┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۵
🔅دغدغه #شهید_حسونیزاده چه بود؟
🔅ایشان به عنوان یک همسر در خانه چه رفتاری داشتند؟
🔅#فرشاد مبارزی خستگیناپذیر بود و هیچ وقت خسته نمیشد. من تا امروز کلمه خسته شدهام را از زبانش نشنیدم. ارتباط خیلی خوبی با جوانان داشت و همواره من را به ارتباط با دختران جوان سفارش میکرد. میگفت با رفتار و کردارتان جوانان را به خود جذب کنید و آنها را به حجاب و نماز تشویق کنید. ایشان بسیار باایمان و بااخلاق بود. قبل از #شهادت چند روزی را در کنار ایشان بودم. غذا میپخت، شام و ناهار را مهیا میکرد و من را مثل همیشه شرمنده خود میکرد. میگفتم: مهم این است که در کنار هم هستیم. برای چه زحمت ناهار و شام را میکشی؟
🔅اما #حاجفرشاد میگفت: من باید برای مجاهدم غذا درست کنم. میگفتم حاجی مجاهد تویی نه من! میگفت شما هستید که سالها ما را یاری میکنید.
🔅سردار #حسونیزاده دلتنگ یاران و همرزمان شهید دوران دفاع مقدسش میشد؟
🔅نمیدانم چه سر و رازی در دلتنگی بچههای رزمنده دوران دفاع مقدس بود که از قافله #شهدا و دوستانشان جاماندهاند و نمیتوانند آرامش داشته باشند. آنها تنها منتظر اذن بودند، که بروند و به داد مظلومان مسلمان برسند. بارها گریه و زاری و التماسهای حاجی را به #خدا میشنیدم و معنای این همه دلتنگی را نمیدانستم اما هر بار که راهی منطقه میشد و به خاک #سوریه قدم میگذاشت، شادتر از دفعات قبل بازمیگشت. حاجی #شیمیایی بود و گاهاً دردها امانش را میبرید اما میگفت فرصتی برای درمان و دکتر و... ندارم. این دردها برای من #شیرین است. شما نگران نباشید.
⏮ادامه دارد،،،