قلبها و انتخابها
کربلا راوی ماجراهای انسان است و همهی دنیا در کربلا خلاصه شده است.کربلا تصویرگر عاقبت آدمی است، به سعادت یا شقاوت. در معرکه کربلا همه حضور دارند: پیر و جوان، زن و مرد، نوزاد شیرخواره و کودک و نوجوان، سیاه و سپید، سعید و شقی، غلام و مولا، عروس و داماد و هر کدام از اینها ماجرا و عاقبتی دارند. همه این ماجراها برآمده و متاثر از انتخابهای انسان است. انتخابهایی که انسان با آن مسیر زندگی خود را طی میکند و این انتخابها، متاثر از قلب اوست و سازندهی سرنوشت او. اما قلب، همان عضو تپنده در سینه ادمی نیست؛ بلکه قلب به معنای ماهیتی است که انسان بوسیله ان حقایق را درک و شهود میکند.
اگر قلب به تعبیر قران قلبی سلیم باشد و راهی بسوی معرفت الهی داشته باشد و در زیر خروارها خاک غفلت و معصیت مدفون نشده باشد میتواند در بزنگاههای زندگی و انتخابهای سرنوشت ساز، نشانهها را ببیند و ادراک کند و در هنگامه تذکر و بحبوحه فتنهها، به تعبیر قرآن "وَجِلَتْ" بیابد و بلرزد و از خود علائم حیات نشان دهد و چنین قلبی است که در دوراهی سهمگین عاشورا، در نبرد میان حقیقت طلبی و مصلحت گزینی، شهادت و حقیقت را انتخاب میکند.
از این نظر، در بستر روایت کربلا میتوان دو شخصیت را مورد بررسی و دقت نظر قرار داد. یکی عمر سعد و دیگری حر بن یزید ریاحی. دو انتخاب و در نتیجه دو سرنوشت متفاوت از دو نفر در لشکر ظلم، از یک سو عمرسعد است که انتخاب او متاثر از ریاست طلبی و دنیاپرستی اوست و این انتخاب به گونهای شد که شقاوت ابدی و سرنوشتی نامیمون برای او به همراه آورد و از سوی دیگر انتخاب حر بن یزید ریاحی است، انتخابی که به دلیل ادب و محبت او نسبت به حضرت فاطمه سلام الله علیها، موجب نجات او شد و او را به سعادت ابدی نائل گرداند و سرنوشتی نیکو برای او رقم زد.
در ماجرای عمر سعد، حب دنیا و ریاست طلبی و قساوت مانع ادراک قلب او شد، تا آنجا که حتی کلام و تلاشهای متعدد امام حسین علیه السلام هم نتوانست او را نجات دهد و او قربانی ناپاکی قلب خود شد؛ و سرانجام تمام قد، در برابر حقیقتی که میشناخت ایستاد و حقیقت را قربانی امیال و دنیا پرستی خویش قرار داد و به مسلخ فرستاد. اما در ماجرای حر، هرچند که او در ابتدای کار مانع خروج امام از کربلا شد، ولی در معرکه روز عاشورا به مدد بارقههای محبتش نسبت به حضرت صدیقه طاهره و اثرپذیری قلبش، توانست خود را نجات دهد و نامش را در میان شهدای کربلا ثبت کند و در جدال میان دوزخ و بهشت و در برزخ انتخاب حقیقت، خود را قربانی راه حق و فدایی امام قرار دهد.
بنا بر صریح ایات قرآن همه انسانها صاحب قلباند؛ اما سخن در حفظ پاکی و قوه ادراک آن، اثرپذیری و حیات این قلب است. حیات قلب، با اطاعت از اوامر الهی، پایداری و خارج نشدن از مسیر هدایت ربوبی بدست میآید و مرگ آن با پشت کردن به اوامر الهی و غفلت و اصرار بر گناهان و دنیا طلبی حاصل میشود، گاهی به تعبیر قرآن، گویا بر قلبها مُهر نهادهاند و گاه قلبها میدان نورافشانی انوار الهی و مصداق قلب سلیماند و این داستان همیشه بشر است تا زمانیکه انسان قدرت انتخاب دارد، انتخابهایی که ریشه در قلب او دارد.
✍ سیده رباب سید کاظمی
#یادداشت
@tollabolkarimeh