🔘 روضه جانسوز امام رضا علیه السلام
اشکِ روان
🌷 زهری که سوزانده تمامِ پیکرم را
خاکستری کرده همه بال و پرم را
یک آشنایی هم در این غربت ندارم
تا که گذارد روی دامانش سرم را
🌷 حتّی جوادم نیست با دستش بگیرد
اشکِ روان گردیده از چشمِ ترم را
می خواستم این لحظه ی آخر ببینم
یک بارِ دیگر روی ماهِ خواهرم را
🌷 با صورتم خوردم زمین بر خاک کوچه
هر بار می خواندم به ناله مادرم را
امّا طناب اینجا به دستانم نبستند
مردی نزد سیلی کنارم همسرم را
🌷 هیزم نیاوردند پُشتِ خانه ی من
اینجا نسوزاندند دیوار و درم را
از زهر پیچیدم به خود بر خاکِ حُجره
دیگر نپیچیدند دَرهم حنجرم را
🌷 عمّامه ام مانده، عبا مانده، کسی نیست
تا که بَرَد پیراهن و انگشترم را
🌷 آتش گرفتم، سوختم، امّا ندیدم
پای برهنه، بینِ آتش، دخترم را
پلکم شده مجروح، از وقتی شنیدم…
…آن ماجرای غارتِ اهلِ حرم را
😭😭😭
رضا رسول زاده
⚫️
@saritanhamasir