«الهی، تویی که در دلتنگیها تنها به تو روی میآورم و تویی که در شداید تنها به تو امید میبندم و تویی که در آنچه بر من نازل میشود، پشتوانه و سلاح من بودهای. چه بسیار روی نمود هُمومی که قلب در آن به ضعف میگراید و حیله بریده میشود و دوست کناره میگیرد و دشمن زبان به شماتت میگشاید، و من با اشتیاقی که مرا از غیر تو باز میداشت، کار را به تو واگذار کردم و شکوِه پیش تو آوردم و تو آن غصهها را زُدودی و گره از کار فروبستهٔ من گشودی و مرا کفایت کردی. پس تویی ولیّ همهٔ نعمتها و مُنتهای همهٔ رغبتها.»
[ فتح خون، سید مرتضی آوینی ]