#قسمت_هشتم
#عشق_که_در_نمیزند
.دلشوره شدید به جونم افتاده بود.
با دیدن دکتر بلند شدم و گفتم
-سلام .پس چی شد این پیش بینیتون ۴ روز گذشته و هنوزم....
حرفم با دیدن چشمای باز علی قطع شد.
خدایا شکرت که به هوش اومد
دکترم با حرف من به پشت سرش برگشت و رفت تا حالشو چک کنه.
-چیشد دکتر؟!
حالش خوبه کوتاه میتونید ببینیدش.!
سریع طرف اتاقش رفتم.علی با دیدن من آروم دستمامو فشار داد و گفت:
ملکه من در چه حالن؟!
اشک از چشمام سرازیر شد
- فدای تو بشم چقدر دلم واس ملکه گفتنت تنگ شده بود بهتری؟!
خوبم
-خداروهزاران بار شکر
تو چیزیت نشده!!؟!؟
من چند وقتیه مرخص شدم ولی مرخص جسمی روحن داغون بودم علی نبودنت دیونم کرد.خداروشکر که الان حالت خوبه.من برم سجده شکر به جا بیارم.
علی خندید و گفت
- برو عزیزم مراقب خودت و مهربونیات باش
بازم با حرفاش قلبمو قل قلک میکرد....
............
شکر الله شکرالله شکرالله
خدایا هزاران بار شکرت که علی رو بهم برگردونی. خدایا بابت جون دوباره عشقم شکرت....
............
یه هفته از بهوش اومدنش میگذشت و روز به روز حالش بهتر میشد.تنها چیزی که باعث ناراحتی همه ما شده بود وضعیت پاهاش بود دکتر گفته بود که اگه به هوشم بیاد فلج میشه ولی من اصلا واسم مهم نبود درست مثل الان همین که زنده بود خودش یه معجزه بزرگ بود.
#نویسنده✍🏻
#Shiva_f@
#ادامه_دارد_...
#قسمت_نهم
#عشق_که_در_نمیزند
شکی نداشتم که پاهای علی خوب میشه چون خدا بیشتر از اونی که فکرشو کنم هوای منو و عشقمو دارم.
..................
علی علی ببین هستیا داره صحبت میکنه ببینش؟!
-ای جونم عزیزم ماشاالله
چرخ ویلچرش و چرخوند و رفت تواتاق.نمیدونم چش شده بود تو این یکماهی که مرخص شده بود با دیدن خنده و شیرین بازیا هستیا ذوق نمیکرد..!!
تق تق تق
-اجازه هست اقا؟!
بفرما ملکه خانم
الهی فدای اون ملکه گفتنت شم
- علی....
جونم
- چیشده ؟! چرا با دیدن هستیا ذوق نمیکنی؟
- چیزی نیس خانومم یکم ناخوش احوال بودم اومدم استراحت کنم.
- اهان منم که گوشای بلند مخملی دارم؟ اره؟
خندید و گفت:
نمی دونم شاید
ااا لوس😧
هههه ای جونم قیافشو ببین چقدر حرص میخوره؟!
- اگه تو منو با کارات حرص ندادی ؟! حالا ببین کی گفتم؟!
خندید و گفت:
خانم خانما بگذریم از اینا مگه شما قصد جمکران نکره بودید؟!
- اره ولی....!
ولی چی ؟
- آدم که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشه.دیگه عمرا بزارم با ماشین جای بریم...
- ای بابا حالا مگه چیشده قیافشو حالا که متاسفانه زنده موندم و باید شمارو تحمل کنم😭
- علیییی واقعا که اصلا منو باش دارم با کی حرف میزنم.! اههه
به نشونه قهر رومو برگردونمو رفتم سمت در که گفت:
خب حالا ملکه خانم قهر نکن حوصله ناز کشیدن ندارم!!
پرو پرو گفتم
- وظیفته بکشی😏
دستی دور کمرم گرد شد و گفت :
معلومه ناز شما کشیدن داره بیا بشین میبینی نمیتونم دنبالت بزارم....
رومو برگردونم با حرفش اشک تو چشمام جمع شد.نکنه علی واس عشق من به بچه با دیدن هستیا ناراحت میشه؟! وای خدای من.....
-علی
جونم
- جون نرجس بگو چرا با دیدن هستیا بهم میریزی؟!
نرجسی خواهشا تموم کن بحثتو من چیزیم نیس.
- باش پس دیگه جون منم واست مهم نیس؟!
بس نرجس خوب میدونی چقدر واسم مهمی و جونت واسم عزیزه پس لطفا تمومش کن....
😢😢😢😢
سرمو پایین انداختم و رفتم پایین.
...............
چند روزی میشد جز سلام حرف دیگه ای باهاش نمیزدم با اینکه از درون داغون میشدم ولی مجبور بودنم. بدون جشن عروسی و لباس عروس رفته بودم سر خونه زندگیم.علی قول داده بود اگه پاهاش خوب بشه جشن عروسی بگیریم. تو مدتی که علی تو کما بود دانشگاهمو ام ول کرده بودم.یه ترم بیشتر نمونده بود.ثبت نام کرده بودم تا تو خونه تنها نباشم .علی ام صبح ها باباش میمومد و میبردتش شرکتش اونجا کار حسابداری میکرد.
...............
ظرف غذارو برداشتم ببرم بشورم که دستمو کشید و گفت:
ملکه بشین کارت دارم!!
فدای ملکه گفتنت چقدر تو این مدت دلم تنگ شده بود قهر بودیم.
- منتظرما
نرجسی من بهتر از هرکسی میدونم تو چقدر عاشق بچه ای،میدونم مثل همه دخترا دوست داشتی لباس عروس بپوشی و جشن بگیری ولی با اون اتفاق و وضع الان من ؛ بی حاشیه میگم تو میتونی دوباره ازدواج کنی خانومی خوشبخت بشی ، بچه بیاری و...
😓😓😓😓
#نویسنده✍🏻
#shiva_f@
#ادامه_دارد_...
#قسمت_دهم
#عشق_که_در_نمیزند
بغض گلمو گرفته بود
-بسه علے میدونے دارے چے میگی؟!من عاشق تو و زندگیمم و حاضر نیستم از دستش بدم.ومطمئنم تو خوب میشی!!
اشکها صورتمو خیس کردن علے اشکامو پاڪ کرد و گفت:
باشهگریه نکن،میدونے این اشکات منو نابود میکنن پس لطفا.....
....................
ےهماه گذشت و بلیط قطار هم اماده شده بود قرار بود ما مامان باباے علے و علے بریم مشهد.ساڪ و جمع کرده بودم علے ام خوشحال به نظر میرسید از اون شب به بعد زندگیمون دوباره جون گرفت و صداے خنده و شیطنت هامون گوش حسودارو کر میکرد....
-علے
جون علی!
- حال من با بودنت خوبه 🌼
حال منم با بودن پیش ملکه خوبه😏
..............
روبه روے حرم نشسته بودم و فقط اشڪ میریختم کاش میشد اقا امام رضا علے رو شفا بده با جریه اقا رو التماس میکردم.دستے رو شونم خورد سرمو بالا اوردم.خادممیانسالے بود گفت :چیزے شده دخترم؟!
-از اقا شفا مے خوامشفاے عشقم😢
- آقارو به پهلوے شکشته مادرش یا جوادش قسم بدے اگه مصلحت باشه بے شڪ رد نمیکنه.اینو گفت و رفت!!!
سرمورو مهر گذاشتمو گفتم :
اقاجون به پهلوے شکسته مادرت زهرا (س)علے رو شفا بده.اینقدرگریه کرده بودم خوابم برده بود.
یه خانم قد خمیده اومد پیشم یه کاغذ بهم داد و گفت :بگیر دخترم و بدون خدا خیلے دوستت داره!!!
گفتمشما؟!گفت:مادر همونے که به جان مادرش قسمش دادے و رفت...هرچے صداش کردم بر نگشت.برگهرو باز کردم دیدم توش نوشته به نام خالق هستی
((( شفاے مریض )))
دخترمنرجس پاشو عزیزم...
ازخواب پریدم تو دستمو نگاه کردم چیزے نبود و چندبار اینور و اونور و دید زدم و داد زدم بے بے جان کجایی؟!
مادرعلے متعجب نگاهم میکرد.مادر رو بغل کردمو اشڪ میریختم.بعدتعریف کردن قضیه سریع با مادر رفتیم طرف علی...
توصحن رو به روے حرم رو ویلچرش نشسته بود و اشڪ میریخت با دیدن ما اشکاشو پاڪ کرد و گفت:
ااااومدید بریم پس
متعجب پرسیدم
- علے تو نمیتونے راه برے؟😐
#صبور_باشید_ادامه_دارد
#نویسنده✍🏻
#Shiva_f@
#سلام_امام_زمانم
🔹السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ...
🔸سلام بر آن خورشیدی که با ظهورش روحی تازه در کالبد اهل ایمان میدمد و بساط کفر را برای همیشه برمیچیند.
📚 مفاتیحالجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کاروان غمت ای عشق
چهل روز که هیچ
تا چهل قرن اگر گریه کند باز کم است!
▪️▪️▪️▪️
وَاللهِ لٰايَسكُنُ دَمى حَتى يَبْعَثَ اللهُ المَهدىَّ…
🔸روز عاشورا امام حسين به امام سجاد (عليهماالسلام) فرمودند:
پسرم ! على ! …
به خدا سوگند خون من آرام نمى گيرد تا خدا "مهدى" را برانگيزد .
📚مناقب آل ابي طالب (ابن شهر آشوب) جلد ٣ صفحه ٢٣٨
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
💔 مهدی جان!
🙏باورم این است عمّه جانت، ظهر روز دهم، از کنج خیمهها فقط نگاهش به راه شما بوده.
دلم میگوید در نماز شبِ نشستهای که خواند، در قنوتش، فقط آمدن شما را آرزو کرده.
💔میدانم در کوچه پس کوچههای شهر شوم شام، فقط نام شما را صدا میزده
و کنج خرابه برای بچهها فقط قصّهی آمدن شما را میگفته...
ای امید خانم حضرت زینب!
این بار شما را قسم به قامت خمیده او العجل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بسوز ای دل
🥀که امروز اربعین است
🥀عزای پور
🥀ختم المرسلین است
🥀قیام کربلایش تا قیامت
🥀سراسر درس، بهر مسلمین است
🥀عزاداری هاتون قبول حق
🥀اربعينِ حسینی تسلیت باد
🥀حاجت روا باشید ان شالله
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
نذر "اهلِ بیت"، اهلِ بیت باید ذبح کرد
بچههای ما فدای بچههای پنج تن
✍ علی_اکبر_لطیفیان