... 🍀 ... 📝 از شام تا مدینه راه طولانی را پیموده بود. پیرمرد خسته راه در گوشه ای نشست تا نفسی تازه کند. چشمهایش را برای لحظاتی بست و چون گشود مردی خوش سیما را سوار بر اسب دید. مردی که آقایی از سر و رویش می بارید. بدون اینکه نگاهش را آن از چهره نورانی بردارد پرسید: این مرد کیست؟ 🔹گفتند: او حسن فرزند علی بن ابیطالب است. 🔸نام علی(علیه السلام) او را خوش نیامد. سالهای سال بود که عالمان شهرش بر فراز منبر از علی(علیه السلام) بدگویی کرده بودند. چهره در هم کشید و روی را از امام گرداند. زیر لب شروع به ناسزا گویی کرد اما دلش آرام نگرفت. 🔸برخواست و به نزدیکی امام حسن(علیه السلام) رفت. چشمش را بست و دهانش را باز کرد و کینه های انباشته این سالیان را در کمان نفرت گذاشت و به سوی امام(علیه السلام) نشانه رفت. ناسزا گویی اش تمام شد. با خشم به چهره امام خیره شد تا جواب امام(علیه السلام) را بشنود. 🔹امام حسن علیه السلام نگاه مهربانی به او کرد و فرمود: «پیرمرد؛ فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای.... اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی میخواهی، راهنمائےات کنیم... و اگر گرسنه ای سیرت کنیم،... اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بـےنیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم،... و میتوانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و . . . .» 🔸پیرمرد گریه اش گرفت. گفت: «گواهی میدهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد.... تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید» 🔹رفتار امام حسن(علیه السلام) همان تفسیر قرآن بود" آنجا که خداوند میفرماید: ✨«وَلا تستوی الحسنةُ ولا السیئةُ، أدفَع بالتی هی أحسن، فاذا الذّی بَینکَ وبَینهُ عَداوة کأنه وَلی حَمیمُُ»✨ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همانکس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! 📖سوره فصّلت، آیه 34 @zendegiyemahdavi