eitaa logo
🌴سنگر عشق🌴
324 دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
8هزار ویدیو
67 فایل
┄──┅┅═🔶═┅┅──┄ ﷽ باسلام و عرض خوش آمد حق او با گریهِ تنها نمیگردد ادا ... #شهدا_آماده_ایم آدرس کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/saangareshgh ارتباط با ما 👈 @SeyedAli75 ┄──┅┅═🔶═┅┅──┄
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 خدایــا، مرا بســوزان! استخوان هایـــم را خــرد کن، خاکســترم را به باد بـسـپار، ولی لحظه ای مرا از خــود وا مسپار... شبتون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ ﷽ وقت نماز نمى‌رسد مگر اینكه فرشته‌اى در میان مردم ندا مى‌دهد اى مردم برخیزید با نماز خود آتش‌هائى را كه برافروخته‌اید خاموش كنید رسول اکرم ص سفارش یاران آسمانیمان #نماز_اول_وقت #التماس_دعا ⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ @saangareshgh
‌ ⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ ❁﷽❁ فرمانده دست تكان داد. حاجي از راننده خواست بايستد. از پنجره‌ي ماشين كه نيمه ‌باز بود، سلام و احوالپرسي كردند. فرمانده به حاجي گفت «اين بسيجي رو هم برسونين پايگاهش.» - حالا براي چي اومده بودي اين‌جا؟‌ بسيجي به كفش‌هاش اشاره كرد و گفت «اينا ديگه داغون شده. اومده بودم اگه بشه يه جفت بگيرم، ولي انگار قسمت نبود.» حاجي دولا شد. درِ داشبورد ماشين را باز كرد و يك جفت كفش در آورد «بپوش! ببين اندازه است؟» كفش‌هاش را كند، و سريع كفش‌هايي را كه حاجي داده بود پوشيد «به! اندازه است.» خودم اين كفش‌ها را براي حاجي خريده بودم؛ از انديمشك. كفش‌هايي را كه به بسيجي‌ها مي‌دادند نمي‌پوشيد. همين امروز پنجاه جفت كفش از انبار گرفته بود. ولي راضي نشد يك جفت براي خودش بردارد. حاجي لبخندي زد و گفت:«خب پات باشه.» بسيجي همين‌طور كه توي جيب‌هاش دنبال چيزي مي‌گشت گفت:«حالا پولش چه‌قدر مي‌شه؟» و حاجي خيلي آرام، انگار به چيزي فكر مي‌كرد گفت «دعا كن به جون صاحبش.» #شهید_محمدابراهیم_همت نفر سمت راست😍 سلام صبحتون شهدایی ⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ @saangareshgh
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
چقدر قشنگ شهید شدی... تو عراق... شب جمعه... ارباً ارباً... به دست اشقیاء😭