چند دقیقه قبل از اذان مغرب با عجله از خونه خارج شد . پرسیدم : حسین ! کجا میری با این عجله؟ همون طور که داشت می‌رفت گفت : با یه نفر قرار ملاقات دارم😎. این رو گفت و رفت. از برادرش پرسیدم : کجا رفت؟! خندید و گفت : رفت مسجد جامع تا نمازش رو اول وقت بخونه ...... Tobe94