صالحین تنها مسیر
"رمان#پلاک-پنهان قسمت2⃣9⃣ ــ سمانه خوب گوش کن چی میگم،میشینی تو ماشین درارو هم قفل میکنی، هر اتفا
"رمان #پلاک_پنهان
قسمت3⃣9⃣
با صدای فریاد کمیل به خودش آمد:
ــ برگردتو ماشین سریع
اما سمانه نمیتوانست در این شرایط کمیل را تنها بزارد. یکی از آن سه نفر از غفلت کمیل استفاده کرد وبا چاقو بازویش را زخمی کرد ،کمیل با وجود درد سریع اسلحه را به سمتش گرفت و چند تیر به جلوی پایش زد که سریع عقب رفت، با صدای ماشینی که به سرعت به سمتشان امد،کمیل گفت:
ــ برای آخرین بار دارم میگم تسلیم بشید
امیرعلی با دیدن سمانه که گریون و با وحشت به کمیل خیره شده بود ،نگران به سمت کمیل رفت بقیه نیروها هم پشت سرش دویدند.
کمیل با دیدن امیرعلی اسلحه اش را پایین آورد و بقیه چیزها را به آن ها سپرد،او فقط میخواست کمی حواسشان را پرت کند که نه به پیرمرد آسیبی برسانند و نیرو برسد.
کمیل با یادآوری سمانه سریع به عقب برگشت و به سمت سمانه که زیر باران لرزان با ترس و چشمانی سرخ از اشک به او خیره شده بود قدم برداشت.
کمیل روبه روی سمانه ایستاد،سمانه نگاه گریانش را به چشمان به رنگ شب کمیل دوخت و با بغض گفت:
ــ کمیل
کمیل فرصتی به ادامه صحبتش نداد و سر سمانه را در آغوش گرفت ،و همین بهانه ای شد برای سمانه که صدای هق هق اش قلب کمیل را برای هزارمین بار به درد
بیاورد.
کمیل سعی می کرد او را آرام کند ،زیر گوشش آرام زمزمه کرد:
ــ آروم باش عزیز دلم ،همه چیز تموم شد،آروم باش
سمانه از اوفاصله گرفت و گفت:
ــ کمیل بازوت زخمی شد
کمیل نگاه کوتاهی به بازوی زخمی اش انداخت و گفت:
ــ نگران نباش چیزی نیست، زخمش سطحیه،الانم برو تو ماشین همه لباسات خیس شدند
سمانه دستانش را محکم در دست گرفت و گفت:
ــ نه نه من نمیرم
ــ سمانه خانمی اتفاقی نمیفته من فقط به امیرعلی گزارش بدم بعد میریم خونه
او را به سمت ماشین برد و بعد از اینکه سمانه سوار شد لبخندی به نگاه نگرانش زد و به سمت امیرعلی رفت.
ــ شرمنده داداش دیر اومدیم بارون ترافیک سنگین کرده بود الانم از فرعیا اومدیم که رسیدیم
ــ اشکال نداره،فقط من باید برم خونه تنها نیستم،گزارشو برات میفرستم،پروندشونو اماده کردی بفرست برای سرگرد حمیدی،یه چک هم بکن چرا این محله گشت نداره
ــ باشه داداش خیالت راحت برو
ــ خداحافظ
ــ بسلامت
امیرعلی به کمیل که سریع به سمت ماشین رفت نگاهی انداخت،می دانست کمیل نگران حضور همسرش هست،خوشحال بود از این وصلت چون می دید که کمیل این مدت سرحال تر شده بود ،و بعضی وقت ها مشغول صحبت با تلفن بود و هر از گاهی بلند میخندید،خوشحال بود کسی وارد زندگی کمیل شده است که کمی این مسئول مغرور و با جذبه را خوشحال کند.
🌹نویسنده:فاطمه-امیری
ادامه رمان
"رمان#پلاک-پنهان
قسمت 4⃣9⃣
پروند را بست و دستی به صورتش کشید،گوشی اش را برداشت و شماره سمانه را گرفت ،از دیشب که سمانه را به خانه رسانده بود ،دیگر خبری از او نداشت.
ــ شماره ی مورد نظر خاموش می باشد لطفا....
تماس را قطع کرد و اینبار شماره ی فرحناز خانم را گرفت،بعد از چندتا بوق آزاد بلاخره جواب داد.
ــ سلام خاله
ــ سلام پسرم،خوبی؟؟
ــ خوبم شکر،شما خوب هستید؟
ــ خداروشکر عزیزم
ببخشید مزاحم شدم،سمانه هستش؟چون هر چقدر بهش زنگ میزنم گوشیش
خاموشه
ــ چی بگم خاله جان،سرما خورده هم تب کرده،الانم تو اتاقشه،فک کنم گوشی اش
شارژ نداشته باشه
ــ پس چرا به من چیزی نگفت؟
ــ نمیدونم خاله جان،صبح محمود بردش دکتر کلی دارو و امپول نوشت براش
کمیل کلافه و عصبی دستی در موهایش کشید و گفت:
ــ باشه خاله جان،من یکم دیگه مزاحمتون میشم
ــ مراحمی پسرم،خوش اومدی
کمیل بعد از خداحافظی،از جایش بلند شد و کتش را برداشت و از اتاق خارج شد،با برخورد هوای سرد به صورتش لبه های کتش را بیشتر بهم نزدیک کرد،سوار ماشین شد و به سمت خانه ی آقا محمود رفت.
"🌹نویسنده : #فاطمه_امیری
ادامه دارد.....
#سلام_صبحگاهی
مگه میشه
شما پناه همه ی عالم باشید
و من
بی پناه بمونم؟!!!
پناه من باش پناه عالم
السَّلامُ عَلَی الکهفِ الحَصِینِ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
روزتان معطر با عطر گل منتخب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرج الشریف 💚
@saLhintanhamasir
#از_همان_دعاهای_مادرانه
دعای حضرت مادر در روز #یکشنبه
ـ خدایا امروزِ مرا اینگونه بساز؛
شروعش رهایی در آغوش تو!
ـ آخرش راحتی در کنار تو!
ـ و میانهاش ؛ آنچه تو صلاح میدانی که بر من بگذرد!
خدایا بر محمّد و آلش درود فرست ؛
و ما را اهلِ بازگشتن به سوی تو( آنگونه که بپذیریمان) قرار بده،
و از آنان که اهلیِ تواَند و تو برایشان کافی هستی،
و از آنان که فقط به تو برای نیازهایشان رو میزنند و آنوقت تو از خزینهی مهربانیات، دستشان را پُر میکنی!
♡••
خُـوشا دلۍ ڪھ تُـو باشۍ
نـِــــــگاࢪ پَـــــردھ نشینش ...
🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
سهم#روز_ اول
#صحیفه_سجادیه
#دعای_اول_در_حمد_و_ستایش
══ ೋღ🌀ღೋ══
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِيدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ ، فَقَالَ
دعای آن حضرت است که به سپاس و ثنای خدای عزّوجلّ شروع میکرد آن هنگام که در عرصهگاه دعا قرار میگرفت، پس میگفت:
﴿1﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ ، وَ الآْخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ
(1) همۀ ستایشها مخصوص خداست؛ آن وجود مبارکی که اوّل است، بیآنکه اوّلی پیش از او بوده باشد؛ و آخر است، بیآنکه آخری پس از او باشد.
﴿2﴾ الَّذِي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِينَ ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِينَ .
(2) دیدۀ بینندگان از دیدنش کوتاه و گمان وصفکنندگان از ستودنش، ناتوان است.
﴿3﴾ ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً ، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِيَّتِهِ اخْتِرَاعاً .
(3) موجودات را به قدرتش آفرید، آفریدنی بی مانند؛ و آفریدهها را به ارادهاش ساخت، ساختنی بی مثال.
﴿4﴾ ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ ، وَ بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ ، لَا يَمْلِكُونَ تَأْخِيراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَيْهِ ، وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ .
(4) آنگاه، همۀ آنها را در مسیر خواستۀ خود راهی کرد و در راه محبتش برانگیخت. قدرت پس رفتن، به سوی مرزهایی که آنان را از آنها پیش انداخت، ندارند؛ و توان پیش رفتن به سوی حدودی که آنان را از آنها پس انداخت، ندارند.
﴿5﴾ وَ جَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ ، لَا يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ ، وَ لَا يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ .
(5) از رزق و روزیاش، برای هر یک از جانداران، خوراکی معلوم و قسمت شده قرار داد. سهم کسی را که فراوان داده، احدی نمیتواند بکاهد؛ و نصیب کسی از آنان را که کاسته، هیچکس نمیتواند بیافزاید.
﴿6﴾ ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً ، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً ، يَتَخَطَّأُ إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ ، وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ ، حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ ، ﴿لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاوا بِمَا عَمِلوا وَ يَجْزِيَ الَّذِين أَحسَنُوا بِالْحُسْنَي﴾.
(6) آنگاه در زندگی برای او زمانی معین، مقدّر فرمود؛ و پایانی محدود قرار داد؛ که با ایام عمرش به سوی آن پایان، قدم برمیدارد و با سالهای زندگیاش به آن نزدیک میشود تا هنگامیکه به پایان زندگیاش برسد و پیمانۀ حساب عمرش را تمام و کامل دریافت کند؛ او را به سوی آنچه از پاداش بسیار، یا عذاب دردناک، فراخوانده بود، ببرد؛ «تا به خاطر عدالتش، بدکاران را به علّت کردار ناپسندشان و نیکوکاران را به سبب کار نیکشان، پاداش بخشد».
﴿7﴾ عَدْلًا مِنْهُ ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ ، وَ تَظاَهَرَتْ آلَاؤُهُ، ﴿لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ﴾.
(7) این [جزا دادن] از عدالت اوست؛ پاک و مبارک است نامهای حضرتش و پیدرپی است نعمتهایش. «از آنچه انجام میدهد، بازخواست نشود، ولی همگان در پیشگاهش بازخواست شوند».
﴿8﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ .
(8) همۀ ستایشها مخصوص خداست که اگر بندگانش را از شناختِ سپاسگزاریاش بر آنچه که از عطایای پیاپیاش که محض امتحان کردنشان به آنان عنایت فرمود و نعمتهای پیوستهای که بر آنان کامل کرد، به چاه محرومیّت میانداخت؛ در عطایا و نعمتهایش، دخل و تصرّف میکردند و او را سپاس نمیگزاردند؛ و روزیش را به فراوانی هزینه میکردند و به شکر عنایاتش برنمیخاستند.
﴿9﴾ وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً﴾.
(9) اگر چنین بودند [که شکرگزاری نمیکردند]، از حدود انسانیّت بیرون میرفتند و به مرز حیوانیّت میرسیدند. در نتیجه به این صورت بودند که در کتاب محکمش وصف کرده: «آنان جز مانند چهارپایان نیستند؛ بلکه آنان گمراهترند!»
@saLhintanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آیت الله یعقوب قائنی (ره) :
فرستادن #صلوات به نیت ثواب، و آمرزش گناهان، و استجابت دعا، البته بسیار خوب است، ولی اگر به نیت اینکه، پیامبر صل الله علیه و آله حبیب خداست و خدا این ذکر را دوست دارد #صلوات بفرستید اثر معنوی عجیبی خواهد داشت.
📚 انیس الصادقین
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🔅فتح کن عالم امکان به نوای صلوات
🔅پُر کن این سینهٔ خود را ز صفای صلوات
🔅دردمندی اگر ای شیعه عاشق بفرست
🔅صلواتی و ببین سِرّ شفای صلوات
🌺یک نکته از دعای ماه رجب :
🍂 یا مَن اَرجوه....... 🍂
ای خدایی که به او امید دارم.
⚡️ تا خدا هست، امید هست.
تا خدا هست ناامیدی بی معناست.
🍁آدمی که قدرت خدا رو باور داره، هیچ وقت ناامید نمیشه، چون میدونه خدا میتونه هر بن بستی رو باز کنه.
❌ شيطان دائم تلاش میکنه تا انسان رو به ناامیدی بکشونه.
اما انسان مؤمن، با افزایش باور و امیدش به خدا، شیطان رو شکست میده.
#دعای_ماه_رجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍جهاد بانفس را از ابرمرد تاریخ، خمینی کبیر باید آموخت. عارفی که در اوج فقاهت و رهبری، در اوج مبارزه با نفسند. آیا مسئولان در طول مسئولیتشان چنینند ؟؟؟