🌷✨🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷✨🌷
🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
#درعا
#پارت_چهل_و_چهار
🌻خواهر همسر شهید:
آخرین روز که میخواستیم، به تهران برگردیم، گفت:
ـ همگی باید قول بدید، سال آینده دوباره بیاییم شمال.
گفتم:
ـ باشه حسن آقا تا اون موقع انشاءالله کارهای شما کمتر میشه، مهلا و علی هم بزرگتر میشن، آنوقت بیشتر خوش میگذره.
به شوخی گفتم : که اون موقع چهارتایی میآیید سفر چهار نفری را هم تجربه میکنید. گفت:
نه آبجی زهرا، سفر دستهجمعی بیشتر لذت داره اصلاً مهمانیها، اعیاد همهاش دورهمی بیشتر میچسبه.❄️
راست میگفت، عید غدیر خیلی دوست داشت، خانوادهها دور هم باشند خوش باشند، به هم مهربانی کنند، کدورتها و فاصلهها از بین بره و همه با هم خوب باشند. حسن آقا میگفت:
ـ عید، یعنی نزدیکشدن دلها، روزهای عید، روزهای خداست، باید خوشحال باشیم. خانوادهها را خوشحال کنیم؛ اونوقت خدا هم از ما راضی میشه.
میگفت، روزهای جمعه عیدِ و بهش اهمیت میداد.❄️
🌻همسر شهید :
روز جمعه دوست داشتم، آبگوشت درست کنم و با خانوادهاش دور هم باشیم. اولینبار گفت:
ـ فاطمه! من آبگوشت دوست ندارم.
ـ باشه حسن جان. یکبار درست میکنم، بخور؛ اگر دوست نداشتی، دیگه درست نمیکنم.❄️
حقیقتش از تمام غذاهای من تعریف میکرد. یک روز جمعه، آبگوشت درست کردم و ناهار رفتیم منزل پدرش. ایشون هنوز در قید حیات بودند آبگوشت را دور هم خوردیم. خیلی خوشش آمد و تعریف کرد. پرسیدم:
ـ حسن راستی راستی خوشت آمد یا برای دل من تعریف کردی؟
ـ نه فاطمه؛ واقعاً خوشمزه بود.❄️
از آن روز به بعد، جمعهها نمیتوانست، از آبگوشت من بگذرد. خانواده دور هم جمع میشدیم، آبگوشت میخوردیم و خیلی خوش میگذشت.❄️
🌷
#شهید_مدافع_حرم_حسن_غفاری
✍هاجرپورواجد
@ayatollah_haqshen