از مرحوم استاد صفایی حائری 🔰عوامل حركت دوستى از من پرسيد تو از چه كسانى تأثير پذيرفته‌اى و با چه عواملى حركت كرده‌اى‌؟ گفتم: 1⃣ من از بيرون انتظارى نداشتم و ”تنهايى“ را يافته بودم 2⃣ و ”ضرورت حادثه“ را ديده بودم 3⃣ و از ”عشق“ و علاقه‌اى هم سرشارم كرده بودند و همين سه عامل براى حركت پاهاى فلج كافى هستند تا چه رسد به استعدادهاى آماده و آنگاه مثالى آوردم كه: 🔸دختر يكى از بزرگان قوم فلج شده بود و او را تا خارج هم برده بودند و مأيوس برگشته بودند. تابستان‌ها او را در كنار باغ ييلاقى مى‌گذاشتند و تنها با يك دختر بچه‌ى ملوس كه انيس و خدمت كار و دوست او بود، همراهش مى‌كردند. اين دو، روزها در ميان اين باغ كه يك آسياب آبى هم در كنارش بود، زندگى مى‌كردند. دخترك در امتداد نهر آب تا آسياب دنبال گل‌ها و پروانه‌ها بود و ريگ‌هايى براى بازى جمع مى‌كرد. يك روز در كنار نهر، پايش ليز خورد و داخل نهر افتاد و با دست و پا زدنش به آسياب نزديك‌تر شد و آرام مى‌آمد... تا در ميان تنوره... تا كنار پروانه‌هاى آسياب و آخر سر مى‌آمد تا باغ‌هاى ده آن هم با خونى كه به آب‌ها داده بود و استخوان‌هايى كه به آسياب بخشيده بود. 🔸دختر افليج كه شاهد مرگ دوست و خدمت‌كار ملوسش بود و تنها داغ ديده بود و ضرورت حادثه‌ها را يافته بود، به هيجان آمد و به خود فشار آورد و به پا خاست. دخترك را از آب گرفت و به ده آورد و هنگامى كه متوجهش كردند كه تو چه طور راه افتادى، از شوق غش كرد و افتاد. به دوستم گفتم: اگر او به انتظار كسى بود، فشار به گلوش مى‌آمد و فريادگر مى‌شد. و اگر عشقى در او نبود و ضرورت حادثه را نمى‌ديد، بى‌تفاوت مى‌ماند، اما با جمع اين هر سه عامل به حركت رسيد. 📚 آیه‌های سبز، ص۲۸ / مسئولیت و سازندگی، ص۲۵۱ 💪💪 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ گنجینه‌ای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan