eitaa logo
صالحین تنها مسیر
236 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
269 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمان رهبر معظم انقلاب به سربازان جهاد تبیین شما به عنوان یک انسان مسلمان صاحب فکر، نگاه کنید، تکلیفتون رو احساس کنید، تحلیل داشته باشید؛ منتظر نظر رهبری نباشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همسر شهید نواب صفوی : بعد از افطار به آقا گفتم : دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک! فقط لبخندی زد! این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم! سحر برخاست، آبی نوشید! گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد! بعد از نماز صبح هم گفتم! بعد از نماز ظهر هم گفتم! تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم! اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود : امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم : صد البته که هست؛ رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا! هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند! طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در! آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند! سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند! من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست! رفتم و آوردم! آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند! در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم : برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند! الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان! مرحوم نواب چیزی نگفت! یوسف رفت در را باز کرد، وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است! گفتم: این‌ها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند، و به علتی مهمانی آنان به‌هم خورده است! آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت. من شرمنده و شرمسار! غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. ميل کردند و رفتند. آقا به من فرمود : یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چه‌قدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چه‌قدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست! بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همین است؛ نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صداشان! وقتِ نداشتن داد می‌زنند! وقتِ داشتن بخل و غفلت دارند! 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺گذری بر دعای جوشن کبیر :🌺 🍂 يا مَنْ لا تُحْصِي الْعِبادُ نِعَمَهُ، يا مَنْ لا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُكْرَهُ، (۵۵) ⚡️ترجمه : ای خدایی كه بندگان از شمردن نعمتهايش ناتوانند، ای خدایی كه آفريدگان به سپاسش نرسند، ⭐️اگر در نعمتهای خدا تفکر کنیم، در می یابیم که ما غرق نعمتیم. هر چه داریم از اوست و هرگز قادر به شمردن نعمتهای خدا نیستیم. 🔴 در آیه ١٨ سوره نحل نیز می خوانیم: وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا واگر بخواهيد نعمت هاى خدا را بشماريد، نمى توانيد شماره كنيد. ☘از توجه به گستردگی نعمتهای خدا، پی به عظمت خدا می بریم و آنگاه اعتراف می کنیم که قادر به شکر این همه نعمت نیستیم. ✅ و این توجه به عظمت خدا، و عجز و نیاز انسان، راه بسیار خوبی برای رشد و تقرب به خداوند است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#قسمت_سی_و_دو #ازدواج_صوری از بنر اینا چندوقتی گذشت که هی واژه مدافعین حرم از تلویزیون تکرارشد
روزها ازپس هم میگذشت امتحان میان ترم حوزه و دانشگاه باهم شروع شدن تحقیق حوزه ،نقاشی ها که باید تحویل میدادم روزها میگذشتن و شاید من فقط برای ناهار وشام از اتاق خارج میشدم روزهای‌خسته کننده ایی بود 😰 روزهای آخر هم رسید و ما راهی مشهد شدیم دلم پربود توان اینکه مسئول بشم نداشتم قبل از رفتن همین جا به وحید گفتم پسرخاله لطفا مسئول خواهرا بشه اونم چون میدونست مشهد رفتنی چقدر به آقا محتاجم قبول کرد با اتوبوس راهی مشهد شدیم منو سارا پیش هم نشسته بودیم سرم تکیه دادم به شیشه و اشکم جاری شد سارا دستش رو شانه ام فشرد :پری چی شده ؟ -هیچی دلم گرفته سارا دلم کربلا میخواد سارا:الهی عزیزم ان شالله میری اونم دونفره 😍😍 -مسخره این چه حرفیه توام با دعا کردنت ازدواج کنم چی بشه 😒😒😖😖 سارا:ما ازدواج کردیم چی شده؟ -شماها تو برنامتون ازدواج بود من اصلا تو برنامم ازدواج نیست سارا: وا😳😳😳 -والا من آرزومه تا آخر عمر کنیز این دستگاه باشم سارا:پری خیلی مسخره ای یعنی تو ازدواج کنی دیگه نمیتونی تو هئیت و پایگاه و خیریه فعال باشی؟ مگه من الان متاهل نیستم تازه حسن خودش هم قدممه و تشویقم هم میکنه -باشه بابا 😖😖 اه نمیزاره یه دودقیقه ادم تو خودش باشه😢 ┈┈••••✾•💞💞•✾•••┈┈• ... 💞
روای صادق عظیمی ما راهی مشهدیم پایتخت دلها اما دلم داغون بود داشتم میرفتم پیش آقا شکایت تو اتوبوس وحید دستش زد سرشونه ام گفت: صادق کشتی هات غرق شده -وحید خودم غرق شدم وحید:ناراحت نباش واگذارکن به خود بی بی حتما دل پدرت نرم میکنه -ای بابا وحید من واقعا پدرمو نمیتونم درک کنم اون موقعه ک جنگ ایران-بعث بود با اونکه تازه یه سال بود ازدواج کرده بود و یه بچه چندماه توراهی داشته رفته جنگ اما الان منو اجازه نمیده 😔😔😔😔😔 وحید:غصه نخور داداش بعداز ۱۵-۱۶ ساعت رسیدیم مشهد بعداز غسل زیارت چفیه سبز لبنانیم و جانمازم برداشتم برم حرم ورودی باب الجواد چفیه انداختم رو شونه هام داخل صحن شدم بعداز زیارت تو صحن جامع رضوی قامت بستم نماز خوندم سلام که دادم یه گوشه صحن یه خواهری دیدم که چفیه سبزلبنانی روی چادرش بود سریع زیر لب ذکر استغفرالله ..... گفتم اما همین که اون خواهر چهرش برگشت سمت من متعجب شدم 😳 ┈┈••••✾•💞💞•✾•••┈┈• ... 💞
روای پریا رو به سارا گفتم گوشیم کی بود؟ سارا:استاد بود گفتن آغاز هفته وحدت باید تحقیقمون ارائه بدیم -اوهوم تحقیق آمادست فقط باید بدیم صحافی همین سارا:پریا میگم میشه بنظرت اون جلدهای قطور فنری کرد؟ -نمیدونم سارا از مشهد رفتیم ( اشکام با اسم رفتن جاری شد 😢😢) سارا:پریا کم گریه کن کربلا با گریه بدست نمیاد اصلا پریا کربلا فقط باب رفتن که نیست اگه باب رفتن بود به قول شهید آوینی کربلا به شدن است وگرنه شمر هم به کربلا رفت یا پریا یادته استاد ابطحی تو مهدویت میگفتن ضحاک اسم یکی از یاران امام بود تو کربلا که لحظه آخر فقط برای حفظ جان امام تنها گذشته -سارا به خداوندی خدا قسم دست خودم نیست سارا 😡😡😡 سارا:ووووووییییی چی شد یهو😐😐😱😱😰😰 -تو چرا استراحت نمیکنی؟ سارا:☹️☹️☹️😮😮😮 ترسیدم پریا میای بریم هتل ؟ -نه عزیزم شما برید من میخوام پیش آقاباشم شاید اصلا برم مسجد گوهرشاد متعکف بشم سارا:وا روزه که نمیتونی بگیری😣😣 -خخخخخ نه منظورم اینکه بمونم سه روز سارا:اوهوم سارا رفت من موندم یه آقایی که رئوف عالمه شب شام غریبان امام حسن مجتبی و شب شهادت امام رضا امام رضا در آخرین روز صفر شهیدشدن رو کردم به حرم و گفتم امام رضا شما غریبی یا امام حسن ؟ آقا غریبی اینکه پیش مردم خودتون نیستین 😭😭 آقا امروز امشب زائرهای امام حسن فقط کبوتربودن یادیه شعر افتادم من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم تو از این صحن به اون میپری من شبا سر روی خاکا میذارم اینجا زائر احترام میذارن اونجا زائر از رو قبرا میرونن تا سالهای سال مزار متبرکه امام حسن مجتبی،امام سجاد،امام محمدباقر،امام جعفرصادق بعقه داشته اما بعداز تسلط وهابی کثیف در ۸شوال تمامی آثار متبرکه ائمه بقیع خراب میشه 😭😭😭😭 ┈┈••••✾•💞💞•✾•••┈┈• ... 💞