میبدی: می رسیم به این نکته که فکر و دکر شما معطوف به است ...حکمت معنوی اسلام... فرديد – اگر این مطالب را مولود خود ستائی من ندانید ، بله . اما باید قبلا عرض کنم که برای من " " و " " دو چیز است . بنده مفهوما یعنی از لحاظ از این مراتب گذشته ام . اما از جهت " " این خود مطلب دیگری است . میبدی – و اینکه انسان معنا و به حقیقت از این مراتب گذشته باشد ، از است ،نه . فردید – کاملا صحیح است . و براستی اگر بگویم که اگر من تا دم مرگ این توفیق را داشته باشم که معنا و به حقیقت از این مراتب بگذرم زهی سعادت ... گر چه وصالش نه بکوشش دهند آنقدر ای دل که توانی بکوش به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود محال باشد که این کار بی حواله برآید می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار کاین موهبت رسید ز دیوان قسمتم قسمت حوالتم به خرابات میکند هر چند این چنین شدم وآن چنان شدم هر وقت در بیان مطالب خود استشهاد به ابیات میکنم باور بفرمائید همانطور که بسیاری از اشخاص گفته اند ، حرفهای خودم را فراموش میکنم . اینجاست که دلم می خواهد مطالب را به کناری بگذارم و به حافظ بپردازم . من حافظ را خوب میفهمم و خوب میتوانم حافظ را شرح دهم . امروزیان ، این آدمها که می بینید خود را مرید حافظ و حافظ شناس جلوه میدهند رویشان به حافظ نیست بلکه پشت شان به اوست . اعم از اینکه حافظ را بستایند یا نکوهش کنند ، عزیز بدارند یا ملامت کنند . حالا آیا من با حافظ یعنی جوهره اصلی حکمت معنوی ، همسخنی یا به اصطلاح غربی ها " " دارم یا نه ؟ این دیگر نفی و اثباتش حق من نیست . من نمیدانم با حافظ همسخن هستم یا نیستم ،ولی مفهوما حافظ را می شناسم و خوب هم می شناسم . ‌