❣از #زیارت برمیگشتم، دیدم توی #دارالحجه خانمی با قلم #خوشنویسی به نستعلیق مینویسد.
❣اومدم به محسن گفتم: تو یه جمله بگو، منم یه جمله میگم بنویسه.
نقشه هم کشیدیم برایش که #قاب بگیریم و توی اتاق خواب بزنیم به #دیوار...
❣محسن این متن را پیشنهاد داد:
«آن روزها دروازهای برای شهادت داشتیم و حال، #معبری_تنگ. هنوز برای شهید شدن #فرصت هست.دل را باید پاک کرد.»
❣من هم گفتم:
«از قول منِ خسته به معشوق بگویید، جز #عشق_تو عشقی به دلم جا شدنی نیست.»
#راوی: همسر شهید
#شهید_محسن_حججی🌷
سنگرعشق
https://eitaa.com/saangareshgh
🌷🕊
🕊🌷شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله»
امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش میگفتند حاج آقا #آقا_خانی
روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه؛شهدا رو منتقل میکرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم میلرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله»😭
#راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید
✨فرازی از وصیت نامه شهید:
"خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمیدانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد...
🌷شادی ارواح طیبه شهدا#صلوات
🌷🕊
✍محسن روی حجابمان غیرت به خرج میداد، میگفت: مانتو هرچقدرم که بلند و گشاد باشہ، آخرش چادر نمیشه،
👌میراث خاکی حضرت زهرا (س) چادره، شما باحجاب باشید، چهارنفر هم که به شما نگاه ڪنند، یه ذره حجابشون رو خوب میڪنن.
#شهیدمدافع_حرم_محسن_حججی
#راوی: خواهـــر شهید
🌹 خاکریز خاطرات (خدایا ما را سعید بدار و شهید بمیران!)
♦️ برخی اوقات که توفیق حضور در منزل شهدا را پیدا میکردم
و به همراه سید عبدالحسین به دیدار خانواده شهدا میرفتیم،
طبق روال جاری زیارت عاشورا میخواندیم
و سید از من میخواست که زیارت را بخوانم.
🌷 وقتی هم که شروع میکردم
اولین نالهایی که بگوشم میرسید
صدای سید بود
و بعد از پایان زیارت عاشورا از ایشان میخواستم که دعا کند
و تنها دعایی که همیشه آن را تکرار میکرد این دعا بود:
🔆《خدایا ما را سعید بدار و شهید بمیران!》
🎤 #راوی: همرزم شهید
#معبر_۱۷
#صلوات
#امام_حسین_علیهالسلام
#زیارت_عاشورا
#یاد_شهدا
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_امنیت
#شهید_سید_عبدالحسین_موسوینژاد
🌷نثار روح مطهر شهید "سید عبدالحسین موسوینژاد" صلوات🌷
@saangareshgh
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
زمانی که محمد علی به دنیا آمد،بعد از چند روز مشکل پیدا کرد .بیمارستان بستری شد. بیمارستان رفتم .
مصطفی در بخش نوزادان پشت در اتاق نشسته بود ،ازش پرسیدم: مصطفی محمدعلی بهتره؟
گفت: مامان الحمدلله خیلی بهتر شده
ولی من نگران بودم .
مصطفی متوجه نگرانی من شد.
گفت : مامان اینقدر که نگران
سلامتی جسمش هستی ؟
کمی هم برای عاقبت بخیر شدنش دعا کن .
بهش گفتم: نگران نباش ، قبل از اینکه شما به دنیا بیایی از خداوند خواستم که اگر قرار است نسلی از من به وجود آید ، که در غیر راهت باشد اصلا به وجود نیاید .
این دعای همیشگی ام بوده .
بعد از چند دقیقه گفت: مامان چه دعای اساسی ای کردی ، این دعا ریشه ای است ،خیلی حال کردم.
#راوی مادر شهید 🌸🍃
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
محمد حسین اهل #خوشحال کردن و #سورپرایز کردن بود😁
نامزدی ما هم شیرینی خاصی داشت. 4 ماه دوستداشتنی! دائماً حسینآقا #سورپرایزم میکرد. مثلاً تماس میگرفتم و با حالت دلتنگی میپرسیدم «آخر هفته تهران میآیی؟» میگفت «باید ببینم چه میشود!» چند ثانیه بعد، آیفون به صدا در میآمد و حسینآقا پشت در ایستاده بود!😍
یادم هست یکبار دیگر میخواستم برای خرید به #بیرون بروم. #پول #نداشتم. هرچه فکر کردم چه کنم، به نتیجهای نرسیدم! خجالت میکشیدم از پدر و مادرم پول بخواهم. نشستم به مطالعه اما تمام فکرم به خرید بود. مشغول ورقزدن کتابم بودم که دیدم #30 هزار #تومن پول لای آن است!😊
از پدر و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشتهاند؟ گفتند نه! مامان گفت «احتمالاً کار حسینآقاست!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره میرفت. میگفت «نمیدونم! من؟ من پول بگذارم؟» حتی این مدل کارها را برای خانوادهام هم انجام میداد عادتی که بعدها هم ترک نشد!
#راوی:همسر شهید
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_حمزه🕊
🌴💎🍁💎🌴
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#ضابط بازمانده ی شهدا بود و به اين خاطر خود و زندگي اش را #وقف شهدا کرده بود و به راستي زيبنده ی اوست که گفته شود ضابط يکي از بزرگترين سرداران روايتگري در عصر حاضر و مخلص ترين #راوي عشق در دنياي معاصر بود.
🍃⚘🍃
بارها و بارها در خاک به خون تپيده ی خوزستان به او مي گفتند در اين بيابانهاي تف ديده چه مي کني و به دنبال چه مي گردي ؟ 😭چه مي فهميدند که چه مي کشيد و چه رنجي مي برد. 😭🍃⚘🍃
#بيابان هاي طلائيه ، شاهد اشک ها و ندبه هاي سوزناکش بود. خدا مي داند صدها کاروان از سراسر کشور از نواي حزين و صفاي کلامش چه بهره ها که بردند …😔
به همه به طور يکنواخت فيض مي رساند. هيچ قشري نمي تواند بگويد او تنها متعلق به ما بود. برايش فرقي نمي کرد با چه قشري حرف مي زند مهم اين بود که آتش عشق به #شهدا را در دلها شعله ور سازد و به چه زيبايي از عهده ی اين هنر بر مي آمد.🍃⚘🍃
چقدر خوشحال بود از اينکه مي ديد دوباره مثل روزهاي جنگ ، طلبه ها وارد عرصه ی دفاع از ارزشها و روايتگري حماسه سرايي شده اند و #کاروانهاي راهيان نور بدون راهنما نيستند.
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 وقتی #سوران واقعی، تقاضای جالبی را از امام خامنهای مطرح می کند...
#بیایید_ببوسید!
| فیلم دیدار زیبای #راوی و #نویسندهکتاب «عصرهای کریسکان» با رهبرانقلاب..|
🔹 پ.ن: سریال سوران مانند مشعلی شد که مظلومیت مردم ایران و خصوصا برادران و خواهران اهل #کردستان را در برابر ددمنشی #کومله در قاب نور به تصویر کشید که جای تشکر وافر دارد.
◇ پ.ن۲: سریال سوران برگرفته از کتاب «عصرهای کریسکان»، نوشته کیانوش گلزارراغب در مورد خاطرات «امیر سعیدزاده» است که در این سریال «سوران» نام گرفته است.
◇ پ.ن۳: و سرانجام امیر سعیدزاده یا همان سوران واقعی، در ۲۹ دیماه ۱۴۰۰ در بیمارستان ساسان به یاران شهیدش پیوست و به شهادت رسید.
✍حمیدرضا ابراهیمی
#آزاد_مرد