🌷
#شهیدانه
❃ فرزند شهیدم فرد متدین ومتعبدی بود. به خاطردارم که دریک روزگرم تابستان برای انجام کارکشاورزی به باغ رفته بودیم وحسن با اینکه سن وسال چندانی نداشت روزه گرفته بود.
✵ به شدت در هوای گرم کار می کرد. من دلم برایش سوخت و به او گفتم: حسن جان یک قوری چای برایت درست کنم و روزه ات را بخور.
✵ ولی او به من گفت: مادرجان تو باید مرا اگر روزه ام را بخورم نصیحت کنی حالا به من می گویی روزه ام را بخورم. جواب خدا را چه باید بدهم؟
✵ بازهم من اصرارکردم و گفتم: اگراز پدرت می ترسی او خواب است
↫ حسن گفت: پدرم خواب است ولی خداوند که خواب نیست و او همچنان کارمی کرد و روزه اش را افطارنکرد.
شهید حسن رمضانی(خاطره از مادرشهید)
📚کنگره سرداران و شهیدان خراسان
🆔
@Zendegi_Zyba