🌴سنگر عشق🌴
الــسّـــلام علـــــــی الحســـین و علـــــی علـــی بن الحســین و علـــــی اولــاد الحســــین و علــ
سلام برحسین قسمت بچه های گروه ان شاء الله اربعین کربلا☺️☺️
خواهم که تــو را در بر ،
بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را ،
بنشینی و بنشانی ...
🌷شهید رضا الوانی
🌷شهید محمدحسین میردوستی
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی
@saangareshgh
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌴سنگر عشق🌴
خواهم که تــو را در بر ، بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را ، بنشینی و بنشانی ... 🌷شهید رضا الوانی 🌷ش
شهدا رو به یاد بسپاریم نه به خاک
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹 تقدیم به ساحت مقدس امام رضا(علیه السلام)🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ما صَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
🌷🌷🌷
⚘ اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.
ازعطر تمناے تو
نوشید✨
خورشید هم از جامه لبخند
توپوشید✨
دست من و
آرامش موزون نگاهت
هر حادثہ ازچشمه چشمان
توجوشید✨
#سلام_صبحتون_شهدایی
@saangareshgh
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌴سنگر عشق🌴
#آقامونه
خدایــا !
از تو ممنونم بی اندازه که در دل ما محبت
سید علی خامنه ای را انداختی تا بیاموزیم
درس ایستادگی را
درس اینکه یزیدهای دوران را
بشناسیم که جلوی آنها سر خم نکنیم.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
علاقه شدیدی به امام حسین علیه السلام داشت و همیشه میگفت:
دلم می خواد روز محشر مثل اربابم بی سر باشم .
در آخر وصیتش هم نوشته بود این شعر را روی قبرم حک کنید .
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
تن بی سر عجب نیست، رود گر در خاک
سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است
وقتی بعد از دو سه هفته، در عملیات
کربلای ۵ پیکرش تفحص شد و برگشت، پیکرش همان طور که آرزو کرده بود، بی سر بود و این شعر زینت بخش سنگ قبر شد .
🌷شهید مجید لردان🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
#طنز_جبهه😃😀
●توی سنگر هر کس مسئول کاری بود.
یک بار خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر ... به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است.
●نمیتوانست درست راه برود . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند ..
●کم کم بچه ها به رسول شک کردند ، یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش .
صبح بلند شد ، راه افتاد ، پای چپش لنگید !
سنگر از خنده بچه ها رفت روی هوا !!
تا میخورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای سنگر رو انجام بده . 😂😂😂
●خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد ، اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت.