﷽
⚪️
مبانی معرفتشناختی| بخش سوم.
این دیدگاه (اصل سوم) از عصر سقراط تا کنون در میان متفکران وجود دارد و لذا ما نام
قدما را بر آن گذاشتهایم. البته باید توجه داشت که اندیشمندان
اسلامی نیز در این رویکرد تاثیرات بسزایی را داشتهاند که میتوان از میان آنها، به آموزه
علم حضوری اشاره نمود. [۵]
نتیجهای که از این رویکرد قدما گرفته میشود، این است که
معرفت پدیدهای معقول است و قابلیت انکار از سوی انسان را ندارد و ادعای
شکاکیت یا نسبیتگرایی مطلق، نامعقول است، زیرا تحقق معرفت یقینی، فیالجمله غیر قابل انکار بوده و کسی نمیتواند آنها را انکار نماید.
باید توجه نمود که اصل اجتماع نقیضین و سایر بدیهیات، سرمایههای معرفتی بشریت میباشند و زندگی بدون آنها امکانپذیر نیست و در نتیجه، انکار مطلق معرفت نیز معقول نیست.
در مقابل این رویکرد، رویکرد
مدرن وجود دارد که از عصر
دکارت[۶] آغاز شده و در خلال آن،
شک در همه چیز و حتی معرفت ما به خودمان، پذیرفته میشود. البته دکارت معرفت به خود را میپذیرد؛ اما شک در همه چیز را ابتدا پذیرفته و همین موضوع، نقطه اشتباه او میباشد. ابن سینا مطلب زیبایی را در این زمینه بیان مینماید:
اگر کسی من را انکار نماید، از هیچ راهی نمیتواند آن را اثبات نماید و باید در شکاکیت مطلق بماند. زیرا فردی اگر بخواهد فعلی از افعال انسان را اثبات نماید و از راه آن من را اثبات نماید، باید تصمیم و فاعلی وجود داشته باشد، حال این فعل را میخواهید مطلق بگیرید یا مضاف به من، اگر مطلق باشد نتیجهاش فاعل «ما» میباشد و «من» ثابت نمیشود و اگر آن را مضاف بر من ببینید، پس من را پیشفرض دانستهاید و باز هم نمیتواند من را اثبات نماید.
معتقدین به این دو گروه، در عصر حاضر بسیار اندکاند و کسی را نمیتوان یافت که اصل دوم را نپذیرد و لذا اصول بعدی، خصوصا اصل سوم، از اهمیت بیشتری در مباحث معرفتشناسی برخوردارند. [۷]
رویکرد معاصر نیز که بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته، به رویکرد
فیلسوفان تحلیلی اطلاق میشودکه روش خاصی در معرفتشناسی دارند و تبیین آنها در فصل اول کتاب «پژوهشی تطبیقی در معرفتشناسی معاصر»، آمده است.
#مبانی #معرفتشناسی #فلسفه_علم #علم #واقعیت #حقیقت #صدق
⚪️
تفکر و تمدن شبکهای
⚪️
@vaseti