🌹🌹🌹
#شهدا
#کرامات_شهدا
🌷 یک ماه كه هر روزش به ازاي يك قرن بود گذشت. هر روز و هر ساعت با خود فكر ميكرديم آيا پيكر اللهيار در دست بعثی هاست؟ تا اينكه از بيمارستان امام رضا (ع) تماس گرفتند براي شناسايي شهدا به آن جا برويم.
🌹 زمان به كندي ميگذشت، تحمل ديدن جابري را نداشتم. بغض گلويم را فشرده بود، اشك چشمانم را تار كرده بود. وارد سردخانه شدم. پيكر اللهيار هيچ گونه تغييري نكرده بود. باندي به روي سينه اش بسته بودند. آرام آن را از روي سينه برداشتم. ناگهان در مقابل چشمان متعجب ما خون تازه اي از بدنش خارج شد.
🔺 دستانم ميلرزيد. گويي همين چند ثانيه پيش به شهادت رسيده است. كربلا را به ياد آوردم. شهيد زنده تاريخ است.
🌸 آن هنگام كه امام حسين (ع) دستمال مهر خويش را بر پيشاني حر ميبندد و از پس سال ها در زمان «شاه عباس صفوي» فوران خون و آتش عشق بيرون ميجهد، مگر ميشود دل به تاريخ نسپرد. گويي اللهيار را در آغوش حسين (ع) ميبينم. اين خون، عطش عشق است. شقايقي سرخ بر پهن دشت بي كران زمان و سرباز روح الله (ره) در ميان قافله حسين (ع) بايد باور كرد كه خدا در همين نزديكي است.
راوي : نجف علي جابري (اقوام شهيد)
https://eitaa.com/zandahlm1357