💕اوج نفرت💕 _پروانه شنیدن این حرف ها رو دوست ندارم، احمدرضا رو دوست ندارم. _ اما ازش متنفر هم نیستی. نفس هام حرصی و صدا دار شده بود. _ تو تمام خاطراتی که میگفتی هیچ وقت از احمد رضا بد نگفتی حتی تلاش کردی خوب هم نشونش بدی و مدام می گفتی که بحق مورد تایید خودت و کل محل بوده. نگار درست تصمیم بگیر، من فکر میکنم مرد خوبیه. اون هم الان تو دلش غوغاست گاهی دلم براش میسوزه. طلب کار گفتم: _ برای من نمیسوزه? _تو چرا موضع گرفتی. برای تو هم می سوزه اما می شه که این قضیه رو خیلی خوب حل کرد. _پروانه من دوست ندارم این قضیه حل شه. دوست دارم جدا باشم من اگر بخواهم برگردم شاید احمدرضا حرف هام رو بشنوه بفهمه که اشتباه کرده. که مطمئن می فهمه. اما من دیگه نمیتونم برگردم به اون خونه. کنار شکوه خانم و با وجود رامین که میدونم برمیگرده اونجا زندگی کنم. احمدرضا هم هیچ جوره از مادرش دل نمیکنه. مادرش رو بی نهایت دوست داره و میتونم به جرات بگم می پرستش. الان من کجا برگردم. بغض تو گلوم گیر کرد. _احمدرضا که چهار سال کابوسم بود چند شبه رویای خوابم شده ولی من همون کابوس ها رو بیشتر دوست داشتم. دوست داشتم همچنان کابوس ببینم. از وقتی که زندگیم رو برات تعریف کردم کابوس‌ها دیگه سراغم نمیاد از وقتی که استاد رو دیدم رویاهایی از احمدرضا می‌بینم که دوستشون ندارم. دلم میخواد همچنان دوستش نداشته باشم اون با محبت هاش توی خواب داره اذیتم میکنه. _از خدا بخواه که کمکت کنه. _تو این چهار سال تمام خواستم از خدا این بوده که رهام نکنه. اما کم میارم پروانه کم میارم. _این که کم بیاری طبیعیه ولی نباید کوتاه بیای . فکر نمیکنی خواست خداست انقدر که دوستت داره ... _پروانه خواهش میکنم بس کن. سرش رو تکون داد جوجه های کباب شده رو توی سینی کنار دستش گذاشت. صحبت های پروانه باعث شد به فکر فرو برم. ازش فاصله گرفتم و روی روفرشی که زیر درخت پهن کرده بود نشستم. هوای سرد دی ماه اذیتم می کرد اما دوست داشتم بشینم تلاش کردم تا ذهنم رو منحرف کنم حدوداً یک ماه دیگه تا آخر ترم مونده. بعد از مسافرت من باید بر گردم اما دیگه نه تمایل دارم نه انگیزه ادامه درس خوندن. انحراف ذهن هیچ فایده ای نداره احمد رضا از جلوی چشم هام کنار نمیره انگار پروانه من رو به اینجا آورده تا دو دلم کنه. گشت و گذار هم با پروانه حالم رو خوب نکرد سعی داشت تا من رو خوشحال کنه. برای دل خوشیش خودم رو خوشحال نشون دادم تا فکر نکنه کارهاش بی‌ فایدس اما اذیت می‌شدم. یک پیک نیک خسته کننده و طولانی درنهایت تموم شد و به خونه برگشتم. فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 https://eitaa.com/zeinabiha2/32702 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕