❤️ #در_محضر_بزرگان
✅ استاد پناهیان :
محرم ماه تزکیهست..
باید از ماه محرم انتظار مغفرت و پاکی
از گناهان و تزکیه نفس داشته باشی!
باید بعداز محرم رذائل اخلاقیات کم شدهباشد
و الا معلوم میشود که جلوی حُسین(ع)
مقاومت کردی و نگذاشتی دلت را آباد کند!
حسین آمده است تا دلت را آباد کند♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضه حضرت #علیاکبر (علیهالسلام) در محضر امام خمینی(ره)
┅═❁🍂🥀🍂❁═┅ 🕊🏴
#راه_روشن
🌹امام حسين عليهالسلام فرمودند:
🔺اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ
🔻ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد
📚بحارالانوار جلد۹۳، صفحه۲۹۴
#راه_روشن
🌹امام خمینی (ره):
🔺تمام مدايح و گفتار اهل بيت عليهمالسلام خصوصاً حضرت اباعبدالله عليهالسلام در مورد حضرت علی اکبر عليهالسلام حاکی از اين است که اگر علی اکبر عليهالسلام در کربلا به شهادت نمی رسيد، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود. ( يعنی امامی که اطاعت او واجب است) .
#راه_روشن
🌹امام خامنهای:
🔺محرم ماه امام حسین است، ماه حسینی است. ماه همه ی آن ارزشهایی است که در وجود سیدالشهدا متجلی و متبلور است. ماه شهادت، ماه جهاد، ماه اخلاص، ماه وفا، ماه گذشت، ماه اهتمام به حفظ دین، دین خدا و ایستادگی در مقابل قدرتهای معارض دین.
۱۳۹۶/۰۶/۳۰
اگر چشم دل را بشوییم #واقعه_کربلا سراسر پند و موعظه است.
حضرت #علی_اکبر
اگر بر #مسیرحق هستیم چه باک از مرگ
🔸🔹
#تقوا یعنی اطاعت و روی مرز حق راه رفتن
و همین تقوا تو را از بن بست ها بیرون می آورد
« من یتق الله یجعل له مخرجا »
#امام_حسین #لبیک_یا_حسین
•┈┈••✾•🌿🏴🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ هیئت میری با این نیت برو....
#استاد_پناهیان
#محرم
✦
💗﷽💗
✝مسیحی مسلک بود
💢در خواب مسیح بن مریم علیه السلام را دیده بود؛
✍به او فرموده بود :
✨این شخص که در کنار من است پیامبر آخر آلزمان است 🍃
به او ایمان بیاور 💯
✅در خواب شهادتین را گفته بود..💖
🏝حال به مدینه آمده بود تا مسلمان شود❣
🏚خانه بزرگ مدینه را خواسته بود
🏕محله بنی هاشم و خانه ابا عبدالله را نشانش داده بودند...
💢آمده بود خدمت ابا عبد الله که مسلمان شود👌
🕍اباعبد آلله فرمود : به مسجد برویم و مسلمان شدنت را جشن بگیریم ✨
🕍در مسجد آماده شهادتین گفتن شد که ناگهان جوان زیبا رویی را دید😍
🔸گفت : به خدا قسم این زیبا رو را در خواب دیدم🍃
✍امام حسین ع فرمود؛
👈آن که تو در خواب دیدی جدم رسول خدا صل الله علیه وآله بود✨👌
✨ و این فرزندم علی است...✔️
💐 اشبه الناس خلقا و خُلقا ومنطقا به رسول الله..🌹
#ملت_امام_حسین
#روز_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
اینستاگرام برای دومین بار صفحه یک میلیونی میثم مطیعی را مسدود کرد.
جبهه باطل خوب فهمیده جریانی فطری، خالص و پرجاذبه به رهبری امام حسین علیه السلام در حال درنوردیدن تاریخ است
و امروز پرچم حسین ع در تمام نقاط دنیا بلند و یارگیری آن غیر قابل تحمل شده است!!
#لا_تَبردُ_اَبَداً
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
🕰مختصات زمان ما
⏳یکی از مهمترین اسامی زمان ما، عصر تکنولوژیِ شناختی است.
⏳انسان ها به تکنولوژی هایی می رسند که می توانند بدون کار تبلیغاتی و به صورت بیولوژیکی، افکار و احوال مردم را اداره کنند.
⏳موضوع اصلی عصر ما، قدرت است.
⏳زمان ما، زمانِ تعیین تکلیف کردن برای قدرت است. آیا سلطه ی ابدی یک قدرت مطلق را به وجود می آورد؟ آیا دین درباره این راه حل دارد؟ آیا تکنولوژی، می تواند به جای متمرکز کردن قدرت، قدرت را منتشر کند؟
⏳در زمان حاضر علایمی وجود دارد که نشان می دهد قدرت حتما تعیین تکلیف می شود. چون تکنولوژی در زمان ما باعث شده که قدرت در میان ابنای بشر منتشر شود. وقتی هم قدرت منتشر شود، بهترین حالت برای ظهور اتفاق می افتد:
✍چون اولا مقدمات ظهور باید طبیعی باشد. برای ظهور معجزه اتفاق نمی افتد.
✍ثانیا در ظهور، افراد ضعیف (مستضعف) باید قوی شوند. ☆تکنولوژی در اختیار همه قرار گرفته است.☆ حساس ترین گلوگاه های جهان طبق سنت های الهی، در اختیار شیعه است.☆
⏳ هر چی تکنولوژی پیشرفته تر شود، الزاما دارندگان تکنولوژی را قدرتمند نمی کند.
⏳مثلا استفاده از اینترنت، با وجود فساد ولی هدایت در آن بیشتر شده است. با یک کلیک، مچموعه ای از مسایل عرفانی برای شما باز می شود.
⏳خدا در قران می فرماید: من هیچ وقت اجازه نمیدهم که هیچ قدرت مسلطی تا ابد باقی بماند.. بلکه یبا یک قدرت دیگر نابود می شود... همین جدال بین قدرت ها به معنویت فرصت میدهد تا جای خود را باز کند.
⏳یکی دیگر از ویژگی های زمان ما، اُبُهت تکنولوژی ریخته است. اکثرا با سواد شده اند و بی خیال شدند.
⏳یکی دیگر از ویژگی های زمان این است که قبلا تکنولوژی، ضد دین تلقی می شد ولی در عصر حاضر، تکنولوژی های سخت و نرم باعث میشه که پایه های دین تایید شوند. دانشمندان و با سوادها اکثرا به سمت دین و معنویت کشیده میشوند. دانش و دین در حال نزدیک شدن به هم هستند.
⏳عصر ما، عصر ثابت شدن حضور خدا در حیات بشر است. خدا نقشه های استکبار را به هم می ریزد.
⏳عصر ما، عصر ضعف قدرت هاست.
🏴 اربعین، پی ریزی عصر ما برای ظهور است.
🏴اربعین یک امر راهبردی برای تاریخ بشریت است.
💯 جمع بندی:
عصر ما، عصر قدرت و تکنولوژی است ولی قدرت با تکنولوژی قابل تسخیر نیست. این جامعه، جامعه ی انسانی است و جهان در اختیار خداست. انسان بالاخره بر تکنولوژی فائق خواهد آمد. یک مقداری که وارد تکنولوژی شویم، قدرت را از دست مستکبران خارج خواهیم کرد انشاءالله
💠@IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«مبادا کسى خیال کند که هیئات مذهبى یک چیزى است که اگر بود، بود، اگر هم نبود، نبود؛ این جور نیست...»
بشنوید از #رهبرمعظمانقلاب
🚩 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به بچه های دهه نودی میگن همین الان گرونترین و بهترین چیزی که میخوای رو برات میخریم عوضش امام حسین رو دوست نداشته باش
واکنش های خاص و جالب بچه ها رو ببینید...
فقط اون بچه ای که گفت حاضرم ps4 خودمو هم بدم ولی امام حسین رو دوست داشته باشم...
💠@IslamlifeStyles
صدایِ کربلا ۷.mp3
12.28M
#صدای_کربلا ۷ 🏴
#مقام_معظم_رهبری
#استاد_شجاعی
♨️ کربلا نَمُرد!
کربلا ماند ... با همهی حقیقتش!
- جاری و ساری در تمام تاریخ ... از همهی نسلها عبور کرد و معلوم است که بسمت آیندهای در حرکت است!
- آیا شما در این مسیرِ مانا و زنده، آیندهی کربلا را میشناسید؟
- آیا این آینده در انتخابها و ارتباطات شما، منشاء اثر است؟
💥همه آیندهی کربلا را نمیبینند!
8 کریمی -علی اکبر کربلا.mp3
10.54M
#بہوقتنوا🍃
اے علے اکبـــــࢪ حسیݩ 💔
#ماهزیباےحسیݩ
♥⃢ ☘
صالحین تنها مسیر
#قسمت_بیستم کوچ غریبانه💔 هدف از انداختن سفره و ختم انعام حس کنجکاویم را تحریک کرده بود و تا زمانی
#قسمت_بیست_ویکم
کوچ غریبانه💔
هنوز حرفم تمام نشده بود که جیغ زنان از جا پریدم.سردی آبی که روی سرم ریخت چنان بود که قلبم داشت از کار
می ایستاد.این بار نوبت او بود که به خنده بیفتد.تنگ آب یخ هنوز در دستش بود.در یخچال را روی هم گذاشتم و با
حرص گفتم:
-منو خیس می کنی؟حالا نشونت می دم.
انگار فهمید که چه خیالی دارم که پا به فرار گذاشت،اما من دست بردار نبودم.به دنبالش وارد حیاط شدم و بدون
شرم از دیگران که با تعجب نگاهمان می کردند خیال داشتم حتما تلافی کنم.همین موقع چشمم به شلنگ آب توی
باغچه افتاد.با برداشتن آن خنده اش شدید تر شد.سروصدای ما عمه و زهرا را هم از آشپزخانه بیرون کشید.
-چی شده مانی جون؟
-خیسم کرده عمه نیگا کن چی کارم کرد!
زهرا گفت:
-پس حقشه حسابی خیسش کن.
عاقبت بعد از دو دور گردیدن دور حیاط،حرص دلم خالی شد.این بازی بقیه را هم به خنده انداخته بود.با سرتا پای
خیس مقابلم ایستاد و قیافۀ حق به جانب به خودش گرفت.
-ببین چی کار کردی؟حالا دلت خنک شد؟
-پس چی که خنک شد. تا تو باشی دیگه وقتی من میام خودتو پشت روزنامه قایم نکنی.
-بهت برخورد؟
عمه از آن سر حیاط صدا کرد:
-بچه ها غذا حاضره،بیایین تا سرد نشده.
پای سفره اولین عطسه را من زدم زهرا گفت:
-بعد از ناهار یه قرص بخور مریض نشی.
هنوز حرفش تمام نشده بود که مسعود عطسه کرد.گفتم:
-یادم باشه یه قرصم به این بدم انگار اوضاش از من بدتره
محمد گفت:
-موضوع سرماخوردگی نیست مسعود می خواد بگه که توی همۀ موارد با تو تفاهم داره.
بقیه به خنده افتادند.چشمم به مسعود افتاد او هم یواشکی من و می پایید.به نظرم او با سبیل هم مثل همیشه جذاب و
دلنشین بود.
صدای چند ضربه به در اتاق حال و هوای خوش مرا به هم زد.کتاب را بستم و گوشه ای گذاشتم.نسرین
بود:
-مامان می گه بیا پایین غذا بخور.
-مگه ساعت چنده؟
به جای شنیدن جواب او نگاهم به ساعت دیواری افتاد.عقربه های آن یک بعدازظهر را نشان می داد.باورم نمی شد
زمان به این سرعت گذشته باشد!
-تو برو من الان میام.
نظری به وضع ظاهرم انداختم.لباس ساده ای تنم بود.صورتم آرایش نداشت.فقط از تاثیر بند دیروز باطراوت به نظر
می رسید.شانه ای به موهایم زدم و راهی طبقه پایین شدم.سلامم را با تانی و به سردی جواب دادند.میان درگاه لحظه
ای مردد بودم که برگردم یا بمانم.به هرحال باید با آنها کنار می آمدم.بدون هیچ حرفی گوشه ای از سفره جا
گرفتم.ناهار باقیمانده از شب قبل بود.مخلوطی از کباب های خرد شده و گوجه و برنج.خاله خودش سهم هرکس را
در ظرفش می کشید.در همان حال به سمت اتاق بغلی گردن کشید و صدا کرد:
-ناصر،مادرجون پاشو بیا غذا بخور.
در این فکر بودم که اینها پس مانده غذای بشقاب هاست یا آقای نصیری دست و دلبازی کرده و بیشتر از تعداد غذا
گرفته بود؟همین موقع ناصر در جای خالی که تقریبا روبروی من بود جا گرفت و زیر چشمی نگاه قهرآلودی به
طرفم انداخت.میل چندانی به غذا نداشتم و برخلاف بقیه هنوز بیشتر غذا در بشقابم بود که صدای شوهر خاله را
شنیدم:
-مانی خانوم غذاتو بخور،حیفه نعمت خدا رو دور بریزیم.
نفهمیدم دلش برای من سوخته بود یا برای غذای شب مانده درون ظرف.به ذهنم رسید که بگویم مشکلی نیست یه
بار دیگه گرمش می کنیم واسه شام می خوریمش
ولی زبانم را نگه داشتم.این بار صدای خاله را شنیدم:
-امروز عصر قراره فک و فامیل بیان دیدنت.عصر که میای پایین یه دستی به صورتت بکش که این شکلی نباشی.نمی
خوام مردم پشت سرمون صفحه بزارن.
دوباره بغض راه گلویم را بست.لقمه های آخر را به زور قورت می دادم.باورم نمی شد که به این زودی دلم برای
خانه پدری تنگ بشود!با تمام بدخلقی های مامان باز آنجا به این خانه ارجحیت داشت