"قسمت دوم"
شاخه های کهنتر سامی با نامهای متفاوتی بوده اند که بعدها در این دو شاخه ادغام شده اند. برخی نام های شاخه های سامی در بین النهرین و همسایگی ایران عبارت بودند از سومری ها و آشوری ها، کلدانی ها، بابلی ها ، ساردی ها، فنیقیها، آرامی ها ، ایلامی ها آنچه در دوران متأخرتر در نزد ایرانی ها لقب این سامیان شد و در شاهنامه نیز هست همان لقب تازی است
عبری و عبوری وعرب دانی چیست
این هر سه به پارسی شد و تازی شد
تازی گذرنده دان و در حال گذار
عبری و عرب چنین عجم سازی شد
کیوان تهمتن
تازی در شاهنامه به کل سامیان گفته شده که مشتمل بر عبری عربی هاست و مثلا لقب ضحاک عاشوری در شاهنامه تازی است یعنی سامی غیر آریایی و غیر عجمی
پس نهاد پیامبری و کتاب مقدس نهادی غیر آریایی بود و نهادی سامی بود رهبری در جامعه ی سامی بطریق ادعای پیامبری و پیامبر زادگی و کتاب مقدس بود
و نهاد شاهی و شاهزادگی نهادی غیر سامی و نهادی آریایی بود رهبری در جامعه ی آریایی بطریق ادعای شاهی و شاهزادگی بوده است...
با وجود تفاوتهای ظاهری و بارز این دو نهاد و دو بنیاد اندیشگی ولی در باطن شباهت های مهمی دارند
یکی از شباهت ها این است که روح سامی مخالف دموکراسی و زمینی کردن منشأ فرامین کتب مقدس است چرا که پیامبران اعلام کننده ی فرامین آسمانی و اراده ی خدا بودند آنچه ریشه ی زمینی داشت و منشأ آن اراده ی مردم بود نامش بت پرستی بود (روح سامی دشمن دموکراسی است از باب آسمانی بودن ریشه ی فرامین الهی )
جالب آنکه در نزد آریاییان نیز نهاد شاهی و شاهزادگی که اراده ی نیک و زیبا و منشأ فرامین ایزدی شاهان و پهلوانان بوده اند با دموکراسی مدرن فعلی دشمن است
پس روح سامی و روح اریایی ونهاد پیامبری و شاهی روحی و نهادی غیر دموکراتیک و اخلاقی و معنوی گراست گرچه در سطح ظاهر و رفتارهای اجتماعی بعضا تضادهای فاحشی هم دارند
(در مثنوی زن نامه کیوان تهمتن چند مورد از تضادهای بارز رفتار اجتماعی آریایی با سامی شرح داده شده بر فرض مثال در جامعه ی اریای اغلب مردان با چهره ای سبیلی دیده می شدند بدون ریش و در جامعه ی سامی برعکس این مردان سبیل کوتاه کرده و ریش را بلند می کنند ، یا آریاییان مرده را در مکانی بلند و دور از خاک می نهادند سامیان در خاک و زمین هموار که خود پست است چاله ای کنده و مرده را زیر خاک می نهادند ، آتش در نزد آریاییان نمادی از کمک و مهر ایزدی بود و در نزد سامی ها آتش مظهر عذاب خدای بوده و ...)
این تضادهای آریایی با سامی بحدی بوده که برخی اصولا معتقدند محال است که آریایی و سامی با هم کنار بیایند چنانکه ملک الشعرای بهار در جایی و در انکار شباهت و همخوانی سامی و آریایی گوید
سامی و آرین بهم که شنود؟
وکیوان تهمتن گوید
کیش هزاره های گمشده مهر است ای حسن
از سام تا به آرین فرق است صد رسن
لیکن این روح سامی و آریایی نه تنها در دوران پسا اسلامی بلکه پیش از آن در ایران ما با هم آشنا شده و آمیخته شدند و همدیگر را تحت تأثیر قرار دادند
می توان گفت در ظاهر قضیه در پیش از اسلام روح آریایی بر روح سامی در ظاهر غلبه داشت و پس از اسلام روح سامی بر روح آریایی در ظاهر غلبه کرده است
ما در دورانی هستیم که تقریبا ۱۴۰۰ سال دورانی پیشا سامی اسلامی داشته آیم و حالا هم تقریبا ۱۴۰۰ سال طول دوران پسا سامی اسلامی شده است و گویا دورانی تازه از شناخت آغاز شده و می شود دوران ما دورانی ویژه و پیشگویی شده است ...
اما چگونگی آمیختگی این دو اندیشه و دو بنیاد آریایی و سامی
هنگامی که آریاییان ایران (نخستین شاخه مادها) موفق به تسخیر مناطقی در بین النهرین وحوزه ی سامیان شدند خواسته ناخواسته وقتی جماعت ومناطق سامی اصیل در بین النهرین تحت حکومت مادها (پیش دادیان) قرار گرفتند (مادها همان پیش دادیان وهمان کردهای کوهی غرب ایران بوده اند)
شهنامه بود تاریخ لیکن همه بومی گفت
از ماد وهخامن تا اشکانی و ساسان شد
گر ماد وهخامن را پیشداد وکیانی گفت
این واژه و تعبیر است گر زانکه نه یکسان شد ...
کیوان تهمتن
بطور طبیعی تداخل و آمیختگی و آشنایی این دو بنیاد اندیشگی آریایی و سامی از زمان مادهای پیشدادی اغاز شده لیکن غلبه در ظاهر با زبانها و نامها و اندیشه ی آریایی بوده است
کردهای مادی با تباری آریایی و کوچیده (از روسیه ی فعلی و مناطق سرد سیبری) نخستین همسایگان سامیان باستان بوده اند آنها همسایه ی عاشوری بابلی ها شدند و حتی آمیختگی نژادی نیز پیش آمده است و بعدا بیان می کنیم که به احتمال نزدیک بیقین عرب مستعرب قریش در مکه و مدینه در حقیقت قومی و نژادی دو رگه و تازی مادی بوده اند یعنی رگ غیر تازی و غیر عربی در این اعراب مستعرب همین رگ کردی ومادی بوده است .
نوشته :کیوان تهمتن
کانال نابودی اسراییل حسب سوره اسراء