eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.5هزار دنبال‌کننده
216 عکس
60 ویدیو
18 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است) برچسب‌ها: عرفان | فلسفه | آوینی | انقلاب اسلامی | هایدگر | نیچه | گادامر | فردید | داوری اردکانی | فوکو | کانت | هگل | دکارت | هرمنوتیک | ملاصدرا
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ سحر کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست @varastegi_ir ‌ ‌
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌ 🎙 دکتر سید محمدتقی چاوشی: ▪️ در تمام اعصار، فقط یک انقلاب داریم و آن هم انقلاب ایران است... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 این تلقی که مردم جهان به دو گروه متجدد و پیش‌از تجدد تقسیم می‌شوند، نادرست و بی وجه و حتی گاهی خطرناک است. 🔹 در این‌که مردمان در مناطق مختلف جهان سنت‌های متفاوت دارند و کم‌وبیش به آن سنت‌ها وابسته‌اند، تردید نیست. اما اکنون در هیچ جای جهان، جامعه و نظم سنتی وجود ندارد. 🔸 همه جهان اکنون متجدد شده‌است و جامعه‌ای را نمی‌شناسیم که علم و تکنولوژی را نخواهد و طلب نکند، ولی علم در همه‌جا به‌نحو یکسان با جامعه و با روح مردمان پیوند نخورده است. 🔹 در این شرایط اگر جامعه‌ها را به مدرن و سنتی تقسیم کنیم، کمترین خطرش این است که چون کشورها گریزی از توسعه ندارند، کسانی فکر کنند که پس باید با سنت‌ها درافتاد و آن‌ها را از میان برداشت تا راه برای توسعه و مدرنیته باز شود و وقتی این سودا دستور عمل سیاست شود، چه‌بسا که به فاجعه بینجامد. 🔸 جامعه‌ها سنتی و متجدد نیستند. آن‌ها را به متجدد و قبل‌از تجدد هم نباید تقسیم کرد. تفاوت جهان درحال توسعه یا توسعه‌نیافته با جهان غربی این است که در جامعه توسعه یافته، علم و زندگی و سیاست همه اعضای یک پیکرند و یک روح آن‌ها را راه می‌برد، اما در جهان توسعه نیافته این‌ها همه از بیرون آمده و در کنار هم قرار گرفته است، بی‌آن‌که روحی برای متحد کردن و هماهنگ ساختن آن‌ها وجود داشته باشد. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌✍🏻 دکتر داوری اردکانی 📗 نقد فرهنگ توسعه نیافتگی 🔖 جلد دوم، ص ۳۰ ‌ ‌‌
‌ ‌ 🔸 همه باید متذکر باشیم که علم گرچه مزیت بزرگ جامعه‌ی جدید و کارساز زندگی بشر است، همواره این احتمال بوده‌است _و اکنون احتمال بیشتر شده‌است_ که از قانون هم‌بستگی سر بتابد و در راه ویرانگری وارد شود. 🔹 در تاریخ علم نقل شده‌است که تالس ملطی هنگامی‌که بر سر چاهی مشغول رصد کردن ستارگان بود، پایش بلغزید و در چاه افتاد. دوشیزه‌ای که شاهد درافتادن دانشمند به چاه بود او را از چاه بیرون آورد. چاه، تلسکوپ و ابزار پژوهش تالس بود که نزدیک بود خصم جانش شود اما حسن و زیبایی او را از این مخمصه نجات داد. 🔸 این سخن هم به صورت‌های مختلف بسیار تکرار شده‌است که هنر، ما را در برابر خشونت‌های احتمالی علم و سیاست حفظ می‌کند. قصه طالس پرمعنا است. در این‌که هنر هم پناه و دستاویز بشر می‌تواند باشد بحث نمی‌کنیم اما جهان تکنولوژی اطلاعات، چندان فضای هنر را تنگ کرده‌است که اگر خطری روی دهد دیگر دست کسی به هنر نمی‌رسد که از آن مدد بجوید. 🔹 جهان توسعه‌یافته نباید امکان وقوع خطرهای بزرگ را از نظر دور بدارد؛ درحالی‌که جهان درحال توسعه باید بیشتر در اندیشه‌ی هم‌بستگی و هماهنگی علم و زندگی و سیاست و جامعه باشد و البته هیچ‌یک نباید چشم امید از هنر و تفکر بردارند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌✍🏻 دکتر داوری اردکانی 📗 نقد فرهنگ توسعه نیافتگی 🔖 جلد دوم، ص ۳۱ ‌ ‌‌
‌ ‌ 🔸 اگر رابطه ما با خدا، رابطه خالق و مخلوق باشد و اینگونه فرض کنیم که احکامی هست و ما مکلف به آن اجرای آن احکام هستیم، این یک نحوه دوگانگی برای ما پیش می‌آورد که موجب می‌شود ما یک زندگی تکلف‌آمیزی‌ را تجربه کنیم و زندگی تکلف‌آمیز یعنی این‌که گویا شما می‌خواهی از زندگی چشم بپوشی برای عبادت خدا 🔹 و عمده این تکلف‌ها باعث می‌شود که ما از دین‌داری‌ کوتاه بیاییم چون ریشه‌ این دین‌داری‌ این است که به حکم آنکه خدا ما را خلق کرده داریم این عبادات را انجام می‌دهیم. 🔸 این‌جاست‌ که خودمان را دچار یک جبری می‌دانیم و در دنیای امروز که سرای پوچی‌ها هست آرام آرام با این نسبت از دین‌داری، دین‌داری‌ بی‌معنا می‌شود. 🔹 الا اینکه ما به یک نحوه از دین‌داری‌ برگردیم که اساس آن ایمان قلبی است. در ایمان قلبی خود ما هستیم که از درون به خودمان فرمان می‌دهیم و این همان خود درونی و فطرت است یا همان نجوای درونی است که حق با ما دارد و در این نسبت است که ایمان، راهگشای عمل دینی ما می‌شود... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌‌🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 تاریخ تجدد، تاریخ آزادی است و آزادی با قدرت ملازم است و میان اين دو ناگزير تعارض پیش می‌آید و هر دو یکدیگر را محدود می‌کنند. 🔹 قهر و آزادی در وجود مردمان به دشواری جمع می‌شود زیرا نیروی قهر به آزادی دیگری راه نمی‌دهد و دوستی او را نمی‌پذیرد. آزادی ملازم با قدرت بشر جدید، آزادی تصرف و تسخیر است. 🔸 کانت می‌خواست اشخاص و مردمان همه غایت باشند اما غایت تاریخ تجدد، بشریت و بشر کلی بود. جهان کنونی بیشتر به بشریت نظر دارد تا به بشر و انسانی که در هر وقت و هر جا وجود دارد. 🔹 به این گفته و نظر داستایوفسکی توجه کنیم که ترکیب "عشق به بشریت" با "نفرت از مردم واقعی" را خطری مهلک پنهان و نهفته در سیاست جدید می‌دانست. در زمان ما در تفسیر و تأیید سخن نویسنده بزرگ روس شواهد بسیار می‌توان آورد. 🔸 وقتی کتاب آینده علم اثر ارنست رنان منتشر شد، رومن رولان که هنوز بسیار جوان بود به دیدار فیلسوف رفت و به او گفت با این آینده‌ای که شما پیش‌بینی کرده‌اید تکلیف عواطف و آرزوهای بشر چه می‌شود؟ رنان گفته بود آرزوهای بشر به درک! علم باید پیشرفت کند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌✍🏻 دکتر داوری اردکانی 📗 گسست تاریخی و شرق‌شناسی 🔖 ص ۹۳ ‌ ‌‌
‌ ‌ 🔸 دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی اکنون بیش‌از همیشه و بیش‌از همه دانشمندان علوم دیگر مسئله دارند. منتها مسائلشان در گسیختگی‌های جهان توسعه نیافته گم‌شده و پوشیده است. 🔹 اصلاً در همه علوم، مسائل گم شده‌است. یعنی گردش کارها چنان است که به طرح مسئله مجال نمی‌دهد و به این جهت مسئله اصلی در این جهان، مسئله یابی است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ 📗 نقد فرهنگ توسعه نیافتگی 🔖 جلد دوم، ص ۳۶ ‌ ‌‌
‌ ‌ 🔸 من فکر می‌کردم انقلاب، طلیعه دوران تازه‌ای در تاریخ بشر خواهد بود و سکولاریسم به‌تدریج رنگ می‌بازد. 🔹 یعنی عصری پدید می‌آید که نه ضد تجدد بلکه چیزی ورای آن است و براساس حق‌پرستی و ایمان و صفا و دوستی و همراهی و راستی، بنیاد می‌شود و در آن انسان در سایه حق و عدل و آزادی زندگی می‌کند و زندگی‌اش معنا دارد. 🔸 دو اشتباه پیش آمد یکی این‌که مشکلات ظهور و تحقق نظم و جهان دینی را کوچک انگاشتم و از یاد بردم که جهان قدسی با حرف و لفظ و قهر تجدید نمی‌شود. 🔹 و دیگر این‌که تعلق شبه دینی همه مردم جهان به تجدد و علم جدید را نادیده گرفتم. این بود که در وطن خویش غریب ماندم و کتاب‌هایم را نخوانده‌اند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 📗 بر نامه فیلسوف ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 🔖 صفحه ۷ ‌
‌ ‌ 🔸 نسبت میان تفکر و عمل آدمیان بسیار پیچیده و دشواریاب است. به‌طورکلی می‌توان گفت که هر دوران تاریخی با اصول فکری خاصی قوام یافته است 🔹 و این اصول کم‌وبیش فکر و رأی و عمل و رفتار مردمان دوران را نیز راه می‌برد و تا زمانی‌که استحکام دارد، حتی بر همه‌چیز و همه کار نظارت می‌کند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 📗 کتاب بر نامه فیلسوف 🔖 صفحه ۴۸۱ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 علوم اجتماعی علم به روابط خاصی در جامعه خودبنیاد است و این جامعه عمرش از چهارصد سال بیشتر نیست. 🔹 علم جامعه خودبنیاد علم نظارت‌کننده و سامان‌بخش است. جامعه جدید به علوم انسانی نیاز داشته و این علوم براثر نیاز به‌وجودآمده است اما جامعه دینی اگر تجدید شود با احکام دین اداره می‌شود و نیازی به علم اجتماعی ندارد. 🔸 استقرار نظم دینی و قرار دین در زندگی کنونی کاری آسان نیست، اما به‌هرحال اگر تجدید عهد دینی ممکن باشد و عملی شود به علم اجتماعی سابق بر آن نیازی نیست. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 📗 کتاب بر نامه فیلسوف 🔖 صفحه ۴۷۳ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 ۱_ تفکر برخلافِ علوم به هیچ دانشی نمی‌رسد. ۲_ تفکر هیچ حکمت و خردِ تجربیِ مفیدی در زندگی به بار نمی‌آورد. ۳_ تفکر هیچ معمای کیهانی را حل نمی‌کند. ۴_ تفکر مستقیماً هیچ قدرتی برای عمل به ما نمی‌بخشد. 🔹 تا وقتی که هنوز تفکر را منقاد و وابسته‌ی این چهار چشم‌داشت می‌کنیم، تفکر را دست بالا می‌گیریم و از آن زیاده چشم داریم. 🔸 این هر دو مانع از آن می‌شوند که به درویشی و قناعتی که برخلاف‌آمدِ عادت است رجعت کنیم تا در میانه‌ی آن مشغله‌ی فرهنگی که هر روزه برای دوختنِ اندوخته‌ای از نویافته‌ها قیل و قال می‌کند و از پیِ هیجان‌های زیر و رو کننده در تکاپوست در این قناعت و درویشی بنشینیم و صبر پیش گیریم و مداومت ورزیم. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 مارتین هایدگر 📗 چه باشد آن‌چه خوانندش تفکر؟ 🔖 صفحه ۲۵۳ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🔸 ۱_ تفکر برخلافِ علوم به هیچ دانشی نمی‌رسد. ۲_ تفکر هیچ حکمت و خردِ تجربیِ مفیدی در زندگی به ب
‌ ‌ 🔸 أهل الحب صحيح مساكين! (درست است که اهلِ عشق مسکین‌اند) حالا به‌جای أهل الحب، بگذارید «أهل الفكر» همان مسکینی، به‌طرزی مضاعف مصداق دارد. 🔹 تفکر، حقیقتاً به مسکنت افتادن است؛ چون امرِ اندیشه‌برانگیز پیشاپیش روی می‌دهد و تنها مسکین‌ترینِ مردمان، حتی مسکین‌تر از اهلِ عشق، گرفتارش می‌شوند و پا پی‌اش می‌شوند. در این مسکینی جای هیچ فخری نیست. مسکنتی که روح در آن همواره مذاق‌اش تلخ است؛ هرچند وجدهایی هم دارد. اما از آن دست وجدها که از مبدل‌شدن به «حدِّ اُوسط»، از مبدل‌شدن به امرِ مشترک و سپس بروز و تکثیر، امتناع می‌کنند. 🔸 جبران خلیل جبران در نامه‌ای نوشته بود: «هیچ‌کس به تنهایی نمی‌تواند از زیبایی‌ای که درک کرده، لذت ببرد؛ به همین خاطر هنرمندِ راستین در پیِ آشکارگیِ خود است». 🔹 با این وجود زیبایی‌ای که در تفکر درک می‌شود برای اغلبِ انسان‌ها از شدتِ هیبت، ناشناختگی و عظمتِ آن‌چه دعوت‌کننده به تفکر به خودش است هم ترسناک است و هم تقریباً چنان‌که هست غیرقابلِ انتقال. تفکر راه یا راه‌هایی‌ست که متفکر ناچار تنها می‌پیماید، حتی اگر گزارشی از آن در مقامِ یک فلسفه داده شود، کلیتِ آن گزارش، جز اشاره و نشانه‌ای برای «دیگری» نیست؛ این اشاره و نشانه که او نیز باید تنها برود. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌