✍️ نکات شناختی درباره چرایی عدم تنظیم دستگاه محاسباتی برخی از ما با دستگاه محاسباتی رهبری 🔻قسمت دوم 2️⃣ اگر دستگاه محاسباتی تنظیم نبود یعنی از خط رهبری جدا شدیم؟ 🔸بعنوان مثال اگر به دیدارهای چندساله اخیر دانشجویان با رهبری توجه کنیم، فاصله گرفتن مواضع برخی دانشجویان وتشکل‌های انقلابی با ایشان در مواردی، نسبت به سال‌های قبل‌تر مشهود و اتفاقا مورد توجه رهبری است؛ در این بین برخی مواضع کارشناسی‌تر که متفاوت از نگاه رهبری مطرح شده است گاها مورد استقبال و گاها مورد نقد رهبری قرار گرفته است؛ اینکه در بعضی حوزه های‌تخصصی، موضوعی یا موردی مواضع کارشناسی متفاوت مطرح است امری طبیعی می‌باشد، اما وقتی این تفاوت نگاه با رهبر انقلاب تبدیل به یک «رویه» و جریان مداوم می‌شود که گستره‌ای از موضوعات را دربرمی‌گیرد آیا معنایی غیر آن دارد که اساسا دستگاه محاسباتی برخی از ما با دستگاه محاسباتی رهبری فاصله پیدا کرده است؟ حال کسانی که چنین رویه‌ای دارند از خط رهبری جدا شده‌اند؟ 🔸بهتر است مسئله را اینگونه طرح کنیم که این فاصله چه تبعاتی دارد؟ اگر درک و شناخت صحیحی از صحنه تمدنی داشته باشیم متوجه می‌شویم که جبهه مقابل‌ما از هر زمینی بتواند استفاده می‌کند. افراد و جریان‌های خنثی و ساکت جای خود،او حتی از ظرفیت انقلابی‌ترین‌ها هم استفاده می‌کند تا به جریان انقلاب اسلامی ضربه وارد کند و به تعبیر رهبر انقلاب با کنارهم قرار دادن خانه‌های یک جدول یا قطعات یک پازل ظاهرا بی ربط بهم میدان را طوری آرایش دهد که متضرر آن انقلاب اسلامی باشد. اساسا یکی از تبحرهای جبهه مقابل خط‌ روخط انداختن و عوض کردن کدها باهم است؛ چیزی که رهبری از آن به عنوان اصلی و فرعی کردن امور نام می‌برند و از جمله عوامل اختلال در دستگاه محاسباتی همین اختلال در کدها و اولویت های افراد و جریان‌ها می‌باشد. به هر حال از آنجاکه نظر نهایی جریان انقلاب از لسان رهبر دارای صلاحیت انقلاب اعلام می‌شود ( پس از طی مسیر مشورتی و تصمیم سازی که ایشان برای خود دارند) مسلم است که هر مطلبی خارج از آن مستعد قرارگرفتن در پازل جبهه مقابل است (چه بجا باشد،چه نابجا چه نیمه‌جا) و این یعنی هر حرکت‌ما و اعلام موضع‌ما یا تاثیر مثبت‌ومنفی بر جبهه خودی دارد یا جبهه مقابل؛ بدیهی است که حتی حرکت در ظاهر خنثی، اثر مثبتش برای جبهه مقابل بیشتر است و لو اثر منفی مستقیمی برای جبهه خودی نداشته باشد. 🔸تجربه زیسته انقلاب گویای آن‌است بسیاری از تفاوت رویه‌هایی که از سوی افراد و جریان‌ها بوجود می‌آید در مبنا(مبانی) و در مقصد(هدف) نیست بلکه در روش است؛ در لایه مبانی نیست که در لایه شناخت و سپس اتخاذ روش است. (مثلا روش مقابله با بیماری کرونا چه ارتباط مستقیمی با مبانی علمی و دینی پیدا می‌کند؟ عقل می‌گوید هرچه داری که می‌توانی به آن اطمینان کنی و در این زمان قابل حصول و استفاده برای مقابله با این بیماری است استفاده کن) فلذا سهم شناخت و سپس روش در تفاوت رویه‌ها عمده و محوری است و از آنجا که روش هرکاری به داده‌های ورودی و لوازمش وابسته است بسیاری از این تفاوت رویه‌ها در عدم کفایت ما نسبت به همین مواد اولیه خصوصا ماده شناخت است؛ بارها دیده‌شده که گذشت زمان این مسئله را به افراد غیرلجوج ثابت کرده است. 🔸جمع‌بندی آنکه اولویت تکلیفی و رسالتی ما در اهداف کلان، اثبات آزاد اندیشی ماست یا پیشبرد جریان بحق انقلاب اسلامی؟ اصلا چه تضمینی وجود دارد که راه حل یا موضع ما بیش از آنچه رهبر جریان از روی متد اجتهادی‌اش اعلام و اعمال می‌کند موثر واقع شود؟ ( که نمونه ناموفق آن بسیاراست- مثلا اختلاف نظر در کیفیت ورود ایران به فتنه سوریه) پس اگر دومی اولویت اول است، ناگزیر به تنظیم دستگاه محاسباتی‌مان با دستگاه محاسباتی و دقیق رهبری عظیم‌الشان انقلابیم؛ آنجاهم که موضع متفاوت و دارای قوت داریم و مطمئنیم رهبری از آن با خبر نیست، برماست( تکلیف ماست) تلاش کنیم تا نظر خود را به فرایند تصمیم‌سازی ایشان برسانیم و به ایشان در اتخاذ تصمیم و اعلان مواضع کمک کنیم.( لزوما نه از سمت دفتر.برای کسی که بخواهد ازطرق گوناگون قابل دسترسی است واینکه حتی بدون آنکه رهبری بداند میتوان پازل ایشان را در حوزه عملی خودمان تکمیل کنیم، نکته آنجاست برخی از آنهایی که دفتر را بهانه می‌کنند، بعد آنکه نظرشان به دست رهبری هم میرسد و باز اعمال نمی‌شود بجای اینکه تکلیف خود را در فرایند تصمیم‌سازی تمام شده و موفق ببینند متاسفانه سرخورده می‌شوند.) 🔹توجه به این نکته ضروری است که زاویه نگرش رسانه شناخت صحنه در این بحث سه قسمتی، یک زاویه دید مدیریتی، ساختاری و تشکیلاتی است.