...🍃 غافلی را شنیدم که خانه‌ی رعیت خراب کردی تا خزانه‌ی سلطان آباد کند بی‌خبر از قول حکیمان که گفته‌اند: هر که خدای را عَزَّوجَلّ، بیازارد تا دل خلقی به دست آرد خداوند تعالی، همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش بر آرد. آتشِ سوزان نکند با سپند آنچه کند دود دل دردمند سر جمله‌ی حیوانات گویند که شیرست و اَذَلّ جانوران خر و به اتفاق خرِ باربر بِه که شیرِ مردم در. مسکین خر اگر چه بی تمیزست چون بار همی برد عزیزست گاوان و خران بار بردار به ز آدمیانِ مردم آزار باز آمدیم به حکایت وزیر غافل. مَلک را ذمائمِ اخلاق او به قرائن معلوم شد. در شکنجه کشید و به انواع عقوبت بکشت. حاصل نشود رضای سلطان تا خاطرِ بندگان نجوئی خواهی که خدای بر تو بخشد با خلقِ خدای کن نکوئی آورده‌اند که یکی از ستم‌دیدگان بر سر او بگذشت و در حالِ تباه او تأمل کرد و گفت: نه هر که قوتِ بازویِ منصبی دارد بسلطنت بخورد مالِ مردمان بگزاف توان به حلق فرو بردن استخوانِ درشت ولی شکم به درد چون بگیرد اندر ناف نماند ستمکارِ بد روزگار بماند بر او لعنتِ پایدار 💠💠💠 📌قول حکیمان=گفتار فرزانگان 📌دمار از روزگار کسی برآوردن=به سختی هلاک کردن. 📌مفهوم بیت اول: آه مظلومان در سوختن کاخ ستم بیش از آتش در سپند در می‌گیرد. 📌اَذَلّ=خوارتر 📌ذمائم اخلاق=خویهای نکوهیده 📌قرائن=مناسبت و همانندی 📌بگزاف=بیهوده 📌مفهوم ابیات پایانی: هر که قدرتی به علت جاه و مقام خویشتن یابد نباید مال مردمان را به ناحق و بباطل به قهر و غلبه بِبَرد 📚 گلستان سعدی 🌿 باب اول، در سیرت پادشاهان، حکایت ۲۰ 📖 @zarrhbin