی ۵ آبان ۱۴۰۳
🇮🇷
#عباسبابائی||عضوشوید👇
https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec