بی زحمت یه توضیح بدین که معانی حرفیه مثل من استعال بلا وضع است مگه میشه معنی موضوع له داشته باشد ولی وضعی برای ان نباشد چون اگر وضعی ندارد پس معنی موضوع له نیز نباید داشته باشد. سوال شما مربوط به حلقه ثالثه مبحث معانی حرفیه است. مرحوم آخوند قدس سره در معانی حرفیه قائل به اتحاد ذاتی معنای حرفی و معنای اسمی هستند. اشکالی به ایشان شده که اگر معنا متحد است پس چرا جابجا استعمال نمی شوند در مواردی که اسم ابتدا استعمال می شود من استعمال شود و بالعکس. در جواب مرحوم آخوند فرموده علت اینکه به جای هم استعمال نمی شود تفاوت معنای اسمی و حرفی در لحاظ است. باز مجدد اشکال شده به ایشان که این تفاوت لحاظ اگر جزء موضوع له است چون این قید لحاظ آلی و استقلالی امر ذهنی است دیگر معنای حرفی و اسمی حاکی از خارج نخواهند بود و اگر جزء موضوع له نیست و صرفا شرط وضع یا غایت وضع باشد(طبق اختلافی که در تفسیر کلام مرحوم آخوند است) نهایتا استعمال حرف به جای اسم و اسم به جای حرف باید مستلزم مجازیت استعمال بشود نه غلط بودن استعمال و کلام. مرحوم شهید صدر رحمه الله به گونه ای مطلب مرحوم آخوند را توضیح داده اند که این ایراد وارد نشود و توضیح این است که طبق نظر آخوند خود علقیه وضعیه در مقام وضع و ایجاد علقه مقید و مشروط به لحاظ آلیت و استقلالیت است لذا لحاظ جزء موضوع له نیست بلکه اساسا اگر کسی معنای ابتدائیت را لحاظ استقلالی کند برای او من موضوع له ندارد زیرا وضع مشروط به لحاظ آلیت بود و اگر وضع نیست پس موضوع له هم نیست. بنابراین علت اینکه استعمال اسم به جای حرف و بالعکس غلط است این است که استعمالِ بدون وضع است نه استعمال در غیر موضوع له که به صورت استعمال مجازی درست باشد و استعمال بدون وضع نه همیشه ولی در اینجا غلط است. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi