eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
76 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱ نام:سجاد نام خانوادگی:طاهرنیا تولد:۲۳مرداد۱۳۶۴ متولد:شهر رشت شهادت:۱آبان ۱۳۹۴(مصادف با تاسوعای حسینی🕊🌹 ✨✨✨✨🍃🌱 در خانواده و ولایی چشم به جهان گشودفرزند وسطی خانواده بود یک خواهر بزرگتر ویک برادر کوچیکتراز خودش داشت ازهمان کودکی ی زیادی به خواهرش زهرا داشت بعد از گرفتن خانواده اش اصرار داشتن که دانشگاه برودولی چون خود را با محیط دانشگاه زیاد سازگارنمیدید و برای رفتن به دانشگاه نداشت و چون پاسدار بود گرفت سرباز امام زمان بشود🇮🇷 سال 82 گیلان پذیرش شد و برای آموزش به رفت عضونیروویژه سپاه بودو محل کارش تهران بود بعد هم تصمیم گرفت در ادامه تحصیل بدهد🌱 با خواهر یکی از دوستانش که همکار هم بودند کرد...همسر ایشان اصالتا شمالی بودند اما قم...و ایشان هم باعلاقه زیاد به حضرت (س) ساکن قم شدند...✨ این ازدواج هم به نام فاطمه رقیه و به اسم می باشد ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۳✨ شهید مدافع حرم : 💢دست به دامان شهدا شد تا دستش را گرفتند🕊🌹 ✨✨✨✨✨🍃🌹 صحبت‌های سرکارخانم همسر شهید مدافع حرم محمدرضا الوانی با بغض‌ها و همراه بود و من مات و مبهوت نمی‌دانستم چه پاسخی به ایشان بدهم تا کمی کنم. 😔 روایت همسران شهدا از لحظات شهادت همسرانشان دلی می‌خواهد.(اللهم الصابرین) به گزارش گروه رسانه های تسنیم، شماره منزل محمدرضا الوانی که به دستم رسید، تماس گرفتم. کمی طول کشید تا پاسخ تماس داده شود. خانمی آن طرف خط با حالتی سراسیمه و نفس نفس زنان جوابم را داد. بعد از سلام و احوالپرسی، خطاب به من گفت: امروز بعد از چند روز که از رضا می‌گذرد تصادفی به خانه آمدم. کلید را که به قفل در انداختم صدای گوشی را شنیدم، سراسیمه در را باز کردم به اینکه « من پشت خط است» که نبود...😭 صحبت‌های خانم فتحی همسر شهید مدافع حرم محمدرضا الوانی با و اشک‌هایی همراه بود و من مات و مبهوت نمی‌دانستم چه پاسخی به ایشان بدهم تا کمی آرامشان کنم. زینب‌گونه همسران شهدا از لحظات شهادت همسرانشان دلی پرتوان می‌خواهد. آنها را که در یک خط می‌دهم می‌بینم همه‌شان از قبیله هستند. زنانی که آرزو دارند سادات اذن بدهد تا حتی فرزندانشان هم مدافع حرم شوند تا شاید در جبهه مقاومت اسلامی بر نماند. ادامه دارد⏮ ✍️همسرانی از جنس
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۴ ،،،⏪❓برا‌ی آنهایی که لباس رزم و نظام بر تن دارند، احتمال و هر اتفاقی دیگر در ذهن تداعی می‌شود. ابتدای آشنایی‌تان شهادت همسر آینده‌تان نشدید؟❓ ✨✨✨🍃🌹 پیش از اینکه من با آقا رضا صحبت کنم خواهرشان که واسطه وصلتمان بود به من گفتند آقا رضا است!❗️ و شما قرار است با یک شهید زنده کنید. وقتی آقا رضا به خواستگاری آمد در همان صحبت‌های اولیه به من گفت 13 تا از دوستان من شهید شده‌اند ما هم در خط هستیم.🕊 من این راه را با تمام وجود و اگر شما هم این مسیر را می‌پذیرید، یا علی و گرنه من به دنبال کسی هستم که هم همسرم باشد و هم من. من هم در پاسخ ایشان گفتم من به این طرز تفکر و عقیده می‌کنم. این نوع نگاه با توجه به شرایط کنونی که در آن زندگی می‌کنیم، بسیار ارزشمند است و من به چون شما افتخار می‌کنم. در حقیقت دوست دارم با صاحب این طرز تفکر ازدواج کنم چراکه همه فکر و ذکر خودم هم همین است. اما حیف که برای ما زنان جهاد تعریف دیگری دارد و تنها با و همسنگری با شما به منصه ظهور خواهد رسید.🕊🌹 آن روزها که من و آقا رضا با هم آشنا شدیم سال 1393 بود. او 32 سال داشت و اوضاع و احوال سوریه هم بود. خوب به یاد دارم که مراسم عقد ما به خاطر آقا رضا در سوریه به تأخیر افتاد. قرار بود در روز عید عقد کنیم که در نهایت 3 روز بعد از عید‌غدیر یعنی در روز 4 مهر ماه سال 1393 مراسم عقد و ازدواجمان شد. وقتی عقد ما به خاطر حضور رضا در سوریه و دفاع از حرم (س) به تأخیر افتاد دوستانم به شوخی می‌گفتند آقا رضا می‌خواهد به تو ثابت کند آنقدر به و کارش تعهد دارد که مراسم ازدواج خود را هم به حضرت زینب (س) و اهل بیت (ع) به عقب انداخته است. زندگی مشترک من و آقا رضا به دو سال هم نرسید و حاصل این زندگی یک سال و سه ماهه است.😔 اللهم الصابرین✨ همسنگرانی از جنس 🌴 ✍️ادامه دارد،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۵ نام را هم خودش برای فرزندمان انتخاب کرد. ابتدا قرار بود اسم ایشان را محمد یا علی بگذاریم. گفت ان‌شاءالله تا زمان به دنیا آمدن بچه، ببینیم چه اتفاقی پیش می‌آید. اما گویی قبل از ازدواج ما یکی از همرزمان و دوستانش به نام به شهادت رسید.🌹 آقا رضا خیلی به ایشان ارادت داشت و بعد از شهادت این دوستش نام را برای فرزندمان انتخاب کرد. گفت من این نام را به عشق شهیدم، محمدقاسم انتخاب کردم.❣️ ❓پس از همان ابتدای همراهی می‌‌دانستید با یک حرم وصلت می‌کنید؟❓ ✨✨✨✨🍃🌹 . زمانی که من با ایشان ازدواج کردم به سوریه اعزام شده بود. هر بار هم بعد از یک دوره 45 روزه بازمی‌گشت و کمی بعد راهی می‌شد. در این مدت تعدادی از دوستانش به شهادت رسیده بودند🕊🕊 اما ایشان هرگز در جلوی چشمان من بی‌تابی دوستانش را نکرد و خم به ابرو نیاورد. البته در نوشته بود: «چقدر از داغ برادرانم و دلتنگ‌ هستم» من تا یک هفته قبل از آخرین اعزام هم اشک آقا رضا را ندیده بودم. تا اینکه یک روز به قبور شهدا رفتیم و آنجا آقا رضا بی‌تابی کرد.🕊🌹 ادامه دارد⏮ همسرانی از جنس 🌴 ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۶ ❓مگر در گلزار شهدا چه اتفاقی افتاد؟❓ ⏮،،،همسربزرگوارشهید:↪️ یک هفته قبل از آخرین برای اینکه فراغت و تفریحی باشد به شمال رفتیم. در آنجا به شهدا رفتیم. آقارضا سر مزار شهدای مدافع حرم و شهدای رفت 🕊🌹 و با آنها صحبت می‌کرد و از تک‌تک آنها دعا داشت. وقتی سرمزار شهدا می‌رفتیم رضا خاطرات آنها را برایم روایت می‌کرد و از شاخصه‌های صحبت می‌کرد. همه شهدا را کردیم تنها سرمزار شهید روح‌الله نتوانستیم برویم. اما وقتی سرمزار شهید مدافع حرم رفتیم، تازه متوجه عمق فاجعه شدم که آقا رضا چقدر هستند و چه سینه سوخته‌ای دارند.💔😭 رضا بعد از خواندن فاتحه به سجده افتادند و بلند کرد. وقتی صدای گریه ایشان را شنیدم از آنجا رفتم تا ایشان راحت باشند. رضا با سجاد می‌کرد و من فکر می‌کنم همانجا بود که همسرم برات شد‌نشان را گرفت.🕊 بعد از شهادت سجاد گویی رضا قد خم کرده باشد. نگاه رضا به شهدا نگاهی بود. مشاهده حال و هوای آقا رضا نشان از این داشت که ایشان می‌دانست دیگر وقت شدنش رسیده است و در نهایت به رسید. 🕊🌹 ⏮ادامه دارد،،، ✍️همسرانی از جنس
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۷ ❓تصور می‌کردید شهید مدافع حرم شوید؟ خودتان را با آن شرایط هماهنگ کردید؟❗️ ✨✨✨✨✨🕊🌹 ⏮،،،همسرگرامی شهید: ایشان همیشه در ذهن من تداعی می‌شد اما هرگز به شرایطی که امروز و بعد از رضا در آن قرار گرفته‌ام فکر نمی‌کردم. من به موارد آن می‌اندیشیدم. امروز که همسری شهید مدافع حرم نصیب من شده است،🌹 خوب فکر می‌کنم و می‌دانم دشواری پیش رو دارم. باید صبر پیشه کنم و از خدا و اهل بیت (ع) امداد می‌جویم که بتوانم غم دوری و فراق ایشان را بیاورم.✨ وقتی با آقا رضا برنامه‌ تلویزیونی مدافعان حرم را نگاه می‌‌کردیم، حالت غبطه و حسرت درس نگاهشان می‌شدم. انگار می‌گفت پس من کی؟!⁉️ بعد رو به من می‌کرد و می‌گفت: خانم شما هم باید (مثل همسران شهدا) صحبت کنید. من ناراحت می‌شدم. رضا می‌گفت: من فکر می‌کردم شما دیگر پخته شده‌ای انگار هنوز آمادگی پیدا نکردی. این همه «با‌بی‌انت و امی» این همه می‌گویی «انی سلمً لمن سالمکم»، پس اینها شعار بود. دیگر زمان این رسیده که اهل عمل باشی. شوخی نیست. اهل بیت (ع) که از ما تنها شعار خالی نمی‌خواهند. باید در راه بند بند زیارت جان بدهیم، خون بدهیم. این حرف‌های آقا رضا به خوبی به من که این رفتن را دیگر بازگشتی نیست.🕊 محمدرضا در سجده آخر نماز‌هایش همواره این دعا را که «اللهم اخرجنی حب الدنیا من قلوبنا و زدنی قلوبنا محبه امیرالمومنین(ع)» رضا می‌گفت اگر می‌خواهی کنی باید دل بکنی از دنیا و همه تعلقاتش. تا دل نکنی نمی‌توانی پرواز کنی و باید راه را برگزینی. ذکر رکوع نمازهای همسرم این بود: «یا هادی اهدنا صراط المستقیم» ✨و من می‌دانستم «اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک»‌های همسرم در نماز‌هایش شهادتش را قطعی خواهد کرد.🕊🌹 ⏮ادامه دارد،،، ✍️همسرانی ازجنس 🌟
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۳ وی پس از گذراندن مراحل گزینش به عنوان سهمیه گروه توپخانه۵۶ یونس(ع) جذب و جهت فراگیری آموزش های مورد نیاز وارد امام حسین (ع) سپاه تهران شد. بزرگوار در حین گذراندن دوران تحصیلی به علت علاقه وافر به ویژه تهران ملحق شد . بعد از پایان دوران تحصیلی اقدام به گذراندن دوره های تخصصی رزمی جهت رویارویی با دشمنان در صحنه نبردرا فرا گرفت. این بزرگوار در جریان درگیری در غرب با پژاک از ناحیه پا مورد ترکش قرار گرفتند و به درجه رفیع جانبازی نائل گردید. این بزگوار آن قدر از دنیا و وابستگی های آن دل کنده بود که جانبازی خود را نگه داشت چون معتقد بود ارزش در مخفی بودن آن است . عشق به خدا ، اهل بیت ، مقام معظم رهبری و دفاع از اسلام پای را به حضور در عملیات های مختلف در غرب، شمال غرب، جنوب کشور وکشورهای و بازکرده بود . ⏮ادامه دارد،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱ 🍃معرفی نام و نام خانوادگی : نام پدر :محمد علی تاریخ تولد :۱۳۶۴/۰۲/۲۴ محل تولد :دیباج شغل :پاسدار وضعیت تاهل :مجرد مسئولیت :نیروهای -آموزشی سن :۲۳ سال خانواده چند شهید :یک 🌹شناسنامه تاریخ شهادت :۱۳۸۷/۰۳/۲۳ محل شهادت :تهران نام عملیات : موضوع شهادت :پشت جبهه نحوه شهادت :سقوط از کایت موتوردار - پادگان آموزشی شناسنامه تدفین کشور :ایران استان :سمنان شهر :دامغان روستا :قلعه تاریخ تدفین : گلزار :گلزار دیباج 📩زندگی نامه شهید “بسم رب الشهداءوالصدیقین” شهید محمد مهدی ایثاری بیست‌‌وچهارم اردیبهشت شصت‌‌وچهار در دیباج، منطقۀ شمالی دامغان، در خانواده‌‌ای و صمیمی، فرزند پسری متولد شد. پدر خانواده نامش را گذاشت تا در سایۀ آل طاها و امام زمانش سربازی کند و دنیایی و آینده‌‌ای آباد برای خود و مردمانش رقم بزند. محمدمهدی در چنین شرایطی می‌‌کرد. ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱ 🍃معرفی تکاور پاسدار الله_نوزاد🌹 محافظ سردار شهید علی شوشتری تولد : ۱۳۶۴/۱/۱۸ - تبریز شهادت : ۱۳۸۸/۷/۲۶ - در حادثه بمب‌گذاری منطقه پیشین ـ در حد فاصل شهرستان‌های سرباز و چابهار آرامگاه : گلزار تبریز 🍃روح الله ۱۸ فروردین سال ۶۴ به دنیا آمد و به دلیل علاقه و ارادت خانواده اش به حضرت امام خمینی (ره) اسم وی را روح‌الله نامیده شد.💦🍃 روح الله نوزاد دوره دبستان را در دبستان حسین توانا ، دوره راهنمایی را در مدرسه شیخ شمس و متوسطه را در دبیرستان گذراند و اغلب سالها شاگرد اول شناخته می شد. الله با جلب رضایت پدر ومادرش، به عنوان پاسدار به گردان صابرین تهران پیوست، و از همان اول آماده بود و خوب می دانست که خدمت کردن در آسان نیست. ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹🕊 ۱۴ همچنین هیچگاه از یاد همنوعان غافل نمی شد با آنکه سن زیادی نداشت اما همیشه سعی می کرد تا حد امکان گره گشای مشکلات همنوعان و دوستان و آشنایان باشد. آن چيزي که براي او مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. هر زمان که براي ديدار اش به روستا مي رفت، در آنجا لحظه اي از گره گشايي مشکلات و گرفتاري هاي مردم باز نمي ايستاد و دائماً در انديشه انجام خدمتي به الله بود. در خوش خلقی و برخورد نیک با همسایگان و اقوام زبانزد بود و همه او را دوست داشتند... ابوذر در سال 1383 دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت و پس از اخذ ديپلم با نمرات عالي در سال 1385 به استخدام سپاه پاسداران در آمد غريب به 3 سال در سپاه جوانرود خدمت كرده وبعداز آن عضو نيروهاي سپاه تهران شد . ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹 ۳ 🔸سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید فرشاد (مهدی) شفیع پور این 🕊شهید والا مقام ضمن اینکه از نظر اطلاعاتی توان بسیاری داشتند خوبی نیز در موضوعات اطلاعاتی بودند در همین رابطه خاطره ای رو بیان می کنیم از آموزش اطلاعاتی این شهید: 🔸در دوره یکم بزرگترین ستون کشی تاریخ نیروهای مسلح ایران (قبل یا بعد انقلاب) توسط صابرین به ارتفاعات توچال انجام شد. در این ستون کشی شهید پور و جناب سرهنگ (و.ج) که مسئولیت بخشی از مربیگری و آموزش نیروهای دوره یکم صابرین رو به عهده داشتند سعی می کند درس اطلاعاتی و فراموش نشدنی خاصی رو به بچه های صابرین بدهند. 🔸به همین جهت این دو عزیز ضمن پوشیدن لباس مبدل زنانه ، اقدام به جلب نظر نیروها می کنند و با اینکار بدنبال فریب نیروها و بهم خوردن شان در انجام ماموریتهای محموله شان می شوند . 🔸 این جریان دقایقی طول کشید که ناگهان این دو عزیز از زیر مانتو های خودشون کلاشینکف را بیرون آوردند و همه بچه ها را با تیر مشقی دقایقی به رگبار می بندند ! 🔸و همه بچه ها ناگهان زمین گیر میشوند و سپس این شهید به نزدیکی بچه ها می آیند و میگویند : ضد انقلاب در غرب همین گونه عمل میکند ... و این شد برای هزار مطلب دیگر... ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹🕊 🕊تکاورپاسدارستوان سوم درخانواده مذهبی در روز 10 بهمن ماه سال 68در محله منبع اب اهواز چشم به جهان گشود ،پدر وی جانباز ورزمنده 8 سال دفاع مقدس پاسدار رمضان ظهیری است. فرزند سوم خانواده بودند که دوران دبیرستان خود را در هنرستان شوراب در رشته ی کامپیوتر تحصیل نمودند وعضو کانون پرورشی هنری مسجد سیدالشهدا ع بودند که در سال 87 به عضویت سپاه پاسداران یگان تکاور تهران در امدند که چند سالی در تهران به انجام وظیفه مشغول بودند سپس به یگان صابرین تیپ حضرت حجت کلانشهر اهواز منتقل و انجام خدمت میکردند. 🕊 در عملیات های نبرد با پژاک در شمال غرب (قلعه های جاسوسان) ⏮ادامه دارد...