مستی شعر عباس بن احنف، هرگاه شعر خوبی می‌سرود، مست و طربناک می‌شد. اسحاق بن ابراهیم موصلی می‌گوید: روزی عباس بن احنف نزد من آمد و من برای دمینه شعر (الا یا صبا النجد متی هجت من نجد) می‌خواندم، چنان به وجد آمد و طربناک شد که به سوی چوبی رفت و گفت: از زیبایی این شعر، می‌خواهم این چوب را بر سرم بزنم، به او گفتم: به خود رحم نمی کنی. شاعری از عجم شده از برگ و شکوفه بخلاف معهود نوجوانی درخت آخر و پیری اول ثروت حرام یکی از عارفان گوید: کسی که حرام یا شبهه خورده است، بی شک از دربار حق محروم است. نمی بینی که جنب حق ورود به خانه خدا را ندارد و بی وضو حق دست زدن به کتاب الهی را ندارد؛ بااینکه جنابت و حدث، دو چیز مباح هستند؛ چه رسد به کسی که دست به پلیدی حرام و خباثت شبهات برده است. او نیز مطرود از رحمت خداست و اجازه ورود حرم را ندارد. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357