تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 #داستان (اختصاصی جهاد تبیین) #هم_نفس_با_داعش قسمت بیست و یکم فرمانده : بشین... پروژک
🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 (اختصاصی جهاد تبیین) قسمت بیست و دوم بلند شدم و دیدم که یه مرد درشت هیکل و قد بلند و خوش تیپ اومد داخل... باهام دست داد و نشست صندلی روبه روی من _ بشین... اسم من رضاست ایرانیم .. مسئول آموزشتم....نمی‌ترسی که؟ _ نه فقط یه خورده هیجان زدم _ اولین چیزی که باید بدونی اینه که نترسی.. دشمنت به اندازه‌ای که بترسی بزرگ‌تر می‌شه و به اندازه‌ی اعتماد به نفس و شجاعتت کوچیک‌تر... _ میشه چند تا سوال بپرسم _ بپرس _ به نظرت شدنیه؟ هر چی فکر می‌کنم برا اونا کار سختی نیست که بتونن یه آدم تقلبی رو تشخیص بدن _ طوری آموزشت می‌دم که خود ابو هاجرم خودشو از تو تشخیص نده، از این گذشته ما از قبل به همه‌ی چالشایی که قراره باهاش مواجه بشی فکر کردیم و برا هر کدوم نقشه‌ای داریم... تمرکزتو بذار رو یادگیری... _ صدام چی؟ _ یه مربی دیگه هر روز باهات برا تقلید صدا تمرین می‌کنه که بتونی مثل ابوهاجر حرف بزنی، البته یه راه دومم داره که خودت می‌فهمی. _ چرا دارین برا این عملیات مهم از یه آدمی که قبلا آموزش ندیده استفاده می‌کنین؟ _ خب اون وقت کارمون چند برابر میشد که! باید هم ابوهاجر بودن، رو یادش می‌دادیم هم یه سال باید منتظر نتیجه عمل‌های جراحی صورت طرف می‌موندیم، اونم اگه راضی می‌شد تغییر کنه... اصلا به ایناش کاری نداشته باش، بهترین راهو انتخاب کردن ... . خب فقط یه چیزی.... من عادت ندارم یه چیزو دو بار تکرار کنم. وقتی هم برا کشیدن ناز مهارت آموز تنبلم ندارم، هر اشتباهی که مرتکب شدی، تو کوتاه‌ترین زمان تنبیه میشی. کیفشو باز کرد و چند تا کاغذ گذاشت روی میز _ تو باید اسم و اطلاعات 150 نفر بدونی تا شناخت لازم رو از اطرافیانت داشته باشی و خودتو گم نکنی. هر روز ٣٠ تاشونو باید حفظ کنی و به خاطر بسپاری... سعی کن صورتاشون کامل تو ذهنت هک بشه... البته این کارو بعد از جلسه‌ی امروز انجام می‌دی. قسمت اول آموزشت مربوط به اخلاقیات ابوهاجره... اون آدم خیلی خشکیه، زیاد حرف نمی زنه، به هیچ وجه نباید با بقیه بگو بخند داشته باشی.. موقعیت اون تو داعش به حدیه که به جز ابوبکر البغدادی همه گوش به فرمانشن برا همین لازمه که خیلی مغرور باشی و خودتو دست بالا بگیری، اون تو ماموریتا معمولا تعداد زیادی رو دنبال خودش نمی‌بره و به نظرش هر چی که دور و بریاش زیاد تر باشن برا خودش خطرناک‌تره و در عوض سعی می‌کنه بهترین زمان، بهترین افراد و سریع‌ترین راه رو انتخاب کنه.. تقریبا بیشتر روزا رو بیرون از خونه تو ماموریته و این یه امکان بزرگی رو برات ایجاد می کنه که اصلا دور و بر خانوادش سبز نشی چون قطعا برا اونا تشخیص اینکه تو ابو هاجر نیستی اصلا سخت نیست...‌ راستی تا یادم نرفته اسم تو از همین الآن ابوهاجره... نکنه صدات کنم و سر برنگردونی که تنبیه می‌شی. کمی تنگی نفس داره و بهتره هر وقت می‌خوای حرف بزنی هر چند دقیقه یه بار خودتو به تنگی نفس بزنی. بین بعضی از فرمانده‌های داعش رسمه که برای فرمانده با درجه ی بالاتر پیش کشی تقدیم کنن مثل اسیر... نکنه رد کنی، قطعا باید بپذیری اما اینو هم باید بدونی که ممکنه اون اسیر یه جاسوس از طرف رقبای ابو هاجر برای گرفتن مقام و موقعیتش باشن پس باید با تدبیر و هوشیار باشی و بعد اینکه قبول کردی یه جوری از سرت وا کنی و اصلا نذاری متوجه کارات بشن ... تو مدت عملیات بارها شاهد کشته شدن و خون و خونریزی می‌شی یادت باشه تو عامل انتحاری نیستی که بری برا کشتن داعشیا، تو نمی‌ری که کسی رو نجات بدی، چیزی رو عوض کنی تو فقط می‌ری که ابوهاجر باشی و یه کارایی رو به اسم ابوهاجر انجام بدی و یه کارایی رو که قرار بود اون انجام بده رو انجام ندی. جلسه‌ی اول بیشتر از دو ساعت طول کشید و نحوه ی رفتارم با فرماندهان، زیر دستام و اطرافیانم رو یاد گرفتم بعدش شروع کرد به یاد دادن کار با ویندوز قرمز، کار با چندین ابزار جاسوسی که تا به حال حتی اسمشونم به گوشم نخورده بود... پنهون کردن اجسام مختلف، ارتباط گیری صحیح و امن با نیرو های خودی و تشخیص تله هایی که ممکنه اونا تو موقعیت شَک به هویتم برا ایجاد اطمینان درست کنن و... 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh