eitaa logo
طلاب الکریمه
12.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر می‌نویسم پدر، اما تو جور دیگر بخوان. هر کلمه‌اش در خود جهانی وسیع دارد. (پ) آن پناهگاه امن دوران عمرم است. آنگاه که مفهوم ترس را فهمیده بودم، نگاه به عقب کردم پدر را دیدم. دلم محکم شد فهمیدم همه‌جا کوهی همراه دارم که پشت و پناه تمام زندگیم است. (د) آن را باید دریای زلال نامید. اصلا پدر جنس قلبش فرق دارد، پدر، بد بودن را بلد نیست، یکرنگی در سرشت او موج می‌زند. (ر) آن به معنای رنگین‌کمان رنگ‌هاست، پدر را نمی‌توان با یک رنگ توصیف کرد. عشق او رنگ سفید، قلب او رنگ سبز، مهربانی او آبی. اگرچه دستان پدر خشک و خشن است، اما همان دستان، آرامش تمام عمر مرا تضمین می‌کند، روی سرم که کشیده می‌شود. اگرچه خستگی نگاهش دائمیست، اما در لبانش لبخند موج می‌زند. محکم بودن را از پدر آموختم. تا وقتی که سایه‌اش روی سر خانواده‌است، هر مشکلی حل شدنی‌ است. خدایا پدران سرزمینم را سلامت بدار و پدران آسمانی را بیامرز. ✍️سمیه اسماعیل زاده @tollabolkarimeh
خدای من! تو پناهگاه همه کسانی هستی که آفریدی. تو یاری رسان همه موجودات در سختی‌ها و تنگناها هستی. هر کس در هر طوفانی تو را بخواند، اجابت می‌کنی. تو مونس و همدم تنهایی‌ها و وحشت‌ها هستی. آن دم که هیچ کس، حتی مادرم که توی وجودش بودم، دستش به من نمی‌رسید، تو مرا آماده زیستن در دنیایی کردی که نمی‌شناختمش! می‌دانم که به زودی در سرای دیگری با تو ملاقات خواهم کرد. مرا برای دیدارت آماده کن. معبودم! تو یگانه محبوب منی. هر چند غبار غفلت روی دلم نشسته باشد و ندانم با کجای وجودم این چنین تو را عاشقم. تو در کدام بند وجودمی؟ کجای جهانم نبض می‌زنی که میان دلمردگی‌ها نمی‌میرم؟ از تو تا من چقدر راه است؟ چند فرسخ فاصله است؟ تو بگو یگانه خالقم! اصلا جدایی میان من و تو هست؟ از میان غبار این شهر، بین هیاهوی آدم‌ها صدایم کردی که چه؟ دستم را گرفتی می‌خواهی مهمانت شوم که کدامین راز مگو را بگویی؟ معبودم! تو عاشق‌تری یا من؟ تو مرا بیشتر دوست داری یا من تو را؟ تو بزرگترینی، تو مهربانترینی معلوم است در محبت هم تو از من، این بنده کوچکت، بزرگتری! حال که مرا انتخاب کرده‌ای تا در خلوت خانه‌ات، همراه دوستانم، خالی از هیاهوی دنیای بیرون، با زبان روزه مهمانت شوم، مشتاقانه منتظر رازهایت هستم.. شاید این راز مقدمه دیدار نورانی ما در سرای واقعی است. از جنس توست. و من آن *نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي* هستم که برای وسعتی از جنس تو بی‌تابم. شنیده‌ام عاشقی با تو در جوانی هنر است وگرنه بسیار کهنه آدم‌هایی که پایشان لب گور است و تو را از ترس می‌خوانند. من اما در ابتدای راه، وقتی دنیا هنوز در نظرم بسیار زیباست، تو را بر می‌گزینم. مبارک است بر من آغوش عاشقانه تو من آمدم پروردگارم! ✍مریم حمیدیان @tollabolkarimeh
و خدایی که همین نزدیکیست. چقدر دلمان از بعضی کارها و رفتارها می‌سوزد. به جلز و ولز می‌افتیم. گاهی گله‌مند از خدای مهربانی که حواسش به همه چیز است، می‌شویم. انگار یادمان می‌رود او تمام دنیا را با برنامه‌ای دقیق آفریده. حس دخالت در تمام وجودمان موج می‌زند. خود را عالم دهر می‌دانیم‌. گله از عدالت خدا می‌کنیم. اینکه چرا این همه ظلم و ستم را نمی‌بیند. مانند دوران کودکی‌ام که با خواهرم دعوایم می‌شد حق با من بود اما مادرم چیزی نمی‌گفت. و چقدر ناراحت می‌شدم از بی عدالتی مادرم. چقدر در دل غصه می‌خوردم که دوستم ندارد. بعدها فهمیدم بخاطر آن کارش تنبیه شده. آنجا بود متوجه شدم بعضی از کارها و تنبیه‌ها جا و مکان خاص خودش را دارد. وقتی مادر خانه که مخلوق خداست می‌داند چطور و کجا فرزندش را متوجه رفتار بدش کند، بی‌شک خدایی که خالق بی‌همتاست به موقع سزای کار بد او را می‌دهد. و من مخلوق فقط باید به او اعتماد کنم. با کمی اعتماد و صبر همه چیز درست می‌شود. خدایی که عادل جهان است، نمی‌گذارد حق هیچ مخلوقی پایمال شود. دیر یا زود به حقت می‌رسی. عجله نکن حتما برایت چیز بزرگی درنظر دارد که انقدر زمان می‌برد. و چقدر زیبا خدا با تو سخن گفته: "وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ " و شکيبايى کن، که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نخواهد کرد! ✍️سمیه اسماعیل‌زاده @tollabolkarimeh
حضرت علی (ع) بعداز درگذشت ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی به حال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند. ابوذرخشمگین شدوبه مامورین گفت: شمادوتوهین به من کردید: اول آنکه فکرکردیدمن علی فروشم وآمدید من را بخرید. دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنید و به من بدهید با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنهارا بیرون کردو درب را محکم بست مولا امیرالمومنین علیه السلام گریه کردند و فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم، آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست، سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر در این زمان علی فروش نشویم. @tollabolkarimeh
قبله‌ی رنج‌ها بانو به هر سختی که بود از برادر دل برید و کاروان را با اشک و سوز راهی مدینه کرد. زینب دیگر آن زینب قبل نبود. با قد خمیده و موهای سفید وارد مدینه النبی شد و به دیدار قبر جد بزرگوارشان رفت. با صدای محزون از غم برادر گفت. اما حالا او مانده است و مدینه ای که دیگر حسین ندارد. چگونه بدون حسین علیه‌السلام در کوچه های این شهر قدم بگذارد که خاطرات برادر زنده نشود. غم فرزند کافی است که یک مادر را از پای در بیاورد ولی بانو با غم برادر، فرزند و قوم عشیره روزگار را سپری کرد. بی دلیل نیست که ایشان را قبله رنجها می نماند. دردفراق هر روز بیش تر از پیش در جان بانو رخنه پیدا کرد. با غمی که هیچ وقت از قلبش بیرون نرفت، راهی شام شد. ایشان یک‌سال و نیم بعد از شهادت امام‌حسین علیه‌السلام در۱۵رجب در کنار دردانه‌ی برادرش چشم از جهان فروبست. ✍️ رقیه‌ آرامی‌نسب @tollabolkarimeh
خاصیت پنج‌شنبه‌ها معجزه است، مثل دیدار امروزمان. خدا خواست که با دیدارت، دوباره عاشق آسمان ابری‌ بشوم. سرم را روی سنگ سرد می‌گذارم و نامت را می‌بوسم. قرآن را باز می‌کنم، ابراهیم بخوانم؟ مثل هر روز که نیستی و من با دلی‌ تنگ، ابراهیم می‌خوانم. عمیق نفس می‌کشم. کاش می‌شد هوای با تو را درون جیب‌هایم حبس کنم و با خودم ببرم. اینجا فقط تو را دارد و مایه‌ی آرامش من است. اسفند که بیاید، بوته‌ی گل سرخم را همسایه‌ات می‌کنم، تا شرمنده عطر حضورت شود. جان نرگس‌ها، می‌شود بمانم؟ بدون تو زمان نمی‌گذرد! کاسه‌ی دلتنگی‌ام پر می‌شود، بغضم را به زور قورت می‌دهم. تحمل می‌کنم تا اشکم نریزد. دو اقیانوس اشک پشت پلک‌هایم پنهان دارم. صدای قرآن می‌آید. نمی‌توانم! دلتنگی که از حد بگذرد، زبان قاصر می‌شود و چشم‌ها به حرف می‌آیند، با الفبای اشک، آرام و بی‌صدا... ✍️مریم سادات موسوی @tollabolkarimeh
عن‌ النبی صلی‌الله علیه ‌و آله اَعْقَلُ النّاسِ اَشَدُّهُمْ مُداراةً لِلنّاسِ وَ اَذَلُّ النّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسَ؛ داناترين مردم كسى است كه با مردم بيشتر مدارا كند و خوارترين مردم كسى است كه به مردم اهانت كند. بحارالانوار، ج75، ص52، موضوع : داناترین مردم @tollablokrimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام جمعه با غیرت چهار دانگه : مدیران فاسد، تانکهای مرکاوای اسرائیل در داخل هستند. @tollabolkarimeh