☑️ 🔹🔷《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّيقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الْمَرْضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ الرَّشِيدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَكْسُورَة ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا》🔷🔹 اجر و پاداش رسالت، شعله ی آذر نبود این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود چهره ی انسیه الحورا و ضرب دست دیو فاطمه آخر مگر محبوبه ی داور نبود؟ فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه! حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود از فشار در همه اعضای او درهم شکست فضه را می‌خواند و بالای سرش مادر نبود دست او بشکست اما دست مولا را گشود غیر او کس را توان یاری حیدر نبود فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد هیچ‌کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند سنگ‌دل‌تر هیچ‌کس از قنفذ کافر نبود قاتل بیدادگر با پا صدف را می‌شکست در میان آن صدف آخر مگر گوهر نبود بر تسلای دل صاحب‌عزا گُل می‌برند گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود! «میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود ✅ روایت شده که ؛ حضرت فاطمه زهراعلیها سلام پس از رسول اکرم صلی الله علیه وآله پیوسته سری بسته از شدت درد و جسمی نحیف و در خود فرو شکسته و چشمی گریان و قلبی سوخته داشت که ساعت به ساعت از خود می رفت و بی هوش می شد. در روایتی دیگر آمده است که؛ ♦️وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله رحلت فرمودند و از طرف جماعت به حضرت زهرای مرضیهعلیها سلام آسيب ها رسيد، ایشان در بستر افتاد و جسمش ضعيف گشت و گوشت بدن ایشان آب شد و به تدريج لاغر شد و مانند شبحی گرديد {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید بُوَد چشمش به در، تا کی اجل آید به دیدارش؟ علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد مجسم می کند عشق وفداکاری و ایثارش کند اشک علی را پاک، با دستی که بشکسته نخواهد اشک مظلومی فرو ریزدبه رخسارش علی گه دربغل زانو، گهی سر بر سر زانوست تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش به زحمت واکند چشم و،به سختی می نهد برهم رمق رفته دگر ازدیده ی تا صبح بیدارش 👤علی انسانی تمام شب تا صبح خداخدا کردم برای مرگ خود فقط دعا کردم علی! حلالم کن گریه به حالم کن همای وحی‌ام لیک شکسته بال من کسی نمی‌گرید جز تـو به حال من علی! حلالم کن گریه به حالم کن به گریه ترویج ولایتت کردم به دست بشکسته حمایتت کردم علی! حلالم کن گریه به حالم کن تو شمع و من بودم دور تو پروانه فدایی‌ات گشتم ولی غریبانه علی! حلالم کن گریه به حالم کن این رخ نیلی این صورت و این دستم فدایی‌ات بودم فدایی‌ات هستم علی! حلالم کن گریه به حالم کن حق ولایت را عجب ادا کردند مرا غریبانه از تو جدا کردند علی! حلالم کن گریه به حالم کن ای به رخت جاری اشک عزای من در دل شب قرآن بخوان برای من علی! حلالم کن گریه به حالم کن 🔵کانال توسلنامه 🔻 https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d