➖🍒⃤⊰
.
#سخنی_درست
#عفیفه^^
.
چرا علیرغمعدمدلبستگیِحضرتفاطمه
بهدنیا و عدماندیشهیاندوختنِمالوثروت
برایگرفتنفدک؛مصـر بودنـد؟!!
.
هدفایشانانقلابیعظیمبودهاست..
انقلابیکهتوسطِ اولسربازِ ولایت..
پایهگذاری شد :) |♥️꩜
.
همینفریاد هایمعترضانهیآن بانویبزرگ
بود که : توطئهیِآوردنِبـدعتدر دینرا
خنثیکـرد و رسوا ساخت|🌱꩜
.
بعد پیامبر ، حضرتزهرا دنبالفرصتی
بود تا حقانیتامامزمانشرا بهاثبات ؛
برسـاند ، پیشکشیدنِمسئلهفدک وپیگیریِ
وسیلهایبرایبیاناعتراضی،بهغصبحق
ولایتبـود و اینمسئلهدر سرتاسرخطبه
ایشانهم،کاملا آشکار است|🦋꩜
.
شهیدمطهری : رفتنبهدنبالِحقبسیار
مطلوباست؛ اگر دیگریحقانسانرا به
زور بگیرد و او برایگرفتنحقخود تلاش
نکند و ایثار کند!! یک کار #ضداخلاقی!
و #ضد_ارزشی! انجامدادهاست|🌌꩜
.
فدکبرایحضرتزهرا ، بهعنوانیکثروت
ارزشیندارد ولیبهعنوان یکحقِ ربوده
شده، آنقدر ارزشدارد کهمیآید درمسجدِ
مدینه،درحضورِ خلیفهیِ وقت،#خطبهفدکیه
ایبه آن #غرایی بهصورتِ بداهی،انشا
میکند وباکمالشجاعتاز حقخودشان
دفاع می کنند |🍓꩜
.
#فدک سندِ مظلومیتِآن بانو و اهلبیت
است، حضرتزهرا به بهانهغصبفدک..
آنچنان مهیّج و کوبندهو مستدلّ و مبرهن
و محکم و قاطع سخنگفتو منافقان را
رسوا و مردم را هُشیار و انصار را تحریک
کرد؛ و با نالههای خود از یاد رسولالله..
از دیدهها چناان اشکگرفت کهآه از نهاد
ها برآمد و جماعتیدستبرقبضهبردند|🌎꩜
.
#کپیصلواتینذرفرج :)💕
@saat_akharozaman
وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّالْكَبِيرُ
💌 خدا خیلی بزرگتر از دلواپسیهای ماست...
📖 حج آیه ۶۲
@saat_akharozaman
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️❌بزرگترین مشکل ما نفاق داخلیه
👈🏼لذا سنت خداست قبل از #ظهور هرچی منافق درقالب ؛روحانی؛مرجع ؛مجتهد و...همه رو خدا غربال میکنه
@saat_akharozaman
❓آیا امام زمان جمعه ظهور می کنند؟
✅ اولاً، حکمت بعضي مسائل براي ما روشن نيست و ممکن است در آينده روشن شود؛
✅ ثانياً، از نظر اسلامي، جمعه، عيد است و شرافت بسياري دارد. از اين جهت مناسبت دارد که ظهور حضرت مهدي که از اشرف حوادث عالم است، در چنين روز شريفي واقع شود. همانگونه که ميلاد باسعادتش در جمعه واقع شده است. زيارت آن حضرت در روز جمعه مستحب به شمار ميرود و سفارش گرديده است؛ از امام صادق روايت است که فرمودند: "قائم ما اهل بيت در روز جمعه قيام مي كند".
✅ثالثاً، مسئله وقوع ظهور در روز جمعه، امري قطعي و تغييرناپذير نيست.
📚 بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۹
📚 مهدي موعود، ص ۱۰۶
@saat_akharozaman
40.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | فیلم کامل سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله). ۱۴۰۱/۰۳/۱۴
📲 فیلم سخنرانی👇
Farsi.khamenei.ir/live
در مورد سخنرانی امروز رهبری اگه با دقت نگاه کرده باشید به راحتی متوجه میشید که چه کسی قرار به بازگشت داره ...
@saat_akharozaman
هیچکدام ، تاکید میکنم هیچکدام از نقشه های دشمنان این کشور ، انقلاب و مردم به ثمر نخواهد نشست
حالا هرچقدر هم نفوذی و نیرو داخل حساس ترین مراکز کشور داشته باشند ...
@saat_akharozaman
«نگذارید به مردم القا کنند که کشور به بنبست رسیده و مردم را مایوس کنند»
ترجمه:
مصلحت و برههحساسکنونی و اینچیزا رو کنار بذارید مسئول فاسد رو علنی محاکمه کنید!
@saat_akharozaman
🧨 در این کانال شاهد یکسان شدن ضدانقلاب با خاک خواهید بود! 🧨
🔸 بیا اینجا و فقط به مضخرفات خنده دار آلبانی نشینا بخند🤣
💣 گل گیری دهان برعندازان 😏
💣 طنز سیاسی حسن و رفقا 🥴
🇮🇷 همه و همه فقط در کانال زیر... بزرگترین کانال مذهبی،سیاسی و طنز در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/751829070Cbdec931b98
⏰ساعت آخرالزمان⏰
بزنید روی پیوستن تاگممنون نکنید
💥#داستان_ازدواج_امام_حسن_عسکری (ع) با شاهزاده روم: 💎قسمت دوم: 🌟خواب عجیب نرجس«علیها السلام»: آن
💥#داستان_ازدواج_امام_حسن_عسکری (ع) با شاهزاده روم:
💎قسمت سوم:
✨جنگ مسلمانان با رومیان:
🍂«ملیكه» همچنان آروز میكرد كه روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنیا پرستی این خاندان نجات یابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن عسكری برسد.
🌵در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّهای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشكر اسلام برخوردند، سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عدهای از زنان از جمله«ملیكه »اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود.
🌟تعیین نماینده امام هادی«علیهالسلام» برای خریداری:
☘روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامهای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری».
در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّهای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشكر اسلام برخوردند، سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عدهای از زنان از جمله«ملیكه »اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود.
🌟تعیین نماینده امام هادی«علیهالسلام» برای خریداری:
🌴روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامهای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری».
بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت میكنم.
🍃امام هادی(ع) فرمود: حال بشنو تا توضیح دهم كه چگونه كنیزی را خریداری میكنی؟
🍃 فلان روز از اینجا به طرف بغداد حركت میكنی، سعی كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشی، وقتی به آنجا رسیدی میبینی چند كشتی كنار آب میآیند تا بار خود را خالی كنند، در این میان میبینی زنانی را كه اسیر كردهاند، از كشتیها پیاده میكنند و به عنوان كنیز در معرض فروش قرار میدهند.
مشتریها میآیند و كنیزها را میخرند و با خود میبرند، همچنان نگاه كن یك وقت میبینی در یكی از این كشتیها «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار میدهد، با اینكه پردهداران میخواهند كنیزان را به خریداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمیدهد، حجاب و عفّت خود را حفظ میكند، او دو لباس حریر پوشیده و یك لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد.
🎋خریداران متوجّه او میشوند، و اصرار میكنند كه او را خریداری كنند، او ناراحت می شود و به زبان رومی میگوید :«وای كه حجابم آسیب دید» یكی از خریداران میگوید: من این كنیز را به سیصد دینار خریدارم.
🌾آن دختر به او میگوید: «اگر به اندازة ملك سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم كنیز تو شوم.»
عمرو بن یزید به آن دختر میگوید: چارهای نیست، باید تو را فروخت.
او میگوید: شتاب نكن، آن خریداری كه من میخواهم پیدا میشود، مگر نه این است كه معامله باید از روی رضایت باشد.
🍀در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ بگو نامهای برای این بانو دارم كه به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه كه اوصاف و نشانههای صاحب نامه در آن نوشته شده، خریداری میكنم، وقتی كه نامه را به او دادی او راضی میشود آنگاه او را خریداری كن و به اینجا بیاور.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
💥کانال حوادث آخرالزمان و علائم ظهور]
╔═.🍃.════╗
@saat_akharozaman
╚════.🍃.═╝
🌼منتظران ظهور
#تشرفات
اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
⏰ساعت آخرالزمان⏰
بزنید روی پیوستن تاگممنون نکنید
💥#داستان_ازدواج_امام_حسن_عسکری (ع) با شاهزاده روم: 💎قسمت دوم: 🌟خواب عجیب نرجس«علیها السلام»: آن
#قسمت سوم
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج 100 تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
💔😭
#پست_ویژه
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
@saat_akharozaman