سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق من، برای ارزانی و گرانی گوشت و دلار و طلا و خودرو مرید سیدعلی و معتقد به انقلاب اسلامی نشدم که اگه در رفاه بودم براش هیپ هیپ هورا بکشم و اگه در گرفتاری و رنج، بر سرش فریاد بزنم... برای من، سیدعلی، پیر و مرادی هست که عمری در به در به دنبالش در شهرهای مختلف، در خانقاه ها، کلیساها، آتشکده ها و ... جستجو میکردم و سراغش را از هر کس و ناکس میگرفتم؛ حال، سالهاست که پیدایش کرده ام، مریدش شده ام و همیشه سعی کرده ام افق نگاهم را با بیان او تنظیم کنم، همیشه سعی کرده ام همه را از فیلترِ شاخص او نگاه کنم... برای من، انقلاب اسلامی، بوی ظهور میدهد، رایحه قدم های مرهم تمام آلام بشر را در لابلای پستی و بلندی هایش استشمام میکنم؛ وقتی نگاهم به انقلاب اسلامی معطر به موعود شد، دیگر گرانی و ارزانی و رنج و درد و ... پَست و حقیر میشوند و از چشمانم می افتند...