❄️🌸❄️🌸❄️🌸❄️ 🌸❄️🌸❄️🌸❄️ ❄️🌸❄️🌸❄️ 🌸❄️🌸❄️ ❄️🌸❄️ 🌸❄️ پارت 49 رمان 🌱 دیگه با خیال راحت چادرمو دراوردم رفتم بالا. لباسمو با یه بلوز استین دار قهوه ای و شلوار تنگ مشکی پوشیدم موهامو دم اسبی بستمو اومدم پایین. مامان و قزل خانم(خدمتکارمون) مشغول جمع و جور خونه بودن. رفتم و کادو هامو برداشتم و بردم تو اتاق. به همه شب بخیری گفتم رفتم به خوابم ساعت ۱ شب بود. تا سرمو گزاشتم رو تخت خوابم برد. صبح با صدای جیغ جیغ های کسی از خواب پریدم. مامان: حانیییییه پاشو بیا حنجره ام پاره شد بیا دانشگاهت دیر شد دختره خنگ. ای خدا حتی نمیخواد بیاد تو اتاق از پایین داره داد میزنه خدا به دادمون برسه. من: اومدددددم بابا مامان: عه بیدار شدی پس چرا چیزی نمیگی حنجره ام پاره شد خاک توسرت. ای خدا من نمیدونم از کدوم پرورشگاه به این جا سر دراوردما! رفتم دست و صورتمو شستم و لباسامو با یه شلوار لی ابی کمرنگ و یه مانتو کوتاه و ابی پرنگ که تا رون پاهام بود و استین هاش لی بود رو عوض کردم. مغنعه پوشیدم و چادرمو سر کردم. کوله امو برداشتمو و رفتم پایین. مامان همون جور که داشت صبحونرو میچیند زیر لب غرغر میکرد. _سلام ننه +سلام بلاخره پاشدی _بله +چه عجب بیا بدو صبحنتو بخور برو دیرتر شد. _چشم صبحونمو مختصر خورم و بلند شدم. با یه خداحافظی کوتاه پریدم بیرون رفتم دانشگاه. وارد شدم تعداد کمی تو سالن بودن و همه سر کلاس بودن. تندتند رفتم و رسیدم به کلاس در زدم و بابفرمایید استاد وارد شدم. استاد قنبری نگاهی به سر تا پام انداخت و سری به نشونه تاسف تکون داد گفت:خانم اسماعیلی چرا هربار انقدر دیر سر کلاس حاظر میش.... _ببخشید استاد واقعا معذرت میخوام دیشب تولدم بود به ناچار دیر خوابیدم. استاد:مبارک باشه بشینید سرجاتون لطفا. بافاصله کنار علی نشستم و سلامی دادم که اونم جواب داد. استاد شروع به درس دادن کرد. کاملا سرم تو جزوه بود و داشتم میخوندم که کاغذی از پشت افتاد رو جزوه. برداشتم و بازش کردم . نوشته بود: جواب من چیشد؟ به عقب‌ نگاه کردم که دیدم فرهاد همونی که ازم خواستگاری کرد داره نگام میکنه.اخم کردم و برگشتم. دوباره کاغذی جلوم انداخت که از شانس بدش افتاد زمین. همون موقع استاد برگشت و نگاه کرد. ماژیک رو انداخت رو میز جلو اومد. کاغذ رو از زمین برداشت و یه نگاه به من و یه نگاه به فرهاد کردم و بعد کاغذو باز کرد و خوند. یهو اخم کرد و به ما نگاه کرد و گفت: اگه میخواین و لاوبترکونین کلاس جای این مسخره بازیا نیست برید بیرون و هر غلطی میخواین بکنین. این داستان ادامه دارد...