حاجے
خیلے خواستم اونے ڪه تو میخواے بشم نشد...😔
نڪه نشه نه💔
من نتونسم...
یه موقع هایے دل سرد میشم از اینکه شاید نتونم به مقصد برسم
از اینڪه دست و پا و چشم و گوش و قلبم نشه براے خدا
ڪارا نشه براے خدا...!!
#حاجے من میترسم از این موندن هاے طولانے مدت⏳
گاهے فڪر میڪنم ما کجا شهادت ڪجا؟!
قرار بود همه ڪارها بشه براے قربةالله📿
بر عڪس همه شد تابلو تو چش دیگران...
قرار بود ته ڪارامون گمنامے باشه
برعڪس ته ڪارامون پر از نشونے از خودمون😔
#حاجے شما ببخش و بزرگے ڪن...
🌷🌷🌷🕊
#عید_نوروز_در_کنار_بچه_بسیجیها
تحویل هیچ سالی را با هم نبودیم. قبل از تحویل آخرین سال زندگی #حاجی، با او زیاد صحبت کردم؛ که بگذارد این عید را با هم باشیم🙁. #حاجی گفت: «می دانی! بسیاری از بچه های بسیجی، چند ماه است که خانواده هایشان را ندیده اند😢.بگذار من عذاب نداشته باشم، بگذار سال تحویل را با این بچه ها در سنگر بمانم.😢
راوی:همسرشهید
#محمد_ابراهیم_همت
•~😭✨♥️~•
#حاجی
امروز که پیش اقایی
مارو دعا کن فرمانده...:)
#قربونِخندههات😍
#حاجقاسمسلیمانے✨شبتون شهدایی
┅═══✼❤️✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
بـیشهادت🕊•
مرگ با خسران چه فرقی میڪند ؟!
#حاجی♥️
میخواستم سفره بیندازم که #حاجی دستم را گرفت گفت «وقتی من میآیم، تو باید استراحت کنی من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم☺️ گفتم «من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم یک روز میگفتی میخواهی زنت شریک باشد، حالا میگویی از جایم تکان نخورم شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره سرش پایین بود با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت تو بعد از من سختیهای زیادی میکشی😞 پس بگذار لااقل این یکی دو روزی که در کنارت هستم،کمی کمکت کنم🙁☺️
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت🌹