السلام علیک یا موسی بن جعفر
یا باب الحوائج الی الله
#کاظمین
#روضه
#چهار_پاره
چهار گلدسته با دوتا گنبد
شش جهت نور کبریا دارد
هر که در آن حرم رسد گوید
جلوه ی مشهد الرضا دارد
چهار گلدسته چهار رکن بهشت
یک ضریح از دو حجت داور
هم ضریح جواد اهل البیت
هم تجلای موسیِ جعفر
ای مزارت مدار جود و کرم
دست حاجات خلق سوی شماست
مهری و چند تا ستاره ی فضل
معتکف در کنار کوی شماست
مثل "فرهاد میرزا" شده اند
خاکبوس تو بس امیر و وزیر
"کلبُهم باسطٌ ذِراعیهِ"
حک شده روی قبر "خواجه نصیر"
دلم از درد و غم به تنگ آمد
سر و پا رنج و غصه و دردم
سمت باب الحوائج آمده ام
رو به باب المراد آوردم
من جوانی گناه آلوده
رو به دیوار می کنم از شرم
دست بر روی شانه ام بگذار
دعوتم کن به یک نصیحت گرم
گرمی دست تو برات خداست
با شما توبه ام پذیرفته است
سفره ی تو دوای هر دردی است
مادر این راز را به من گفته است
ای ید الله دست تو باز است
گره از کار بسته ام وا کن
گوشه ی خانه بستری پهن است
درد بیمار من مداوا کن
آه ای یوسفی که زندان را
بوی پیراهن تو گلشن کرد
نور حقی و سجده های شبت
ظلمت آن محیط روشن کرد
دست زنجیر پایبندت شد
گریه ی زخم ها به حال تو بود
این شب و روز های آخر هم
گوئیا موعد وصال تو بود
بدنی در احاطه ی زنجیر
روی یک تخته ی در آوردند
پدری را چنین غریبانه
پیش چشمان دختر آوردند
آه، از این وصال درد آمیز
آه، از این وداع رنج آور
ماجرا را خدا بخیر کند
باز هم دختری و جسم پدر ....
#سید_روح_الله_موید
@s_r_moayed
السلام علیک یا موسی بن جعفر
یا باب الحوائج الی الله
#کاظمین
#روضه
#چهار_پاره
چهار گلدسته با دوتا گنبد
شش جهت نور کبریا دارد
هر که در آن حرم رسد گوید
جلوه ی مشهد الرضا دارد
چهار گلدسته چهار رکن بهشت
یک ضریح از دو حجت داور
هم ضریح جواد اهل البیت
هم تجلای موسیِ جعفر
ای مزارت مدار جود و کرم
دست حاجات خلق سوی شماست
مهری و چند تا ستاره ی فضل
معتکف در کنار کوی شماست
مثل "فرهاد میرزا" شده اند
خاکبوس تو بس امیر و وزیر
"کلبُهم باسطٌ ذِراعیهِ"
حک شده روی قبر "خواجه نصیر"
دلم از درد و غم به تنگ آمد
سر و پا رنج و غصه و دردم
سمت باب الحوائج آمده ام
رو به باب المراد آوردم
من جوانی گناه آلوده
رو به دیوار می کنم از شرم
دست بر روی شانه ام بگذار
دعوتم کن به یک نصیحت گرم
گرمی دست تو برات خداست
با شما توبه ام پذیرفته است
سفره ی تو دوای هر دردی است
مادر این راز را به من گفته است
ای ید الله دست تو باز است
گره از کار بسته ام وا کن
گوشه ی خانه بستری پهن است
درد بیمار من مداوا کن
آه ای یوسفی که زندان را
بوی پیراهن تو گلشن کرد
نور حقی و سجده های شبت
ظلمت آن محیط روشن کرد
دست زنجیر پایبندت شد
گریه ی زخم ها به حال تو بود
این شب و روز های آخر هم
گوئیا موعد وصال تو بود
بدنی در احاطه ی زنجیر
روی یک تخته ی در آوردند
پدری را چنین غریبانه
پیش چشمان دختر آوردند
آه، از این وصال درد آمیز
آه، از این وداع رنج آور
ماجرا را خدا بخیر کند
باز هم دختری و جسم پدر ....
#سید_روح_الله_موید
@s_r_moayed