﷽ ⚪️ مبانی معرفت‌شناختی| بخش دوم. تبیین بحث (براساس درس‌های حجت‌الاسلام حسین‌زاده در موسسه مطالعات راهبردی) بحث در حوزه معرفت‌شناسی بر اساس دیدگاه‌های اسلامی، باید حول سه محور اساسی صورت پذیرد: معرفت‌شناسی عام یا مطلق، معرفت‌شناسی مقید یا دینی و نهایتا، اصول گفتمان و احتجاج عقلایی.[۱] گونه‌های معرفت‌شناسی:[۲] معرفت‌شناسی را به طور کلی، می‌توان به دو دسته معرفت‌شناسی مطلق و مقید تقسیم نمود و بحث از هر دو گونه آن، در این مقام ضرورت دارد. نوع مطلق معرفت‌شناسی، گونه‌ای است که به یک حوزه خاص از معرفت بشری محدود نبوده و به قواعد و اصول معرفت‌شناختی هر یک از معرفت‌های بشری می‌پردازد. در مقابل آن، معرفت‌شناسی مقید است که ناظر به حوزه‌های خاصی از معارف بشری بوده و گزاره‌های آن حوزه خاص را مورد توجه قرار می‌دهد. مانند معرفت‌شناسی دینی که ناظر به حوزه گزاره‌های دینی است و یا مانند معرفت‌شناسی گزاره‌های تجربی که بخش وسیعی از فلسفه علم را پوشش می‌دهند و یا فلسفه اخلاق که عمده مباحث آن، به معرفت‌شناسی گزاره‌های اخلاقی اختصاص دارد. البته ما از میان این انواع معرفت‌شناسی، باید به نوع مطلق و از میان انواع مقید آن، به معرفت‌شناسی دینی توجه نماییم. مبانی معرفت‌شناختی علوم انسانی در اندیشه اسلامی: اصل اول: عقلانیت معرفت اولین اصلی که در حوزه معرفت‌شناسی مطلق باید مبنا قرار گیرد، اصل «عقلانیت معرفت» [۳] است. کلمه عقلانیت، واژه‌ای است که برداشت‌های گوناگونی از آن شده و مراد این است که معرفت پدیده‌ای عقلانی و غیر قابل انکار بوده و چنین انکاری، امری نامعقول و غیرعقلانی است. البته تبیین نامعقول‌بودن این امر، نیاز به تبیین رویکردهای معرفت‌شناسی در قالب مقدمه‌ای برای این بحث دارد. در حوزه معرفت‌شناسی‌های موجود، دست‌کم سه رویکرد را می‌توان مشاهده نمود؛ [۴] رویکرد قدما که از یونان باستان آغاز می‌شود، رویکرد مدرن و رویکرد معاصر. قدما در رویکرد خود به تعریف صدق و حقیقت، معتقد بودند که حقیقت، معرفتی یقینی و قضیه‌ای مطابق با واقع است. باید توجه داشت که این تعریف برای حقیقت (گزاره مطابق با واقع)، یکی از پایه‌های اساسی معرفت‌شناسی ما را تشکیل می‌دهد؛ امری که محل گفتگوی بسیاری در معرفت‌شناسی‌ها قرار گرفته و خصوصا در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی، برخی‌ها که نتوانستند تصوری مناسب برای آن پیدا نمایند، صورت مساله را پاک نموده و آن را انکار کردند. اصل دوم: امکان دست‌یابی به حقیقت اصل سوم: هر کس مجموعه‌ای از معرفت‌های یقینی دارد سومین اصل این است که علی‌رغم امکان دست‌یابی به معرفت، هر شخصی، مجموعه‌ای از معرفت‌های یقینی دارد که شامل بدیهیات منطق، بدیهیات فلسفه و گزاره‌های وجدانی می‌شود. به عنوان مثال، مفهوم انسان، مفهومی کلی است و مفهوم رضا، مفهومی جزئی که این‌ها مسائلی بدیهی هستند. یا شکل اول در منطق و برخی دیگر از مباحث علم که بدیهی هستند. و یا مانند اصل علیت، تناقض و اصل هو هویت، و یا این گزاره که «واقعیتی وجود دارد» که همه این‌ها بدیهی هستند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti