🌷 هربار برای تفحص میرفتیم به ما میخندید و مسخره میکرد و... از مادرمان فاطمه سلام الله علیها خواستیم مشکلمون رو حل کنه. بارها میشد که با پیدا شدن پیکر شهید بوی عطر فضا رو پر میکرد. افسر عراقی با تعجب نگاه میکرد. کم کم داشت عوض میشد. یک روز شهیدی را پیدا کردیم که سربند یا زهرا سالم به پیشانی او بسته بود. افسر عراقی التماس میکرد و سربند رو امانت میخواست میگفت:در خانه مریض دارم. برای تبرک میبرم و برمیگردانم. از اون روز یه آدم دیگه ای شد. 📚 مهر مادر 🆔 @Zendegi_Zyba