eitaa logo
فدائیان اسلام
121 دنبال‌کننده
610 عکس
72 ویدیو
9 فایل
بزرگداشت نام و یاد همه شهداء بویژه شهداء فدائی اسلام و رهبر‌عالیقدرش حضرت سید مجتبی نواب صفوی ارتباط با مدیر : @AGHAYEZIA
مشاهده در ایتا
دانلود
مصاحبه و تحلیل کوتاهی از مرحوم سیدهادی خسروشاهی راجع به اندیشه‌ها و تفکرات شهید نواب صفوی 13 آیت‌الله بروجردی در این برهه، به علت نگرانی از متلاشی شدن حوزه در اثر فعالیت‌های سیاسی حاد، از اقدامات فدائیان اسلام پشتیبانی نکرد و همین امر موجب دوری طلاب و جوانان فدائیان اسلام، از ایشان گردید که البته کار درستی نبود. با توجه به اینکه فدائیان اسلام فاقد ساختار حزبی بود، منبع درآمد گروه چه بود و از چه کانال‌هایی تأمین می‌شد؟ به نظر من سوال از «منبع درآمد»، ‌در مورد فدائیان اسلام کمی بی‌معنی و یا غیر منطقی است. شهید نواب صفوی و یکی دو نفر دیگر از روحانیون همراه ایشان، در دوره طلبگی، معاشی بسیار پایین‌تر از بقیه داشتند. اعضای ‌عادی فدائیان اسلام هم هر کدام شغلی داشتند و از راه کار و تلاش شخصی، امرار معاش می‌کردند... وقتی شهید نواب صفوی برای «هدایت» احمد کسروی می‌خواهد به ایران بیاید، هزینه سفر او را آیت‌الله سیدمحمود شاهرودی (دو دینار)، علامه امینی (پنج دینار)، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی (پنج یا شش دینار) پرداخت نمودند و او راهی ایران شد و در تهران برای گفت‌وگو به سراغ احمد کسروی در دفتر روزنامه «پرچم» رفت و پس از چند دیدار، چون انکار او را دید، ‌ تصمیم دیگری گرفت... و برای خرید اسلحه، نخست به سراغ آیت‌الله سیداحمد طالقانی رفت و بگفته شمس آل احمد، پدر او پاسخ داده بود که پولی در بساط ندارد... سپس به سراغ آیت‌الله حاج شیخ محمد حسن طالقانی، ‌ امام جماعت مسجد شاه‌آباد رفت و او پول اسلحه را پرداخت نمود... زندگی بعدی شهید نواب صفوی بسیار ساده و به دور از هر گونه تشریفات و در دو اطاق اجاره‌ای در محله «دولاب» و به کمک مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی دولابی می‌گذشت ... و به قم هم که می‌آمد اغلب در حجره طلاب و یا در منزل دوستان و برادران بسر می‌برد... تا آنجا که من یادم می‌آید رهبری فدائیان اسلام (نواب صفوی، سید عبدالحسین واحدی، ‌سید‌هاشم حسینی) ‌اغلب بدهکار بودند. https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a ادامه 👇
مصاحبه و تحلیل کوتاهی از مرحوم سیدهادی خسروشاهی راجع به اندیشه‌ها و تفکرات شهید نواب صفوی 14 همسر و فرزندان شهید نواب صفوی در دوران ۲۲ ماهه و ظالمانه زندانی بودن در حکومت دکتر مصدق و وزیر کشورش دکتر صدیقی، هزینه زندگی یومیه خود را نداشتند و به علت عدم توانایی پرداخت اجاره دو اطاق، مجبور شدند آن را تخلیه کنند و هر چندی یک‌بار در منزل یکی از «برادران» سکونت کنند و تکفل مخارج آن‌ها هم بعهده آنان بود. البته تا آنجا که اینجانب اطلاع دارم، گاهی بعضی از علما قم مانند آیت‌الله نجفی مرعشی، آیت‌الله بدلا، و یا پدر همسر وی، مرحوم نواب احتشام رضوی از کمک مالی دریغ نمی‌ورزیدند. اشاره به صورت لوازم و اثاثیه و دارایی شهید نواب صفوی، ‌ که پس از آخرین بازداشت، توسط فرمانداری نظامی تهران و به دنبال تفتیش خانه او در خیابان خراسان صورت‌برداری و در پرونده وی دادرسی ارتش قرار گرفت، عبارت بود از: «زیلوی نخی دو تخته، ‌ساعت رومیزی شکسته، چراغ کلمن بدون شیشه، قاب‌هایی چند از قرآن، شلوار مردانه، جانماز کهنه ترمه، پیراهن سه عدد، حوله حمام دو عدد، ‌ چمدان تخته‌ای، کت مستعمل، ‌منبر چوبی شکسته، دو لحاف کوچک و بزرگ، دو قطعه پتوی پشمی، تخت چوبی، ‌ چند دست لباس زنانه و کودک مستعمل، ‌چراغ گردسوز بدون لوله، سماور کوچک، قوری رویی!، حصیر مستعمل پنج عدد، شال سبز دو عدد، ‌ چمدان خالی حلبی، چادر نماز و کتب مختلف دینی....» این خلاصه‌ای از صورت لوازم و اثاثیه خانه شهید نواب صفوی به هنگام دستگیری آخرین است و صورت جلسه تنظیمی را ستوان دوم شهنام، نماینده دادستانی فرمانداری نظامی به اتفاق مأمور ویژه امیر یوسفی، امضا کرده است که ضمیمه پرونده او است و البته یک ریال هم وجد نقد، نه در منزل و نه در جیب‌های شهید نواب صفوی موجود نبود! و حساب بانکی هم مطلقا نداشت بدین ترتیب سخن از منبع درآمد سازمان، با روشن شدن کل دارایی رهبری آن، کمی غیر منطقی است. والله علی مانقول شهید! https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a ادامه 👇
مصاحبه و تحلیل کوتاهی از مرحوم سیدهادی خسروشاهی راجع به اندیشه‌ها و تفکرات شهید نواب صفوی 15 شما در گذشته اظهار داشته‌اید پس از اعدام نواب صفوی و به ویژه پس از انقلاب،‌ خیلی از مدعیان و دوستان نواب، دروغین بودند و همین باعث افول فدائیان شد. پس چه نسبتی وجود دارد بین فدائیان امروز با آنچه شما از نواب و یاران او سراغ دارید؟ عمده اختلافات چیست؟ البته پس از اعدام شهید نواب صفوی و یارانش و سلطۀ کامل فرمانداری نظامی تهران ـ ژنرال بختیار ـ بر همۀ امور، ‌ دوستان باقی‌مانده شهید نواب، به زندان محکوم یا تبعید شدند و هیچ‌کدام هم دروغین نبودند، اما جرأت و شهامت و یا میدان کار را نداشتند. ادامه پس از پیروزی انقلاب و پیدایش حدود ۸۲ حزب و سازمان و گروه سیاسی ـ اسلامی! عده‌ای هم به علت سابقه آشنایی با فدائیان اسلام و یا بدون هیچ سابقه‌ای در این زمینه، ناگهان به سازماندهی و تشکیل گروه‌هایی به نام «فدائیان اسلام» با پیشوند‌ها یا پسوندهای گوناگون مانند: بنیانگذاران!، وفاداران!، ‌یاران. جمعیت فدائیان و غیره پرداختند که اداره بعضی از آن‌ها بعهده کسانی بود که در دورۀ پیش از کودتای ۲۸ مرداد، نه تنها از جمعیت فدائیان اسلام جدا شده و انشعاب کرده بودند، بلکه با نشر اعلامیه‌ها و مقالاتی علیه شهید نواب صفوی، بد‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین اتهامات را بر ضد ایشان منتشر ساختند و حتی یکی از آن‌ها ( روحانی نفوذی جاه طلب در کنار آیت الله کاشانی که بعد از کودتا تغییر لباس داد ونماینده مجلس شد بنام شمس قنات آبادی ) که ضمن ارتباط با اردشیر زاهدی، گروهی به نام «حزب خلق» درست کرده بود، در روزنامه ارگان خود خواستار «اعدام نواب صفوی» گردید و عناصری مانند ابوالقاسم رفیعی و (ابراهیم) صرافان ‌‌ که به علت مشکوک بودن و ارتباط با شاهرخ، پسر ارباب کیخسرو ـ وابسته به سفارت انگلیس و دربارـ مطرود شده بودند، به میدان آمده و میراث خوار خون شهیدان فدائیان اسلام شدند . https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a ادامه 👇
مصاحبه و تحلیل کوتاهی از مرحوم سیدهادی خسروشاهی راجع به اندیشه‌ها و تفکرات شهید نواب صفوی 16 در این میان آقای رفیعی(ابوالقاسم) ـ غفرالله له ـ برای انتخاب شدن در انتخابات مجلس شورای اسلامی در آگهی ویژه‌ای که در کیهان مورخ ۲۳ فروردین ۱۳۶۲ به عنوان «بنیان گذاران» فدائیان اسلام، منتشر ساخت، خود را چنین معرفی نمود: «... ۳۹ سال جنگ مسلحانه برای اسلام، طراح اصلی اعدام‌های انقلابی در حکومت شاه خائن: ۱ـ کسروی قرآن‌ سوز، ۲ـ هژیر ،وزیر طاغوت، ۳ـ رزم‌آرا نخست وزیر، ۴ـ قیام سیاسی ۱۵ خرداد، ۵ـ اعدام انقلابی حسنعلی منصور**، اعزام کننده هزاران فدایی اسلام به جبهه‌ای جنگ نور علیه ظلمت...» از همه جالب‌تر به میدان آمدن آقای شیخ صادق خلخالی (غفرالله له) بود که ناگهان به عنوان «رهبر جدید فدائیان اسلام» به مصاحبه پرداخت! و چند نفر از عناصر مشکوک دور او را گرفتند، در حالی که چند نفر باقی‌مانده اصلی فدائیان اسلام، با او موافقتی نداشتند به ویژه که او به قول آقای عبدخدایی ـ از وفاداران شهید نواب صفوی ـ در خاطرات خود (صفحه ۳۱۴) اصلاً ارتباطی با فدائیان اسلام نداشت «و من به او گفتم ما نیازمند نواب صفوی هستیم ولی شما نواب صفوی ۲۵ سال قبل هم نیستید!»... البته آقای خلخالی با سوءاستفاده از تریبون مجلس، علیه آقای عبدخدایی سخنرانی هم کرد! و پاسخ‌گویی وی هم البته بجایی نرسید! ادامه به هر حال بعضی از این مدعیان دروغین، فاصله ۱۸۰ درجه‌ای با شهید نواب صفوی داشتند و عامل اصلی افول فدائیان اسلام، علیرغم تلاش و کوششی که به عمل آمد، عدم اخلاص در قول و در عمل و فقدان شرایط رهبری از لحاظ معنوی و اخلاقی، در مدعیان رهبری بود! و ظاهراً باید پذیرفت که: ‌ ولکل امه أجل... با توجه به تجربه انقلاب اسلامی، تا چه میزان ایده حکومت اسلامی نواب با این تجربه، همخوان است ؟ بی‌تردید این انقلاب، شکل کامل و ایده آل نوع حکومت مورد نظر شهید نواب است و او در حقیقت شصت سال قبل و پیش از همۀ جریان‌های سیاسی ـ مذهبی، خواستار ایجاد و برقراری چنین نوعی از حکومت بود . https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a ادامه 👇
مصاحبه و تحلیل کوتاهی از مرحوم سیدهادی خسروشاهی راجع به اندیشه‌ها و تفکرات شهید نواب صفوی 17 اما در تجربه اگر اشکالاتی می‌دید ـ که بی‌تردید در هر انقلابی دیده می‌شودـ او هرگز به دنبال «تخریب» و «براندازی» نمی‌رفت، بلکه با عمل به تعالیم اسلامی در وجوب امر به معروف و نهی از منکر، در اصلاح کاستی‌ها می‌کوشید و به نصیحت حکام و مسوولان امور می‌پرداخت و هرگز به خود اجازه نمی‌داد که با «زاویه‌گیری» انحرافی، بجای اصلاح امور، بر آن صدمه و لطمه وارد سازد و ای کاش که دوستان معاصر نیز چنین می‌بودند و چنین می‌کردند... البته ای کاش! پایان https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
فدائیان اسلام
یکی از بهترین چهره‌ها برای دانستن بیشتر از مشی و مرام #شهيى_سيد_مجتبی_نواب_صفوی،مرحوم #سید_هادی_خسرو
(ره) در کتاب «کشف اسرار» ضمن انتقاد از «کتاب ننگین با آن اسم شرم آور که گویی با لغت جن نوشته شده و آمیخ و آخشیج‌ها و صد‌ها کلمات وحشی» می‌نویسند: «... هم‌کیشان دیندار ما، برادران پاک ما، دوستان پارسی زبان ما، جوانان غیرتمند ما، هموطنان آبرومند‌ ما، این اوراق ننگین، این شالوده‌های نفاق، این برگرداندن به مجوسیت، این ناسزا‌ها به مقدسات مذهبی را بخوانید و در صدد چاره‌جویی برآیید. با یک جوشش ملی، ‌با یک جنبش دینی، با یک غیرت ناموسی، با یک عصبیت وطنی، ‌** با یک اراده قوی، با یک مشت آهنین، باید تخم این ناپاکان بی‌آبرو را از زمین براندازید. این‌ها ودیعه‌های خدایی را دستخوش هوی و هوس خود می‌کنند. این‌ها کتاب‌های دینی شما را که با خون‌های پاک شهدای فضیلت به دست شما رسیده آتش می‌زنند، این‌ها عید آتش زدن کتاب دارند. ‌هان آبرومندانه از جای برخیزید تا «بر شما چیره نشوند» (کشف اسرار، ص ۷۴، چاپ قم، انتشارات آزادی، ۱۳۵۸) البته این لحن تند امام خمینی با توجه به هجمه‌هایی بود که در آن دوران از سوی عناصر مشکوکی مانند حکمی‌زاده و کسروی و غیره، بر ضد اصول اساسی اسلام و تشیع آغاز شده بود و «ایرانی‌ گرایی» به عنوان یک پدیدۀ نامیمون، به جای «اسلام گرایی» تبلیغ می‌شد. اما امام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضمن انتقاد از روش کسروی نقطه مثبت او را یادآوری نموده و او را تاریخ‌نویس خوب می‌نامد: «... دور کردن مردم از ادعیه و کتب دعا که یک وقتی آتش می‌زدند، در روز آتش سوزی کتاب‌های عرفانی و دعا... این‌ها تأثیر دعا را در نفوس نمی‌دانند... دعا را نباید از بین جمعیت بیرون برد... این یک مطلب غیر صحیحی است که به اسم اینکه «قرآن باید بیاید میدان»، آن چیزی که «راه» هست برای قرآن، از دست داد... این‌ها وسوسه‌هایی از شئون شیطان است.. دعا و حدیث را اگر استثنا کنیم، قرآن هم رفته است... آنقدر معارف در ادعیه ائمه ـ علیهم‌السلام ـ هست و مردم را دارند از آن جدا می‌کنند ـ که احصا نمی‌توان کرد ـ لسان قرآن است ادعیه... اگر بگوییم ما کاری با ادعیه نداریم و در آتش سوزی، کتاب دعا را بسوزانیم، کتاب عرفا را بسوزانیم، از باب اینست که نمی‌دانند... وقتی انسان از حد خودش پایش را بالا‌تر گذاشت، در اشتباه می‌افتد. کسروی یک آدمی بود تاریخ نویس، اطلاعات تاریخی‌اش هم خوب بود. قلمش هم خوب بود اما غرور پیدا کرد رسید به آنجایی که گفت من هم پیغمبرم... ادعیه را هم کنار گذاشت پیغمبری را پایین آورده در حد خودش. نمی‌توانست برسد به بالا آن را آورده بود پایین ! ادعیه و قرآن و این‌ها همه با همند این عرفا و شعرای عارف مسلک و فلاسفه، همه یک مطلب می‌گویند. تعبیرات مختلف است. زبان‌ها مختلف است زبان شعر یک زبانی است. حافظ زبان خاصی دارد و‌‌ همان مسائل را می‌گویند که آن‌ها می‌گویند اما با یک زبان دیگری. نباید از این برکات، مردم را دور کرد.» (تفسیر سوره حمد، چاپ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صفحات: ۱۴۸ و ۱۴۹ و ۱۸۹ و ۱۹۰) به نظر من این عادلانه‌ترین و منصفانه‌ترین شهادتی است که شخصیتی‌ چون امام خمینی (ره) درباره احمد کسروی بیان کرده‌اند: «مورخ خوبی بود» دچار غرور شد و به کج راهه رفت و خود را «برانگیخته» نامید و آئین ایرانی‌گری «پاکدینی» را بجای اسلام به ارمغان! آورد تا مردم به «آخشیج»‌‌های او در «ورجاوند بنیادش» عمل کنند تا رستگار! شوند... راستی بهتر از این، چه نوع برخوردی، با چنین چالشی می‌توان تصور کرد؟! https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
(قدس سره ) : ‌‏‏هرگز امان نامه کفر و شکر را امضا نمی کنیم‏ ‏‏چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و‏‎ ‎‏شرک است. که اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند،‏‎ ‎‏اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی‏‎ ‎‏دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمی کنیم ‏ ‏‎ ‏کتاب امام به روایت امام https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃🍂 🍃🍂🍃 . قسمتی از منظومه بلند علامه اقبال لاهوری در وصف امیر مومنان: مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایه ی ایمان علی از ولای دودمانش زنده ام در جهان مثل گهر تابنده ام نرگسم وارفته ی نظاره ام در خیابانش چو بو آواره ام زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست می اگر ریزد ز تاک من ازوست خاکم و از مهر او آئینه ام می توان دیدن نوا در سینه ام از رخ او فال پیغمبر گرفت ملت حق از شکوهش فر گرفت قوت دین مبین فرموده اش کائنات آئین پذیر از دوده اش مرسل حق کرد نامش بوتراب حق «یدالله» خواند در ام الکتاب هر که دانای رموز زندگیست سر اسمای علی داند که چیست 🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃🍂🌱 🍃🍂🍃 آدرس ایتا @sayyedmahmoodziaie آدرس سروش sapp.ir/khatkhatihayema
🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃🍂 🍃🍂🍃 . بخشی از سروده ابوالقاسم فردوسی در وصف و مدح مولای متقیان ( چند بیت مختصر اول در مدح خلفای راشدین که شاید بخاطر تقیه در عهد حاکمیت سلطان غزنوی سروده شده حذف شده است ) : .................... که من شهر علمم علیم در ست درست این سخن قول پیغمبرست گواهی دهم کاین سخنها ز اوست تو گویی دو گوشم پرآواز اوست علی را چنین گفت و دیگر همین کزیشان قوی شد به هر گونه دین منم بندهٔ اهل بیت نبی ستایندهٔ خاک و پای وصی حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج ازو تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر خداوند جوی می و انگبین همان چشمهٔ شیر و ماء معین اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست نباشد جز از بی‌پدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هر آنکس که در جانش بغض علیست ازو زارتر در جهان زار کیست 🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃 خطا طی با قلم "سید محمود ضیائی" کشکول خط خطیهای من ، شعر ، نقاشی ، خط ، عکس. ایتا @sayyedmahmoodziaie سروش sapp.ir/khatkhatihayeman
تقدیم به ساحت گرامی ، و سلام الله علیهم‌ : ❣❣❣ دل من از غم زینب خون است شفق از خون دلش گلگون است سرخی لاله تو دانی از چیست جگرش از غم زینب خون است دیدن آنهمه سختی و مصیبت بخدا درکش ازحد بشر بیرون است هرچه گریم به عزاداری او باز داغ دل من افزون است و از کشکول خط خطیهای من ، شعر ، نقاشی ، خط ، عکس. ایتا @sayyedmahmoodziaie سروش splus.ir/khatkhatihayeman
، دخت گرامی و سلام الله علیهم اجمعین . عقیل صفت مشبهه است و به معنای صاحب عقل و تدبیر است و عقیله مونث عقیل است و به همان معنی است اما علت اینکه به حضرت زینب چنین لقبی داده شده است این است که از جمله ویژگی های حضرت زینب(س) که به ایشان موقعیت ویژه می بخشید، عقل و تدبیرش بود. اگر او عاقله نبود چگونه این همه حوادث را که بعد از جدش رسول الله(س) به او روی آورد، تحمل می نمود؟ او در بین زنان قریش و بنی هاشم به خاطر درایت و تدبیر و حلم و بردباریش ملقب به عاقله و عقیله و عقیلة النساء شده بود. ابن عباس وقتی می خواهد از حضرت زینب(س) چیزی نقل کند می گوید: «حَدَّثَتنی عَقیلتُنا زینبُ(س) بنتُ علی(ع)..» علامه قزوینی در بیان عقیله بودن زینب در کتاب «زینب من المهد الی اللحد» می نویسد: عقل و درایتی که زینب(س) داشت، حادثه کربلا را رهبری و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستی نمود و جان امام زین العابدین(ع) را از مرگ حتمی نجات داد و کاخ یزید را به لرزه در آورد.و نهضت حسینی را تا به امروز زنده و پاینده نمود. کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت(ع) در خطبه هایی که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوی بزرگوار می باشد. همان بانویی که امام سجاد(ع) در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» ای عمّه! شما الحمد للّه بانوی دانشمندی هستید که تعلیم ندیده، و بانوی فهمیده ای هستی که بشری تو را تفهیم ننموده است‌ . ایتا @sayyedmahmoodziaie سروش sapp.ir/khatkhatihayeman
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 1⃣ در سال 1332ش 1954م، شهيد «نواب صفوي» به دعوت شهيد «سيد قطب» كه دبير «مؤتمر اسلامي» بود، براي شركت در كنفرانس آزادي قدس، به كشور اردن سفر كرد و در آنجا ضمن ايراد سخنراني پـُرشور، خواستار وحدت مسلمانان و كنار گذاشتن اختلافات مذهبي در راه آزادي قدس و فلسطين گرديد... در پايان كار كنفرانس، شهيد «سيد قطب» از شهيد «نواب صفوي» دعوت مي‌كند كه سفري هم به «مصر» بنمايد و از نزديك با «اخوان‌المسلمين» و مردم مسلمان مصر، آشنا شود، شهيد «نواب صفوي» علي‌رغم تمايل قلبي براي سفر به مصر، به‌علت عدم توانايي پرداخت هزينه سفر؛ ضمن پذيرش دعوت، آن را به وقت ديگري موكول مي‌كند! ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 2⃣ آنگاه شهيد «نواب صفوي» از راه زميني و با اتوبوس، عازم لبنان و سوريه و سپس عراق مي‌گردد. در عراق به محض ورود، به «نجف» اشرف مي‌رود و پس از زيارت مرقد مولاي خود، حضرت علي عليه‌السلام، با توجه به روابط و آشنايي قبلي، به منزل مرحوم آيت‌الله شيخ عبدالحسين اميني، صاحب دانشنامه پـُر ارج «الغدير» مي‌‌رود كه اينك ميزبان اوست. شهيد «نواب صفوي» ضمن ارائه نتايج كنفرانس آزادي قدس، و ديدارهاي خود در لبنان و سوريه، با علماء و شخصيت‌هاي معروف اهل سنت، موضوع دعوت «سيد قطب» را براي بازديد از مصر، بازگو مي‌كند و هنگامي كه «علامه اميني» از علت عدم انجام سفر آگاه مي‌شود، بلافاصله بليط سفر وي از بغداد به قاهره و برگشت به تهران را تهيه نموده و از او مي‌خواهد كه حتماً قبل از مراجعت به ايران، به اين سفر برود و با علماي الازهر و شخصيت‌هاي اسلامي مصر، براي ايجاد وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، دیداركند... ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 3⃣ شهيد نواب صفوي پس از چند روز توقف در عراق و زيارت عتبات مقدسه در نجف، کربلا، سامراء‌ و كاظمين و ديدار با علماي بزرگ و مراجع، عازم «قاهره» گرديد و مورد استقبال بي‌نظير و پـُرشور مردم مسلمان مصر به‌ويژه رهبران و اعضاي «اخوان‌المسلمين» قرار گرفت. سفر شهيد «نواب صفوي» مصادف با ايام پيروزي حركت «افسران آزاد» به رهبري ژنرال محمد نجيب براي سرنگوني سلطنت «ملك فارق» بود؛ ولي متأسفانه از همان نخست ايام پيروزي حركت، كشمكش و نزاع درون گروهي بين «نجيب» و ديگران به‌ويژه «عبدالناصر» آغاز شده بود و احزاب سياسي قديمي، مانند «الوفد» و بقيه كه هر كدام ساز خود را مي‌زدند، توسط شوراي افسران آزاد، به‌طور گروهي! منحله اعلام شده بودند و فقط جمعيت اخوان‌المسلمين كه به‌عنوان يك سازمان نيكوكاري غيرسياسي ثبت شده بود و در واقع با توجه به موقعيت خاص آن در بين توده‌هاي مردم و روابط عضويت قبلي بعضي از افسران آزاد و همچنين همكاري آنها در جنگ فلسطين با افسران آزاد، از اين قانون مستثني شده بود و به فعاليت خود ادامه مي‌داد، ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 4⃣ اما چون روش اخوان، روش اسلامي و دور از «قوميت‌گرايي جاهلي عربي» بعضي از افسران آزاد بود و مانند درخواست شهيد نواب صفوي از جبهه ملي ايران، كه « اجراي كامل احكام اسلامي» بود، اخوان نيز براي ادامه همكاري با افسران آزاد، پس از پيروزي بر رژيم شاهي و خلع يد از ملك فاروق – كه به نوشته فاروق در خاطرات خود، اخوان نيز در اين امر نقش مهمي به‌عهده داشتند – خواستار اجراي احكام اسلامي بودند و فقط با اجراي اين شرط، حتي بودن شركت خودشان در هيئت دولت؛ حاضر بودند كه با آن همكاري داشته باشند. ولي بعضي از افسران آزاد و در رأس آنها عبدالناصر موافق پذيرش اين شرط نبودند و فعاليت اخوان را در«امور خيريه» و «تعليم و تربيت» خواستار شدند! در اين شرايط سفر شهيد نواب صفوي به قاهره، به‌ دعوت رهبري اخوان، توسط شهيد سيد قطب، موجب حساسيت بعضي از افسران آزاد تماميت‌خواه مغرور گرديد و منتظر فرصتي براي واكنش بودند تا اينكه سازمان دانشجويي اخوان‌المسلمين براي بزرگداشت خاطره دو جوان دانشجوي عضو اخوان به نام‌هاي احمد منيسي و احمد شاهين كه در نبرد با نيروهاي اشغالگر صهيونيست در فلسطين به شهادت رسيده بودند، مراسمي در دانشگاه قاهره، برگزار كرد و از شهيد نواب صفوي هم براي سخنراني در آن اجتماع، دعوت به‌عمل آورد. ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 5⃣ به نقل بعضي از برادران مصري، در آن روز، ده‌ها هزار نفر از اساتيد و اعضاي دانشجو و دانش‌آموز و افراد عادي وابسته به اخوان، در اين اجتماع شركت داشتند... نخست استاد «حسين دوح»، مسئول سازمان دانشجويي اخوان، به سخنراني و معرفي «میهمان عزيز» پرداخت و سپس نوبت به شهيد نواب صفوي رسيد. شهيد نواب خود نقل مي‌كرد: «وقتي من پشت تريبون قرار گرفتم، انبوه جمعيت يك صدا شعار مي‌دانند: «القرآن دستورنا، الرسول زعيمنا، اللموت في سبيل الله اسمي امانينا و نواب صفوي ضيفنا» قرآن قانون اساسي ما است، پيامبر رهبر ماست، مرگ در راه خدا، بهترين آرزوي ماست و نواب صفوي ميهمان ماست... در وسط اين ازدحام و شعارها، من از خداوند متعال ياري طلبيدم كه در اين جمع كثير بتوانم به زبان عربي، حرف‌هاي خود را به‌راحتي بيان كنم! تا سخن را به نام خدا آغاز كردم، فرياد: زنده باد اسلام، زنده باد ايران، زنده باد نواب صفوي صحن دانشگاه قاهره را به لرزه درآورد... و من در ضمن سخنراني خود خواستار ملي شدن كانال سوئز و بيرون راندن انگليسي‌ها شدم و ناگهان شعار «بايد كانال سوئز ملي گردد، انگليسي‌ها بايد بيرون بروند!» همه‌جا را پـُر كرد. ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 6⃣ در اين هنگام ناگهان گروهي از هواداران دولت با چوب و چماق به حضار و دانشجويان حمله كردند و بلافاصله پليس امنيتي هم دخالت كرد و با تيراندازي هوايي، ‌شروع به متفرق ساختن مردم نمود... و سپس مرا تحت‌الحفظ به «وزارت داخله» بردند، در آنجا افسر ارشد پليس از من پرسيد كه: چرا به مصر آمده‌ايد؟! چرا در دانشگاه سخنراني كرد‌يد؟ چرا مردم را براي ملي كردن كانال سوئز تحريك نموديد؟ و... به آن افسر گفتم: من به دعوت برادران مسلمان مصري به قاهره آمده‌ام و مصر را كه يك كشور اسلامي است، وطن دوم خود مي‌دانم و اصولاً همه كشورهاي اسلامي و عربي، وطن ماست و مردم اين سرزمين‌ها، چون هم‌دين ما هستند، در واقع هم‌وطن ما هستند! و من حق دارم به ديدن آنها بيايم. اما سخنراني من در دانشگاه قاهره هم باز به دعوت دانشجويان مسلمان بود كه به مناسبت شهادت دو برادر دانشجوي مصري خود در جنگ با يهوديان غاصب، مراسمي برگزار كرده بودند، و از من خواستند كه در آن مراسم سخنراني كنم و من در سخنراني خود خواست اسلام را مطرح كردم كه مصر از وابستگي‌ها بايد آزاد شود، كانال سوئز كه متعلق به مردم مصر است، بايد از اشغال انگليس‌ها رها شود و... افسر ديگري پرسيد: شما كه ميهمان مصر هستيد، پس چرا به ديدن افسران آزاد مصر: عبدالناصر، عبدالحكيم عامر، انورالسادات و حسين‌الشافعي و ديگران نرفتيد؟ گفتم: من ميهمان مصر هستم، و اين وظيفه «ميزبان» است كه به ديدن «ميهمان» خود برود و بدين‌ترتيب، بايد آن آقايان نخست به ديدن من مي آمدند و بعد من، بازديد پس مي‌دادم!  ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 7⃣ افسر ارشد پليس امنيتي مصر رو به من كرد وگفت: بايد به اطلاع شما برسانم كه اولاً جمعيت اخوان‌المسلمين به حكم شوراي انقلاب! منحل شد و ديگر حق فعاليت سياسي ندارد و ثانياً حكم اخراج شما هم صادر شده و بايد فوراً مصر را تر ك كنيد! يا اينكه از اين ساعت به بعد، ميهمان دولت مصر بشويد! نه ديگران؟! بي‌شك در آن شرايط بحراني كه حكومت جديد با برخورد نامناسب با اخوان به‌وجود آورده بود، از اين ميزبان شدن هدفي را دنبال مي كرد و آن اين بود كه به جوانان اخوان و مردم مصر بگويد كه نواب در كنار آنهاست! من علي‌رغم آگاهي از نيت واقعي آنها، بلافاصله پيشنهاد آنها را پذيرفتم و گفتم چند روزي در مصر مي‌مانم و ميهمان دولت خواهم بود و هدف من اين بود كه براي لغو حكم انحلال جمعيت، كه به بهانه سخنراني ضدانگليسي من صادر شده بود اقدام كنم و ملاقاتي با ‍‍ژنرال نجيب و سرهنگ ناصر به عمل آورم و دوستانه وساطت كنم تا آزادي فعاليت اخوان، از نو برقرار شود! گفتند كه از طرف دولت مصر، شيخ حسن‌الباقوري، وزير اوقاف مصر عهده‌دار ميزباني من خواهد بود و نكته عجيب آنكه شيخ باقوري تا چندي پيش عضو كادر رهبري اخوان - مكتب الارشاد- بوده و به علت پذيرفتن پست وزارتي در دولت جديد از عضويت مكتب ارشاد، كنار گذاشته شده بود! ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 8⃣ من اين امر را هم پذيرفتم، چون حسن‌الباقوري اولاً از علماي معروف الازهر بود و ثانياً خود از شخصيت‌هاي علمي برجسته مصر به‌شمار مي‌رفت و من در ملاقات‌هاي مكرر خود ديدم كه فرد دانشمند و آگاه و روشني است و او به من اطلاع داد كه پس از شركت شيخ حسن‌البنا در تاسيس دارالتقريب در قاهره با همكاري آقاي شيخ محمد تقي قمي، او نيز به هواداران تقريب پيوسته و با دارالتقريب همكاري‌هايي دارد. سپس شيخ حسن‌الباقوري دعوت كرد كه به ديدار شيخ عبدالرحمن تاج، شيخ الازهر و عالي‌ترين مقام مذهبي اهل سنت برويم. همراه او به ديدار شيخ رفتيم و با او ملاقات كاملاً دوستانه و برادرانه‌ای داشتيم و اين ديدار موجب تفاهم بيشتر بين اهل سنت و تشيع گرديد و او به من وعده داد كه همكاري خود را با تقريب بين مذاهب و علماي شيعه گسترش دهد. او معتقد بود كه ايجاد اختلاف بين شيعه و سني، به خاطر مسائل فروع فقهي، به نفع دشمنان اسلام خواهد بود و افزود كه اين قبيل نظريات متفاوت فقهي، در بين فقهاي مذاهب اربعه اهل سنت هم فراوان است؛ ولي اين اختلاف با فقهاي شيعي، چرا بايد موجب برخوردهاي غيرمنطقي گردد؟ ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 9⃣ شيخ عبدالرحمن اميدوار بود كه با همكاري بزرگان شيعه در عراق و ايران بتوان بر اين مشكل فائق آمد و من نيز چنين اميدي را ابراز كردم و ماالتوفيق الا من عندالله. بعد از ديدار با شيخ الازهر، من خواستار ديدار با ژنرال نجيب و عبدالناصر شدم يك روز بعد قرار ملاقات گذاشتند و من در كاخ رياست جمهوري به ديدار آنها رفتم. ديدار كاملاً دوستانه بود و هر دو با احترام زياد با من روبه‌رو شدند. من پس از احوالپرسي يادآور شدم؛ تا آنجا كه من اطلاع دارم اخوان‌المسلمين در مصر و جهان اسلام و عرب موقعيتي خاص دارد و اين امر ايجاب مي‌كند كه دولت جديد كه هنوز در معرض توطئه دشمنان داخلي و خارجي است، براي مبارزه با بيگانگان، آنها را تقويت كند نه آنكه مانع فعاليتهاي آنان شود، به‌ويژه كه شما در جنگ فلسطين در كنار آنها بوديد و در پيروزي حركت جديد هم آنها در كنار شما بودند.. ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 1⃣0⃣ پس از حرف‌هاي من، ژنرال نجيب از لزوم وحدت نيروها در مصر، پس از پيروزي، سخن گفت و در واقع پاسخ‌هاي او دوستانه و نجيبانه بود؛ اما پاسخ‌ها و توضيحات عبدالناصر كه به‌ظاهر مي شد دوستانه تلقي كرد، نوعي سياست‌بازي و شيطنت بود و اگر و اما زياد داشت! و من فهميدم كه او در باطن، نقشه‌هايي دارد و روزي آنها را پياده خواهد كرد... و اين نكته را در مصر به برادران گوشزد كردم و پس از مراجعت در عراق و ايران هم موضوع را با برادران ايراني درميان گذاشتم... و همه مي‌دانيم چيزي نگذشت كه پس از آزادي موقت اخوان، سركوب آنها با اضافه شدن اتهام همكاري با ژنرال نجيب براي كودتا، به شدت آغاز شد و اين بار نجيب هم به آنها ملحق گرديد... من همان وقت تلگرافي به عبدالناصر فرستادم و او را از ادامه سركوب برحذر داشتم؛ اما متأسفانه او اهداف ديگري در سر داشت و به دنبال اجراي آنها كه از تقويت قوميت عربي در برابر حركت اسلامي بود، گام برداشت! ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 1⃣1⃣ .با اين حال سه روز بعد از سالروز پيروزي افسران و خلع يد از ملك فاروق بود، از من هم توسط شيخ باقوري، دعوت رسمي به‌عمل آوردند كه در مراسم رژه ارتش مصر در ميدا ن معروف الجمهوريه در قاهره شركت كنم و من هم پذيرفتم و در آن مراسم در جايگاه ويژه افسران آزاد حضور يافتم و اتفاقاً من نخستين میهماني بودم كه به ميدان رسيدم و در جايگاه مخصوص نشستم تا به تدريج بقیه هم آمدند تا جايگاه پـُر شد...». اين خلاصه‌اي از خاطرات شهيد نواب صفوي در مورد سفر خود به مصر و آثار و تبعات آن بود كه آنها را در ديدار با مرحوم حاج سراج انصاري در منزل وي، كه من نيز حضور داشتم نقل و تعريف كرد... و البته در تهران هم به بعضي از نكات اشاره كرد كه مرحوم خوش‌نيت در کتاب خود: «نواب صفوي: انديشه‌ها و مبارزات و شهادت» به قسمتي از اين خاطرات اشاره دارد. مجله معروف مصري المصور هم در شماره يك هزارم خود، ضمن چاپ عكسي از شهيد نواب صفوي در جايگاه مخصوص ميهمانان مراسم رژه، تحت عنوان: نواب صفوي در مراسم رژه شركت مي كند، چنين مي نويسد: «نواب صفوي رهبر فداييان اسلام نخستين ميهمان دعوت شده بود كه به ميدان بزرگ رژه رسيد كه روز شنبه گذشته در ميدان جمهوريت برگزارشد.  ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 1⃣2⃣  وقتي كه نواب صفوي صندلي خود را در بالاي جايگاه در ميان افسران ديد گفت: اينجا در واقع مكان طبيعي من است. وطن‌دوستي و نظامي‌گري، دو برادر به هم پيوسته هستند كه هيچ يكي از ديگري بي‌نياز نيست. من مدت اقامتم را در قاهره بيشتر كردم تا اين رژه را ببينم و اكنون در آن نمونه كامل فدایي بزرگ را مي بينم كه پس از مراجعت به ايران موضوع سخن من خواهد بود تا جوانان سرزمين من از آن نمونه‌برداري كنند و بر همين منوال پيش بروند. نواب به هنگام تماشاي رژه نظامي به فرمانده بخش، عبدالطيف بغدادي كه در كنار وي نشسته بود، گفت: اين رژه زيبا مرا به شگفتي واداشت و نمونه روشني از كوشش ياران پيامبر را در مبارزه خود در راه دعوت خويش را به من نشان داد... جوانان شما با همان روحيه‌اي كه ياران پيامبر داشتند، پيش مي روند. وطن‌دوستي و عقيده دين دنيا و آخرت است!». ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a
خاطراتي از سفر تاريخي در مصر نویسنده : مرحوم استاد 1⃣3⃣ ...شهيد نواب صفوي پس از بازگشت از مصر ضمن اشاره به چگونگي سازمان و تشكيلات اخوان‌المسلمين، از خدمات و فعاليت‌هاي اخوان و مرشد نخستين آن، شهيد حسن‌البنا تجليل و تعريف مي‌كرد و از او به‌عنوان شخصيت برجسته و مرد مخلص و آگاه نام مي برد كه با درك عميق مسائل و مشكلات دنياي اسلام و چگونگي سلطه استعمار خارجي، به‌ويژه در مصر، به اقدامات و فعاليت‌هاي بنيادي و ريشه‌اي پرداخت و سازماني تشكيل داد كه توانست نيروهاي فدايي و مجاهد خود را براي جنگ با اشغالگران صهيونيست، به جبهه‌هاي نبرد در فلسطين گسيل دارد و به همين دليل هم پس از خلع سلاح نيروهاي مجاهد اخوان توسط دولت وقت و برگشت اجباري آنها به قاهره، خود وي نيز توسط عوامل حكومت مزدور ملك فاروق به شهادت رسيد. شهيد نواب صفوي، پس از مراجعت به ايران، ترجمه مقاله‌اي از شهيد حسن‌البنا را با مقدمه‌اي كوتاه، در جرائد ایران منتشر ساخت كه متن آن چنين است: «روح قوي و روح جاويدان رهبر فقيد اخوان‌المسلمين، راهنماي جهاد مقدس ضداجنبي ملت مسلمان مصر است.» ادامه👇 https://eitaa.com/s_m_nb https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a