eitaa logo
صراط
154 دنبال‌کننده
448 عکس
3.2هزار ویدیو
1 فایل
صراط= راه أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ؛(یس/ 61) بندگی مرا کنید؛ که این راه مستقیم است. پیام ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16801414699852
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 صدام زدی دعوت شدم باز اومدم مهمونی با اینکه تو آلودگی‌های منو میدونی خوبه که از من پیش جمع رو برنمیگردونی... https://eitaa.com/s69z69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچقدر که زمان میگذره ⏳ مردم افسرده تر میشن 😔 این خاصیت زمانس... 🍃 https://eitaa.com/s69z69🌿
🥀 آفت‌های زندگی 2 👬 یه دوست خیلی صمیمی داشتم که وضع زندگیش خیلی خوب بود و خیلی اهل خرج کردن و سفر رفتن بود و همه حسرت زندگی اون رو میخوردن ولی من خبر داشتم که اون ظاهر زندگیش خوبه وگرنه تو زندگیش آرامش واقعی نداره و زندگیش پر از استرس بود. ما با اینکه دوست صمیمی بودیم ولی افکارمون کاملا با هم فرق می‌کرد چون اون اصلا اهل نماز و روزه و... نبود ولی من برام نماز و روزه و در کل مسائل دین خیلی مهم بود. یه روز اومد پیش من و دیدم حالش خیلی خرابه و بعد از احوال پرسی با یه حالت گرفته ای به من گفت قاسم جان حالم خیلی خرابه این همه میدوم برا آرامش ولی یه لحظه آرامش ندارم، منم که میخواستم جو رو بهتر کنم گفتم خوب ندو دنبالش تا حالت خراب نشه. خلاصه بعد از کلی شوخی کردن بهم گفت زندگیش براش خسته کننده و تکراری شده، منم که میدونستم دردش چیه یه پیشنهاد بهش دادم که نه تنها استقبال نکرد بلکه حسابی عصبانی شد... ادامه ماجرا در قسمت بعد ... https://eitaa.com/s69z69
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ویدئویی از حاج آقا قرائتی در مورد حجاب که در فضای مجازی پربازدید شده https://eitaa.com/s69z69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بوسه حجت الاسلام قاسمیان داور ویژه برنامه محفل بر دستان پینه بسته پدر نابغه قرآنی شرکت کننده در برنامه از شهرستان حاجی آباد استان خراسان جنوبی https://eitaa.com/s69z69
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر ولایت عیب برادر دینی‌ات را شایع نکن! شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه الله https://eitaa.com/s69z69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز ۱۶۹(تلنگر آمیز) داستان جالب درویش و پادشاه 🎙استاد عالی https://eitaa.com/s69z69
🥀 آفت‌های زندگی 3 ادامه ماجرا... 😡 به سعید گفتم چرا اومدی پیش من؟ گفت خوب هیچ کس رو مثل تو امین برا خودم نمیدونم، با تو میتونم راحت حرفهای دلم رو بزنم، میدونی تو یه آرامش خاصی داری که وقتی این آرامشت رو میبینم آروم میشم. گفتم خوب چرا نمیری پیش رفقای پولدارتر؟ گفت اونها به درد این حال من نمیخورن، گفتم یه چیز بگم سعید؟ گفت بگو، گفتم همینطور که تو با من راحت میتونی حرف بزنی منم یکی رو میشناسم که نه تنها حرفهاتو میتونه خوب گوش کنه بلکه میتونه بهت راهکار به آرامش رسیدن رو بده. سعید گفت من حوصله دکتر مکتر ندارما! قاسم رو بایستی نکن اگر مزاحمتم بگو تا پاشم برم، گفتم نه بابا میخوام کمکت کنم. گفت چه کمکی؟ گفتم دوست داری بریم پیشش یا نه؟ گفت حالا کی هست؟ گفتم حاج آقا محمدی، تا گفتم حاج آقا! بلند شد و داد زد و گفت من حوصله آخوند ماخوند ندارما، همین مونده برم پیشش شروع کنه نصیحت کردن، من اصلا از آخوندا خوشم نمیاد. 😌 منم خندیدم و گفتم مجبور نیستی قبول کنی، من فقط خواستم کمکت کنم. 😡 سعید باز با عصبانیت گفت کمک اینجوری نمیخوام همین مونده یه آخوند بیاد منو موعظه کنه 🚶‍♂️ولمون کن بابا من برم بهتره، امروز حالمون رو که خوب نکردی هیچ حالمون رو بدتر کردی ✋منم سریع دستش رو گرفتم و گفتم باشه حالا، بشین با هم حرف بزنیم مگه من چی گفتم یه پیشنهاد دادم که قبول نکردی. ولی مطمئن باش یه روز از نیومدنت پشیمون میشی، سعید دوباره ناراحت شد و گفت بازم داری شروع میکنیا، گفتم باشه اصلا هرچی تو بگی. خلاصه اون روز گذشت و چند هفته بعد... ادامه ماجرا در قسمت بعد... https://eitaa.com/s69z69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سخنان مهم شنیده نشده از اهمیت زیاد سحر و مناجات با خدا، لطفا به دقت گوش کنید. . در این روزگار فتنه‌گون، در هر شهری یک مجلس مناجات لازم است... تهیه و تدوین شده توسط گروه رسانه‌ای اهل‌بیت مدیا با همکاری واحد رسانه https://eitaa.com/s69z69
🥀 آفت‌های زندگی 4/1 ادامه ماجرا... 🥰 چند هفته بعد سعید به من زنگ زد و گفت قاسم جان زنگ زدم عذرخواهی کنم بابت رفتاری که باهات داشتم، خودت که دیدی حالم خیلی خراب بود. منم نذاشتم بیشتر از این شرمنده بشه و گفتم نه بابا اختیار داری من اصلا ناراحت نشدم. بعد سعید گفت حالا اگر تو بخوایی میام بریم پیش حاج آقا، منم گفتم نه داداش نیازی نیست تیکه بندازی من قصدم کمک به تو بود چون من هر وقت مشکلی دارم و به بن‌بست میخورم میرم سراغ حاج آقا، وقتی حالِ تو رو دیدم به نظرم رسید که بهترین کار اینه که بریم سراغ حاج آقا، سعید گفت اینقدر دیگه این آخوندا رو بزرگ نکن، اینا مگه چیزی هم بلدن که تو میگی به هر مشکلی بر میخوری میری سراغ حاج آقا، به سعید گفتم اینجوریا هم که فکر میکنی نیست، طلبه ها یا به قول تو آخوندا کارشناس دینی هستن که من و تو مدعی هستیم اون دین رو داریم، طلبه ها مثل پزشک ها می‌مونن، پزشک‌ها کارشناس جسم ما هستن و طلبه ها کارشناس روح ما، طلبه ها هم مثل پزشک ها عمومی و متخصص دارن یعنی همه طلبه ها یکسری چیزها رو همشون میدونن مثل مسائل احکام و مسائل اعتقادی رو، ولی بعضی از طلبه ها وارد تخصص های مختلف میشن یعنی بعضی هاشون متخصص مباحث تربیتی میشن بعضی هاشون متخصص اقتصادی و بعضی هاشون متخصص سیاسی و تخصص های دیگه که طلبه ها واردش میشن، سعید که دهنش باز مونده بود گفت قاسم مارو گرفتی؟ یعنی اینایی که گفتی راست بود؟ گفتم آره برا چی باید دروغ بگم! سعید گفت من تا الان فکر میکردم آخوندا یه مشت آدمهای بی کار هستن که یه پاشون تو خونست و یه پاشون تو مسجد ادامه ماجرا در قسمت بعد... https://eitaa.com/s69z69
🥀آفت‌های زندگی 4/2 ادامه ماجرا... منم گفتم آخه مرد حسابی فکر کردی گردوند همون مسجد کار ساده ای هست؟ اینکه گفتم به هر مشکلی بر میخورم میرم پیش حاج آقا منظورم این بود که کارایی که به تخصص خودش ربط داره جوابمو میده و برای کارهای دیگه من رو معرفی میکنه به دوستای دیگه ای که داره، سعید گفت عجب، ولی یه چیزی رو بگم؟ گفتم بگو، گفت ببین قبول دارم ندونسته در موردشون قضاوت کردم ولی بعضی هاشون اینجوری که تو میگی نیستن، منم گفتم این طبیعیه، چون تو هر قشری هم خوب داریم و هم بد ولی اینقدر ماها عادت کردیم این بندگون خدا رو مقصر همه چیز بدونیم که هرکسی به خودش اجازه میده که بهشون بی حرمتی و یا شوخی های ناشایست بکنه در صورتی که من خودم خیلی افراد دیگه رو دیدم که زندگیشون داشت از هم می‌پاشید و یا بعضی ها میخواستن خودکشی کنن ولی همینا بودن که با حرفهای منطقیشون اونها رو نجات دادن، هرچند که قبول دارم بعضی هاشون حرمت لباسشون رو نگه نمیدارن، سعید گفت ولی با وجود چیزهایی که گفتی و قبول کردم که افراد باسوادی هستن ولی بازم خیلی باهاشون حال نمیکنم، منم گفتم باشه حال نکن ولی اگر دوست داشتی یه سر میبرمت پیش حاج آقا، ضرر که نداره، سعید گفت بدم نمیاد برم این فرشته مهربونی که میگی رو ببینم، منم گفتم پس بگو کی وقت داری که باهاش هماهنگ کنم بریم ببینیمش. سعید گفت هفته دیگه هر روزی تونستی باهاش قرار بذار، خلاصه بالاخره سعید اومد برا دیدن حاج آقا ولی... ادامه ماجرا در قسمت بعد... https://eitaa.com/s69z69