eitaa logo
🌴سنگر عشق🌴
308 دنبال‌کننده
21هزار عکس
8.9هزار ویدیو
71 فایل
┄──┅┅═🔶═┅┅──┄ ﷽ باسلام و عرض خوش آمد حق او با گریهِ تنها نمیگردد ادا ... #شهدا_آماده_ایم آدرس کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/saangareshgh ارتباط با ما 👈 @SeyedAli75 ┄──┅┅═🔶═┅┅──┄
مشاهده در ایتا
دانلود
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم به يک دم غم زمانه نداشت که اين پرنده🕊خوش نغمه درپناه توبود بلور اشک به چشمم شکست وقت که اولين غم من، آخرين نگاه تو بود😭 14فروردین 95 نگاهها، آخرین دیدار.. وآخرین خداحافظی از خانواده وعزیزانش..👆😔 ۴ سال پیش در چنین روزی ..🌷 🌹🍃🌹🍃
🔹این نوجوان 17ساله ی که در "سوریه" شهید شد🌷به مادرش میگوید: با توجه به خوابی که دیده ام، این نهاری است که باهم میخوریم. 🔸مادرش اجازه ی تعریف کردن خواب را نمیدهد❌خوابش را برای اینچنین تعریف کرده بود: دوشب است خواب میبینم روی سینه ام نشسته اند تا از تنم جدا کنند 🔹که امام حسین(ع) در خواب گفتند: نترس درد ندارد، سر من را هم بریدند، درد نداشت😭 (سر مبارک شهید توسط داعش بریده شد) بعداز پیکر پاک شهید به آغوش مادرش بازمی گردد🌷 🌹🍃🌹🍃
1⃣ 💢تا ابد آن از یاد نمی برم وقتی که دوره ماموریتش به اتمام رسیده بود ودر مرحله تسویه حساب خبر ماموریت جدید را شنید 💢 با نیروهای عازم به ماموریت همراه شد👥 و در آخرین لحظه به آرزوی دیرینه اش رسید و او را دروقت اضافه نامیدند🌷 و برگه تسویه حساب تنها سند موجود او در بین وسایل شخصی اش در بود. 🌷😔 🌹🍃🌹🍃
🌸مادر شهید از لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️ را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. است که به سامرا بروم. عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. و نگاه‌اش کردم. که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸
🌸مادر شهید از لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️ را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. است که به سامرا بروم. عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. و نگاه‌اش کردم. که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸