eitaa logo
صالحین تنها مسیر
236 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
269 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای پای عید می‌آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک محزون پیشاپیش عید فطر مبارک طاعات وعباداتتون قبول حق ♥️تاظهور دولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ماه رمضان یواش یواش رو به پایان است خوشا به حال کسانی که لحظه لحظه و ثانیه ثانیه ازاین مهمانی استفاده کردند ومهمان خوب خدابودند مارواز دعای خیرتون بی نصیب نکنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صالحین تنها مسیر
کانون آرامش ما 🌸🌺🍃
صالحین تنها مسیر
#از_خانه_تا_خدا.... #درس پنجاه و یکم 👇 💎 " خانواده نمونه "🔹 ما در این بحث به دنبال این نیستیم که صر
.... پنجاه و دوم 👇 💎 " ریشه بد حجابی "⭕️ ریشۀ بسیاری از مشکلاتِ اجتماعی، "نبودِ خانواده های قوی" هست. ✅ "خانواده ای که اعضای اون اهلِ مبارزه با هوای نفس هستن، خیلی راحت میتونن به همدیگه آرامش و لذّت بدن."💞 👌مثلاً اگه میبینید که بدحجابی توی جامعه گسترش پیدا کرده، اوّل از همه باید به فکرِ "اصلاحِ خانواده ها" بیفتید.🔹یکی از دوستان میگفت که ما میخوایم یه کارِ در زمینه حجاب انجام بدیم. 👈گفتم شما اگه میخوای یه کارِ "حساب شده و موثر" انجام بدید باید "کلاسهای آموزشِ خانواده" بذارید. ✔️ برید و برای کردن خانواده ها تلاش کنید چون ریشۀ بد حجابی توی خانواده های ضعیف هست. 👆✅👆👆🔴 توی خانواده ای که به پدر گذاشته نمیشه، معلومه دخترِ اون خانواده بی بند و بار خواهد شد... ♨️ خصوصاً اگه "خانمی اهلِ توهین و بی احترامی به شوهرش" باشه ناخودآگاه بچه های خودش رو خراب کرده. 💄👠💅🔹یه مادری مدیرِ مدرسه بود، اتفاقاً خیلی خوب کارِ فرهنگی می کرد. دانش آموزانی که توی مدرسه ایشون درس میخوندن همگی مؤدب و نمونه بودن ولی ایشون دو تا دختر داشت که فوق العاده بی ادب و بی بند و بار بودن🔞 ایشون از این وضعیت👆 خیلی ناراحت بود و هر چی فکر میکرد به نتیجه ای نمیرسید.😔🔸 بهش گفتم برخوردِ شما با شوهرتون چطوره؟؟ آیا بهش "احترام" میذارید و "اقتدارِ مرد" رو توی خونه حفظ میکنید؟؟ ⛔️ ایشون گفتن خیر! شوهرم یه کارگر ساده هست و خیلی وقتا حرفای بیخود میزنه؛ برای همین ضرورتی نداره که من بخوام بهش احترام بذارم!‼️😤✔️ گفتم "تنها دلیلی که دخترات اینطوری شدن همینه که به شوهرت توی خونه و خصوصاً جلوی بچه ها احترام نمیذاری...." 🔴 تو هر چقدر هم که پول خرج کنی آخرش فایده ای نداره. ⚠️ هرچقدر کلاس قرآن و هیئت و بسیج بفرستی هیچ اتفاقی نمی افته. 👌باید رفتارت رو نسبت به شوهرت اصلاح کنی. ✅🌺🔷⭕️🔺🔵اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
💠✨💠
هدایت شده از صالحین تنها مسیر
# رمان بدون تو هرگز
صالحین تنها مسیر
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز 71 "غریبِ آشنا..." 🇮🇷 بعد از چند سال به ایران برگشتم ... 🌺 سجاد ازدواج
🎑 رمان شب 73 "بخشنده باش" 🕰 زمان به سرعتِ برق و باد سپری شد ... 🔹 لحظاتِ برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ...💗 ✈️ هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم... 😭 📆 حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم... 🔶 هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... امّا کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد... 🌺 مثل همیشه دقیق ... امّا احتیاط، چاشنی تمامِ برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافتِ کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت... ❇️ یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد... دیگه به شخصی زُل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... امّا دیگه بی پَروا برخورد نمی کرد... رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... به حدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیتِ جدیدِ دکتر دایسون و تقدیرِ اون شده بود ...👏👏 در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم... 📳 شیفتم تموم شد ...لباسم رو عوض کردم و از درِ اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد... –سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوعِ مهمی باهاتون صحبت کنم... 📞 🔹 وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوتِ عمیقی فضا رو پر کرد... 👨⚕–خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسماً از شما خواستگاری کنم ...اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم...و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم... 😊 این بار مکثِ کوتاه تری کرد... ✅ –البته امیدوارم اگر سوالی در موردِ گذشته من داشتید ... "مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ....." 💖 🌠 رمان شب 74 "متاسفم" 🔷 حرفش که تموم شد ... هنوز توی شوک بودم... ۲ سال از بحثی که بین مون در گرفت، گذشته بود ... فکر می کردم همه چیز تموم شده امّا اینطور نبود... لحظاتِ سختی بود ... واقعاً نمی دونستم باید چی بگم ... برعکس قبل ... این بار، موضوع ازدواج بود... 💍 🔸نفسم از تهِ چاه در می اومد ... به زحمت ذهنم رو جمع و جور کردم... –دکتر دایسون ... من در گذشته ... به عنوان یه پزشکِ ماهر و یک استاد ... و به عنوان یک شخصیتِ قابلِ احترام ... برای شما احترام قائل بودم ... در حال حاضر هم ... عمیقاً و از صمیمِ قلب، این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین می کنم... نفسم بند اومد... ✳️ –امّا مشکلِ بزرگی وجود داره که به خاطر اون ... فقط می تونم بگم ... متاسفم..... 🔵 چهره اش گرفته شد ... سرش رو انداخت پایین و مکثِ کوتاهی کرد... 👨⚕–اگر این مشکل...فقط مسلمان نبودن منه... من تقریباً 7 ماهی هست که مسلمان شدم...🌟 🖇 _ این رو هم باید اضافه کنم ... تصمیمِ من و اسلام آوردنم ... کوچکترین ارتباطی با علاقه من به شما نداره ... شما همچنان مثل گذشته آزاد هستید... _ چه من رو انتخاب کنید ... چه پاسخ تون مثل قبل، منفی باشه ... من کاملاً به تصمیمِ شما احترام می گذارم ...و حتی اگر مخالفِ احساسِ من، باشه ... هرگز باعث ناراحتی تون در زندگی و بیمارستان نمیشم.... 〽️ با شنیدنِ این جمالت شوکِ شدیدتری بهم وارد شد ... تپشِ قلبم رو توی شقیقه و دهنم حس می کردم ... مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم ... هرگز فکرش رو هم نمی کردم ... یان دایسون ... یک روز مسلمان بشه.....😳 🌺 @saLhintanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 ◈💠◈⭕️◈💠◈⭕️◈💠◈ 🌌مناجات شبانگاهی 🌷 نه آنقدر که مرا کمک کنی و نه آنقدر که کنی! میان این دو شده ام، هم خودم و هم تو را می دهم! هر چه تلاش کردم آنی شوم که می خواهی و هرگز دوست ندارم شوم که تو کنی! 🌷 دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد کن ! 🌷ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ، ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎﻳﻰ ﺍﺯ «» ﺑﻮﺩﯾﻢ . ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﻰ، ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻄﻰ ﭘﺮ ﺍﺯ «» ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺎ ،ﻣﻴﺎﻥﺧﺮﻭﺍﺭﻫﺎ «»ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺧﻔﺖ. 🌷ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﭼﺮﺧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ «» ﺗﮑﻤﻴﻞ ﻧﮑﻨﻴﻢ. ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ . 🙏"ﺍﻟلّٰهُمَّ أﺟِﺮْﻧٰﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻨّٰﺎﺭِ ﻳٰﺎ مُجیر" "ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﺎﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻬﻨﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﻩ" 🙏 🌷 ؛ ﺩﺭﻫﯿﺎﻫﻮﻱ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﭼﻪ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﻜﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ! 🌷ﭼﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﻮﯾﻢ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪ، ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﻜﻪ ﻗﺼﻪ ﺍﻱ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩ! 🌷ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ می شود ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﻪ، . 💕 !💕 🌷ﻛﺎﺵ ﻧﻪ ﻭﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﺠﺎﯾﺶ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺗﻮ می شدم. ✨💠✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۷ 💠جا داره از همراهان همیشگی ماه اسمونی تقدیر وتشکر کنم🙏🌹 که من رادراین مدت تحمل کردن هدف این بوده که بتونم سهم کوچکی دراین مبار ک داشته باشم وبامطالب ناب وکاربردی بتونم سهمی درجهت آگاه کردن واگاهی دادن به شما بزرگوارن داشته باشم اگه کمی و کاستی بوده حلالمون کنید🙏🌙ماه رمضان خیلی به این آیه‌ی قرآن شباهت داره که فرمود: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»قسمت اول آیه آنقدر دلنشینه که گاهی اوقات انسان از قسمت دوم آیه غفلت می‌کنه. قسمت دوم آیه هم البته برای اهلش، شیرینی خاص خودش رو داره...در فراز اول می‌فرماید: «خداوند شما فرموده است که مرا بخوانید تا من شما را اجابت کنم.» 🔔اینکه مکرر گفته میشه ماه رمضان ماه استجابت دعاست، 💫ماهی‌ست که خداوند متعال همه رو دعوت کرده که بیایند درِ خانه‌اش و با او مناجات کنن.💌اگه یه کریم بزرگواری ما رو دعوت کرد و بعد ما این دعوت رو نپذیرفتیم، آیا نوعی بی‌ادبی و شاید از انواع بسیار شدید بی‌ادبی که بشه نامش رو «استکبار» و «تکبر» گذاشت انجام ندادیم؟!💌اگه یه کریم بزرگواری ما رو دعوت کرد و بعد ما این دعوت رو نپذیرفتیم، آیا نوعی بی‌ادبی و شاید از انواع بسیار شدید بی‌ادبی که بشه نامش رو «استکبار» و «تکبر» گذاشت انجام ندادیم؟!💚ماه رمضان ماه خوبیه، ماه مهربانی خداست... اما اگه کسی به مهربانی خدا بی‌اعتنایی کرد، آیا تکبر نکرده؟! چرا ابتدای آیه خداوند با لحن بسیار گرمی می‌فرماید: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» مرا بخوانید تا من جوابتان را بدهم.☣اما بلافاصله لحن آیه تغییر می‌کنه: «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي» اونهایی که از عبادت من تکبر می‌کنن، «سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» 🔥اونا رو به جهنم خواهم برد، هیچ؛ بلکه اونا رو با خواری به جهنم خواهم کشید.✅همه‌ی ما به سادگی این حرف رو می‌فهمیم که اگه یه بزرگی از ما درخواست کرد که از او چیزی بخوایم، ما برای اینکه به او اهانت کنیم کافیه از او چیزی نخوایم... ❌کافیه بهش بگیم که چیزی از تو نمی‌خوایم.«خدا» بناست بی‌نیاز باشه، 👉 اگه ما نیازمندان درِ خونه ‌ی خدا ادای بی‌نیازی یا ادعای بی‌نیازی داشته باشیم، خداوند اسم اونو «تکبر» می‌ذاره✔️در دعای ماه رمضان می‌گیم: یا علیُّ یا عَظیم بعد می‌گیم: یا غَفورُ یا رَحیم 🌹اول از علوّ و عظمت خدا صحبت می‌کنیم، بعداً از غفران و رحمت و مهربانی خدا.در دعای ماه رمضان می‌گیم: یا علیُّ یا عَظیم بعد می‌گیم: یا غَفورُ یا رَحیم 🌹اول از علوّ و عظمت خدا صحبت می‌کنیم، بعداً از غفران و رحمت و مهربانی خدا.👌این یک «علی عظیم» است که ما رو دعوت کرده... 👌یک بزرگواریست... خدای بزرگ... خدای باعظمت... وقتی او از بنده‌ی خودش درخواست می‌کنه که از من چیزی بخواه تا به تو بدم، اگه این بنده چیزی نخواد، در مقابل خدای خودش تکبر کرده !!اگه درِ خونه ‌ی خداوند متعال در ماه رمضان دعا نمی‌کنیم، 😔 سرمون رو آرام پایین بندازیم در مقابل خداوند متعال و با احترام به این درهای باز رحمتش نگاه کنیم.💔در قلب خودمون، در گوشه‌ی دل خودمون، این تواضع رو داشته باشیم که: 😥«خدایا! اگه من چیزی از تو نمی‌خوام، به خودت قسم که نمی‌خوام به تو تکبر کنم. 😥می‌دونم که از من خواستی که بیام ازت چیزی بخوام... اما اگه من حال دعا ندارم، اگه دست به دعا بلند نمی‌کنم، نه برای اینه که اعلام کنم من از تو بی‌نیازم.نه ! 😭یه وقت من رو جزء بی‌ادب‌ها و مستکبرین قرار ندی...»به خودتون و خدای خودتون وعده بدید، بگید: «خدا! من میام درِ خونه‌ت. اگه امشب نشد شب دیگه ای تو رو صدا خواهم زد...» لااقل بگید: «خدایا! من شرمنده‌ام و از شدت شرمندگی سکوت کردم و صدام درِ خونه‌ی تو بلند نمیشه...»😔لااقل بگید: «خدایا! من موندم که چجوری این ماه رمضان بیام همون حرف‌ای تکراری ماه‌های رمضان سال قبل رو بزنم 😔 و هیچ به حرف‌های خودم اعتنا نکنم و باز توبه‌شکنی کنم...» خلاصه یه بهانه‌ای درست کنید برای نرفتن درِ خانه‌ی خدا...😔گاهی اگه انسان با سکوت هم درِ خونه‌ی خدا، متفکر و مغموم به حال خودش بشینه، این نوعی درخواست کردنه👉 نمی‌خواد حتماً انسان حال دعا داشته باشه و صداش به ناله و زاری بلند بشه...🔔بلکه یادش باشه که وقتی بزرگی از او درخواست کرد، «بفرما» به او زد که بیاد سر سفره و خوان نعمت او بشبنه، در مقابل این بزرگ، متواضعانه برخورد کردن اونه که👇 " از او چیزی بخوای و سر سفره‌ی او بشینی و از سفره‌ی او لقمه برچینی..."🔔بلکه یادش باشه که وقتی بزرگی از او درخواست کرد، «بفرما» به او زد که بیاد سر سفره و خوان نعمت او بشبنه، در مقابل این بزرگ، متواضعانه برخورد کردن اونه که👇 " از او چیزی بخوای و سر سفره‌ی او بشینی و از سفره‌ی