eitaa logo
صالحین تنها مسیر
222 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین تنها مسیر
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 #نگاه_خدا 📝 #قسمت_بیست‌و‌ششم عاطی: حالا برو یه ملت پشت سرت هستن - ای وای ببخشید( صو
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 📝 از پارک رفتم بیرون ،سوار ماشین شدم رفتم خونه، حوصله هیچ کاری و نداشتم ،ای کاش مطرح نمیکردم ، نمیدونستم اگه یه روزی بابا رضا بفهمه که دخترش از اعتمادش سوءاستفاده کرده چه حالی میشه روی تختم دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ خورد ،شاهینی بود - بله شاهینی : خانم رضوی من فکرامو کردم - (وا چقدر زودم این بشر فکر کرده). خوب شاهینی:قبول میکنم - خیلی ممنونم ،من ادرس حجره پدرمو براتون میفرستم که باهاش صحبت کنین،،، فقط یه خواهشی داشتم چیزی در باره سفر مون نفهمه هااا، شاهینی : باشه خیالتون راحت ( راحت نیست دیگه)- خیلی ممنونم تماس که قطع شد،دلشوره عجیبی گرفتم میترسیدم شاهینی یه گندی بزنه ،،پسره بی ادبی نبود ،یه کم خل مشنگ میزد خخخ... رفتم تو آشپز خونه مشغول غذا درست کردن شدم ،که یه کم از استرسم کم شه گوشیم زنگ خورد نگاه کردم عاطفه است - سلام عاطفه جون عاطی: سلام به دوست عزیزم - چه خوب شد زنگ زدی داشتم از استرس میمردم عاطی: بازچی شده - هیچی بابا دیدمت بهت میگم ،خوب شما چه خبر شاهزاده تون خوبه عاطی: قربونت شکر سارا میخواستم بگم ما واسه عید میخوایم بریم راهیان نور ،تو هم میای اسمت و بنویسیم؟ - نه عزیزم ،عید میخوایم بریم ترکیه خونه سلما عاطی: عه چه خوب ،کاره خوبی کردین میخواین برین ،حال و هوات هم عوض میشه - اره،عاطی کی میای ببینمت ،دلم برات تنگ شده عاطی: قربون دلت برم ،نمیدونم احتمالا هفته بعد میام - باشه منتظرت میمونم عاطی: سارا جان کاری نداری؟ - نه قربونت برم سلام به شاهزاده برسون عاطی : چشم ،خدا نگهدار ساعت ۹ شب بابا اومد خونه ، - سلام بابا جون خسته نباشین بابا رضا: سلام بابا - برین لباساتونو عوض کنین تا شامو آماده کنم بابا رضا: چشم داشتیم شام میخوردیم که یه دفعه بابا گفت : سارا جان شاهینی میشناسی ؟ (خشکم زد ، این پسره دیونست،،صبر نکرد لااقل دو روز بگذره ،واسه من داشت طاقچه بالا میزاشت که باید فک کنم، میگن پسرا جنبه هیچی رو ندارند راست گفتن) بابا رضا: چی شدی سارا ،میشناسی؟ - اممممم،اره همکلاسیمه ،چیزی شده؟ بابا رضا : اومده حجره خاستگاری؛ ( قلبم داشت میومد تو دهنم،نکنه بابا فهمیده باشه) - خوب شما چی گفتین ؟ بابا رضا: ازش خوشم نیومد ،گفتم فعلا قصد ازدواج نداری (گندش بزنند پسره نمیدونم چه دست گلی به آب داده که بابام خوشش نیومد همین اول کاری ) هووممم،کاره خوبی کردین بابا نفهمیدم چی خوردم ،شامو که خوردیم میزو جمع کردم رفتم تو اتاقم... ادامه دارد .... 🌾🌾🌷🌷
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 📝 داشتم دیونه میشدم ،پسره احمق ،معلوم نیست چی گفته بود به بابا که بابا قبول نکرد... یه دفعه دیدم گوشیم پیام اومد ،بازش کردم ،شاهینی بود! نوشته بود سلام خانم رضوی ،رفتم پیش باباتون ،قبولم نکرد فک کنم (درد و قبولم نکرد کوفت فکر کنم،معلوم نیست چه جوری حرف زدی که به منگول بودن پی برده) منم نوشتم : خیلی ممنونم ، خیلی لطف کردین رفتین پیش بابام شب بخیر دوهفته مونده بود به عید ،کلاساهم کم و بیش برگزار میشد ، صبح رفتم دانشگاه یکی از کلاسا برگزار نشد مجبور شدم بمونم تا ساعت بعدی کلاس هوا سرد بود رفتم داخل کافه نشستم حوصلم سر رفته بود ،شماره ساناز و گرفتم - الو ساناز ساناز: سلام خانم مهندس ،خوبی؟ - قربونت تو خوبی؟ خاله جون خوبه؟ ساناز: فدات شم مرسی همه خوبن ؟ تو چه خبر ؟ چیکار کردی؟ - هیچی بابا، یکی و پیدا کردم ، بابا ردش کرد رفت ،دیگه پشیمون شدم ساناز: چرا ردش کرد مگه چه جوری بود؟ - هیچی بابا ،حقم داشت این آدم خل و دیونه هر جا میرفت همین جواب و میشنید ساناز : مگه پسره چه جوری بود؟ - نمیدونم توصیفش یه کم سخته،اصلا توصیفی نداره بگم ساناز : اخه دختره عاقل تو باید یکی و پیدا میکردی که مثل حاج رضا باشه - خو همچین آدمی مغز خر خورده بیاد زنش بشم چند ماه بعد طلاقم بده ساناز : اره دیگه اینم حرفیه ( یه دفعه دیدم یاسری با دوتا نسکافه نشست رو به روم) - ساناز جان بعدن باهات تماس میگیرم فعلا یاسری: بفرمایید هوا سرده میچسبه - خیلی ممنونم ،میل ندارم ،کاری داشتین ؟( به دورو برم نگاه کردم که یک‌دفعه مرجان نباشه ،از این جماعت دیگه میترسیدم ) یاسری: خیالتون راحت دیگه مرجان سمتتون آفتابی نمیشه - ببخشید من باید برم یاسری: لطفا بشین میخوام باهات حرف بزنم - فک کنم بهتون گفته بودم که من کاری باهاتون ندارم ( بلند شدم برم که یه دفعه گفت) : چه طور با سعید تونستی حرف بزنی ،به ما میرسه حرفاتون ته میکشه ... - سعید؟ یاسری : تو حتی اسم کوچیکش هم نمیدونی ،چه طور میخواستی زنش بشی - از اولم میدونستم این پسره ،خل مشنگ نمیتونه حرفی تو دل وا موندش بمونه اصلا به پسرا نمیشه اعتماد کرد یاسری : (خنده بلندی کرد،که همه مارو نگاه میکردن ) : چرا میخوای بری ؟ - به خودم مربوطه (سریع از کافه رفتم بیرون) متوجه شدم یکی هم از کافه اومد بیرون یاسری: دختره حاجی ،من حاضرم برم با بابات صحبت کنم (خندیدمو نگاش کردم): چه اعتماد به نفس بالایی دارین ،بابام جنازمو رو دوشتون نمیزاره چه برسه به اینکه بخوایین ... یاسری : مگه من چمه؟ - هیچی فقط دارین تو منجلاب دست و پا میزنین... ادامه دارد .... 🌾🌾🌷🌷
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 📝 یه دفعه چشمم به شاهینی افتاد ،رفتم سمتش با چند تا از پسرا داشت وارد دانشگاه میشد منو دید سرخ شد... (دلم میخواست با دستام خفه اش کنم) یه‌جور نگاهش کردم هفت جد آبادش اومد جلوی چشم هاش... - آقای شاهینی ممنون بابت رازداریتون هاج و واج مونده بود منو نگاه میکرد. سرم از درد داشت منفجر میشد ،به زور سر کلاس حاضر شدم ،کلاس که تمام شد سریع سوار ماشین شدم و برگشتم تصمیم گرفتم تا بعد عید کلاس نرم دیگه حوصله دیدن ریخت هیچ کدومشونو نداشتم سعی کردم کردم تو این مدتی که خونم یه کم تمیز کاری انجام بدم ،چمدونمم از کمد بیرون اوردم وسیله هایی که نیاز داشتم واسه سفرو داخلش مرتب چیدم دوسه روز مونده بود به عید من هم خوشحال بودم هم ناراحت،،خوشحال به این خاطر که یه مدت رنگ این شهرو نمیبینم ،ناراحت به این خاطر که عید، مامان بین ما نیست صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم عاطفه بود - یعنی بر هرچی مزاحم بد لعنت عاطی: چیه بابا ،یعنی من آرزوم شد یه بار زنگ بزنم تو خواب نباشی. - واییی عاطی اینقدر تمام تنم درد میکنه که نگو عاطی: عه میگفتی شاهزاده ات می اومد یه مشت و مال بهت میداد دیگه - فعلا که هر چی اجنه و شیطانه نصیب ما شده عاطی: سارا نیم ساعت دیگه میام دنبالت باهم بریم بازار - ول کن بابا ،بازار الان شلوغه حوصله ندارم عاطی: بیا میبرمت یه جایی که خلوت باشه ،نیم ساعت دیگه اونجام ، یا علی هووووف از دست تو زود بلند شدم دست و صورتمو شستم، اماده شدم اشپز خونه یه چیزی خوردم به بابا رضا هم پیام دادم که با عاطفه میرم بازار شاید دیر بیام،، صدای بوق ماشین شنیدم ،تصویر آیفون و زدم دیدم عاطفه است کیفمو برداشتمو رفتم - ،باز ماشینه کدوم بدبختی و به غارت گرفتی عاطی: بی ادب ،واسه شاهزاده جووونه - عه خدا رو شکر که به دومین آرزوت هم رسیدی. عاطی: دیوونه ،سوار شو بریم دیر میشه توی راه حوصله ام سر رفت ضبط و روشن کردم - عه عاطی اینم که مثل خودت مداحی گوش میکنه که یعنی این همه اشتراکتون منو کشته ... عاطی: ان‌شاءالله یکی واسه تو هم پیدا بشه - فعلا که هر چه بدبختیه داره رو سره بدبخت من هوار میشه ماشین و گذاشتیم پارکینگ ،رفتیم بازار واییی که چقدر شلوغ بود عاطی: سارا بیا یه جا دیگه بریم تو این شلوغی همه بهم تنه میزنن خوب نیست - باشه بریم رفتیم یه پاساژ که جمعیت یه کم شلوغ بود ولی رفت و امد خوب بود..... ادامه دارد .... 🌾🌾🌷🌷
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 📝 صدای پیامک گوشیم و شنیدم نگاه کردم دیدم یه تومن به حسابم اومده! یعنی این کاره کی بود؟ چند دقیقه بعد بابا رضا زنگ زد - سلام بابا جون بابا رضا: سلام بابا، به حسابت یه تومن زدم ، اگه چیزی دلت خواست بخر... - عاشقتم بابایی بابا رضا: سارا جان اگه پول کم اوردی باز بهم بگو - نه بابا جون ،خرید ندارم بابا رضا: باشه بابا ،مواظب خودتون باشین ،خیابونا خیلی شلوغه - چشم بابا جونم ،، عاطفه به اندازه تمام عمرش خرید کرده بود - عاطی، میخواد قحطی بیاد ،چه خبره این همه لباس عاطی: عه مگه چی خریدم من... - آقا سیدم میدونه اینقدر خوش خریدی عاطی: نه ان‌شاءالله بعد عروسی میفهمه - واااای پس بیچاره حاجی الان باصدای هر پیامک بانکی ،یه سکته ناقص میزنه... عاطی: زبونت لال بشه دختر ،تو الان چیزی نمیخوای - نه بابا ،با این خریدایی که تو کردی دیگه باید خریدای خودمو به دهنم بزارم عاطی: واااا ،،عهه بیا بیا اینجا یه شال بخرم - وااایی تو رو خدا (رفتیم داخل مغازه) عاطی: سارا یه شال خوشگل انتخاب کن - تو میخوای سرت بزاری من انتخاب کنم؟ عاطی: آخه سلیقه تو قشنگ تره - فعلا که با انتخاب آقا سید ،یک ،صفر از تو عقبم ... عاطی: انتخاب کن دیگه (چشمم به یه شال چروک ساده صورتی با دور دوزی مروارید افتاد) - این قشنگه عاطی: آقا لطفا همینو حساب کنین بعد از مغازه خارج شدیم رفتیم سمت پارکینگ سوار ماشین شدیم حرکت کردیم - واااییی عاطی تو روشنی اومدیم بازار الان تو تاریکی داریم میریم خونه عاطی: خونه چیه ،بیریم رستوران - واااییی بیخیال شو بابا، به فکر قلب بابات باش عاطی: نترس این دفعه از کارت تو استفاده میکنیم ... - دیونه... ( گوشی عاطفه زنگ خورد از برق زدن چشمام معلوم بود اقا سیده) عاطی: سلام آقا،، ماتازه خریدمون تمام شد داریم میریم رستوران باشه چشم الان میایم یا علی - چی شده؟ عاطی: اقا سید بود... - اینو که خودمم میدونم ،میگم چیکار داشت عاطی: گفت رفته گلزار ،میتونی بیای دنبالم منم گفتم چشم... - چه خانم حرف گوش کنی... ادامه دارد .... 🌾🌾🌷🌷
سلام دوستان گرامی شبتون بخیر ابنم ۴تا پارت بابت دوشب تاخیر نوش نگاهتون 🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیڪَر شب‌هایم را به غصه تلف نخواهم ڪرد شب؛ فرصتی‌ست براےتصمیم‌هاےخوب رفته‌ها را به ڪَذشته می‌سپارم ومانده‌هاراعاشقانه دوست خواهم داشت من این رافهمیده‌ام هیچڪس جز خودم توانِ بخیرڪردنِ شب‌هاے مراندارد شبتون_آسوده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام حضرت امان ، مهدی جان عمری است که پناهمان هستید ، بی آنکه بدانیم ... بی آنکه بخواهیم ... عمری است نگاه گرم و نافذتان ، تیرهای بلا را از ما دور کرده است ... عمری است دعایتان ، کوچک و بزرگمان را حفظ کرده است ... عمری است به برکت شما روزی می خوریم ، نفس می کشیم ... چه جان پناه امنی داریم ... ☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امام رضا علیه‌السلام فرمودند: 🔺السَّفِلَةُ مَنْ کَانَ لَهُ شَیْ‏ءٌ یُلْهِیهِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى. 🔻فرومایه کسی است که چیزهایی دارد که باعث غفلت او از یاد خدا می‌شود. 📚مستدرک‏ الوسائل، جلد۱۳، صفحه۲۶۹ 🌹امام خمینی (ره): 🔺اگر افکار یک ملتی وابستگی به قدرت بزرگی داشته باشد، تمام چیزهای آن ملت، وابستگی پیدا می‌کند. عمده این است که افکار شما آزاد بشود، افکار شما از وابستگی به قدرت‌های_بزرگ آزاد بشود. اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما می‌توانیم که صنعت‌مند و صنعت‌کار باشیم، خواهید بود. 📚صحیفه امام، جلد۱۴، صفحه۳۰۸ 🌹امام خامنه‌ای: 🔺امروز بیش از همیشه، روحانیّون بایستی از تنعّمات و رفاه مادی، پهلو تهی کنند. این تجافی[قطع تعلّق]، امروز برای ما وظیفه است؛ چون ما الگوییم. آن روز که زیر شلاق بودیم، اگر بی اعتنایی و بی رغبتی نشان میدادیم، طبع ما بود. امروز روزی است که اگر روحانی، تمکّنی هم در اختیارش قرار می گیرد، به اختیار خودش، از آن تمکّن دست بکشد. این هم چیز اساسی است. ۱۳۶۶/۰۱/۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6012436211279334174.mp3
9.13M
۳۹ ❣می‌گویند: " عشق، رکن آسمانی خلقت و رازی پنهان شده در صفحە آفرینش است. " 💡عشق مابین چه کسانی؟ - اگر خداوند ادعای عشق دارد پس چرا آن‌را ابراز نکرده است؟ - اگر منظور عشق انسان به خداوند است، وقتی الگویی برای عشق ورزی معرفی نشده، چگونه باید عشق ورزیدن را یاد بگیرد؟ 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ملکوت جلوگیری از غیبت  💠 «مَن رَدَّ عَن أخيهِ غِيبَةً سَمِعَها في مَجلِسٍ رَدَّ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ عَنهُ ألفَ بابٍ مِن الشَّرِّ في الدُّنيا و الآخِرَةِ ... . [آخرین خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۲۸۲] 💠 هر كس در مجلسى بشنود كه از برادرش غيبت مى شود و جلو آن را بگيرد، خداوند عزّ و جلّ هزار باب شرّ و بدى را در دنيا و آخرت از او برگرداند. تمام اسماألله برای دفاع از شما فعال می‌شود؛ چراکه شما از یک حریم او محافظت کرده‌اید، ولی خداوند هزاران برابر از حریم شما محافظت می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه می خوایی آتش رو خاموش کنم؟ حضرت فرمود نه❌ جبرئل گفت پس از خدا بخواه حضرت فرمود همین که او میدونه من تو چه حالی هستم😍کافیه اگه انسان چنین تصوری از خدا داشته باشه و بر چنین خدایی توکل کنه تو سخت ترین مشکلات؛ آروم خواهد بود👌❤️
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋ ان شاءالله
نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام رو داخل منجنیق گذاشت و بسمت اتش پرتاپ کرد میان زمین و آسمون جبرئیل اومد و گفت آیا خواسته ای داری؟ حضرت گفت از تو نه❌ خدا برای من بس است و تو را لازم نیس واو بهترین وکیل است میکائیل اومد و گف خزانه های آب و باران به دست من هست
خداوند قدرت مطلق هست لذا توکل بر خدا انسان رو قوی تر میکنه✋ کسی که به یه منبع قدرت؛ اتکا میکنه؛ قدرت او را به قدرت خودش پیوند میزنه توکل به چنین منبع قدرتی👈 ناراحتی ها و نگرانی ها رو از بین می بره چرا که ریشه ی اونا رو از بین برده چرا بعضی فشارهای روانی تو وجود انسان هست؟؟ یکی از عواملش اینه که ما احساس ضعف و ناتوانی در برابر مشکلات داریم😬 و توکل بر خدا ریشه ی این احساس ناتوانی رو از بین میبره
زبورانقلاب ۲.aac
4.71M
۲ 🇮🇷بسم رب الحسین علیه السلام🇮🇷 توکل رو معنا کردیم که باید در همه ی زمینه ها به خدا توکل کرد این توکل داشتن اثاری داره👌 اولین اثار توکل👈 قدرت مند کردن انسان هست فرمود👈 من احب ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله کسی که دوس داره قوی ترین مردم باشه پس به خدا توکل کنه درواقع هر چه منبع قدرت قوی تر و شکست ناپذیرتر باشه فرد هم قدرت مند و شکست ناپذیرتر میشه💪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14000808_42642_128k.mp3
1.93M
رهبر انقلاب: شهادت قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد... این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است ایثار است صدق است معنویّت است مجاهدت است گذشت است توجّه به خدا است کار برای مردم است تلاش برای عدالت است تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است. آن کسی که به قلّه میرسد، از اینجا باید برود و از این مسیرها حرکت کند. ۱۴۰۰/۰۷/۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا