فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجایی ای قرار بی قراران❣
امید همه چشم انتظاران ❣
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی دلتنگتیم سید مظلوم💔
جبران نمیشوی هرگز……
دوستان عزیزی که این ایام مشرف میشین کربلا
خواهش میکنم اگه غذایی را دوست ندارین یا سیر هستین اصلا برندارین
این غذاها نذر هستن و تقدس دارن
به خصوص واسه عراقیها
بندگان خدا توی گرونی از شکم زن و بچه میزنن تا ما را اطعام کنند
اسراف حرام است و گناه کبیره
خواهش میکنم چنین کاری انجام ندین
و به عراقیهای میزبان بی احترامی نکنین
نام: محمدرضا
نام خانوادگی: مهدیزاده طوسی
تاریخ تولد: 1341/02/04
محل تولد :مشهد
تاریخ شهادت :1364/03/22
مکان شهادت :شط علی
#عاشقانه_شهدا
روز تولد امام علی (ع) بود🎉 که همراه محمدرضا و خانوادهاش به حرم امام رضا (ع) رفتیم تا صیغهی عقد ما را آن جا جاری کنند. پس از انجام عقد، به یک زیارت دو نفره رفتیم.💑
اتفاقاً آن روز شهیدی را تشییع میکردند😔 روی جعبهی پیچیده در پرچم سه رنگ🇮🇷 که بر دست مشایعتکنندگان پیش میرفت، یک شکلات🍬 افتاده بود. محمدرضا از لا به لای جمعیت خود را به جعبه رساند، شکلات🍬 را برداشت و طرف من بازگشت. شکلات را نصف کرد و به سویم گرفت😍 گفت «این اولین شیرینی ازدواجمان است.» طعم شیرین شکلات در دهانم دوید😋 هنوز که هنوز است، گویی که شیرینتر از آن شکلات را نخوردهام!😭
خاطرهای از کلثوم درودگری، همسر شهید 🌷محمدرضا مهدی زاده طوسی🌷
من زندگیام و پولی را که بهدست میآورم دو قسمت میکنم؛ یک قسمت آن را خرج خودم میکنم و قسمت دیگر را خرج امام حسین علیه السلام حالا یا برای او عزاداری میکنم یا به راه او خرج میدهم.
ما در قانون مشتیگری، با بچههای حضرت زهرا درنمیافتیم.
من این سید را نمیشناسم؛ اما با او در نمیافتم.
منظورش از این سید، امام خمینی ود.
#شهیدطیبحاجرضایی
🔰 #خاطرات_شهید
📍صلیاللهعلیکیاصاحبالزمان...
🔻کنارش ایستاده بودم، شنیدم که میگفت:
[صلیاللهعلیکیاصاحبالزمان]
بهش گفتم: چرا الان به امام زمان سلام دادی..؟! گفت: شاید این وزشِ باد و نسیم
سلام منو به امام ِزمان برساند!
🌷شهید ابومهدی المهندس
🌹 یازهرا🌹
🌷شهیدی که امام حسین را در عملیات والفجر دید....🌷
دقایقے قبل از عملیات والفجر ۸ ، علےاصغر چهرهاے متفڪرانہ بہ خـود گرفتہ بود. وقتے قایق ها بہ سمت فاو حرڪت ڪردند، در میان تلاطم خروشان ارونـد، علےاصغر ناگهان از جا برخاست و گفت :
« بچهها !بہ خدا سوگند من کربلا را مےبینم... آقا اباعبـدالله را مےبینم... بچهها بلنـد شوید ڪربلا را ببینید »
از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش کہ تمـام شد، گلولـہاے آمد و درست نشست روی پیشانےاش ،آرام وسط قایق زانو زد، خشڪمان زده بود. بہ صورتش خیره شدم، چون قرص ماه مےدرخشید و خون، موهایش را خضاب کرده بود و با مو و محاسنے خضاب شده رهسپار دیدار معبود و اربابش سیدالشهدا (ع) شد.
✍ راوی : سید حبیب حسینی
( همرزم شهـید)
🔻ولادت : ۱۳۴۱ قائمشهر
🔻شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۰
🔺عملیات والفجر ۸
🔻فرمانده گردان امام محمدباقر(ع)
🔺لشکر ویژه ۲۵ ڪربلا
#شهیدسردارعلےاصغرخنکدار