┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش سوم🔹
#آرزويي نداشت به جز #شهادت🕊
ديگر هيچ آرزويي ندارم به جز شهادت. اين #جمله پاياني شهيد «سيد محمدحسين ميردوستي» #يك شب پيش از شهادت است، به نقل از يكي #همرزمانش كه هنگام شهادت دركنارش بوده است. او كه همچون ديگر همرزمانش تمايلي ندارد تا نامش برده شود ميگويد: «سيد محمدحسين انگار #ميدانست كه قرار است پيش از #عاشورا شهيد شود، او واقعاً شجاعانه و با رشادت ايستادگي كرد و روز شهادت هم از ديگر رزمندهها #پيشي گرفت و براي مقابله با يورش دشمن پيشتاز بود.»
#يكي ديگر از همرزمان شهيد ميردوستي ميگويد: «سيد محمدحسين علاوه بر شجاعتش خوشفكر بود و موقعيت خطر را خوب شناسايي ميكرد، تا زماني كه با ما بود راهنماييمان ميكرد كه در حمله دشمن چطور حركت و به چه شكلي عمل كنيد، از دشمن #نميترسيد و در نهايت شهادت نصيب او شد و ما به عقب برگشتيم.»
#نوبت خود را به ديگران ميداد
خودش تنها يكي دوبار با خانواده تماس گرفت و فرصت ارتباط و صحبت با خانوادهها را به ديگر همرزمانش ميداد. اين #گفتههاي يكي ديگر از دوستان سيد محمدحسين است. او #ميگويد: «شهيد ميردوستي بسيار مهربان بود و با اينكه #وابستگي زيادي به خانوادهاش داشت اما كمتر با خانوادهاش تماس ميگرفت و با ديدن دلتنگي #بقيه، اجازه ميداد تا آنها با خانوادهشان تماس بگيرند و در واقع از نوبت خودش #ميگذشت تا خيال ديگر دوستان همرزمش با شنيدن صداي اعضاي خانوادهشان آسوده شود.
#عاشق_حسينم و #پيرو_ولايت
همكار و همرزمي هم كه در دوره #آموزشي با سيد محمدحسين همراه بوده از #فداكاري و از خودگذشتگي شهيد ميردوستي ميگويد، اينكه به آرامش و راحتي بقيه اهميت ميداد طوري كه شبها بعد از تمرين بهدليل محدود بودن فضاي استراحت براي راحتي و آسايش ديگر بچهها بيرون ميرفت و ميخوابيد و خوشحالم كه او را همراهي ميكردم. محمدحسين #ميگفت: «دشمن جرئت رودررو شدن با جوانان ايراني را ندارد و ما با #ايمان و ولايتپذيريمان و عشق به اهلبيت(ع) از حرمين دفاع خواهيم كرد.»
#ادامه_دارد..
#یادگاه_شهدای_صابرین✨
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔻بخش هفتم🔻
#آرامشي كه شهيد به من هديه كرد
فرزند يك سالهاش را در آغوش گرفته و چشم بر گلهاي قالي دارد، آرام كنار مادر همسرشهيدش نشسته است. از او ميپرسم از روزهاي نخست آشنايي با همسرش تعريف كند، #ميگويد: «#سيدمحمدحسين پسر عمويم بود و در پاييز سال90 به عقد هم درآمديم و تا امسال #عاشقانه در كنار هم #زندگي_كرديم و پسرم «#سيدمحمدياسا» هم ثمره اين #عشق است. او خانوادهدوست بود و وفادار و براي هركاري در زندگي برنامهريزي داشت، با اينكه خیلی زود مرا تنها گذاشت، #افتخارميكنم كه #همسرشهيد مدافع حرم هستم.»
«راضيه سادات ميردوستي» از #دلتنگيهايش در اين روز و شبهايي كه بدون همسر سپري ميكند، نيز ميگويد: «با پایان یافتن هر روز بياختيار ياد محمدحسين ميافتم و #خاطرات خوبي كه با هم داشتيم از جلو چشمانم ميگذرد. او #همسری خوب برای من و #پدری_نمونه براي #فرزندش بود و در مدتي كه زندگي كرديم از هيچ تلاشي براي اينكه ما در رفاه و آرامش باشيم دريغ نكرد.»
#بغضش را با سؤالم كه پرسيدم در جريان تصميم و #رفتنش به سوريه بوديد، فرو ميخورد و ميگويد: «بله من در جريان رفتنش بودم، او تصميمش را گرفته بود كه قدم در اين راه بگذارد و در جواب من كه به دليل #احساسات زنانهام گاهي از او ميخواستم كنار من و فرزندم بماند #ميگفت اگر من در اين راه بروم و شهيد شوم #تنهامحمدياسابيپدر ميشود و اين درحالي است كه اگر من و امثال من نرويم و دشمنان اسلام و انقلاب وارد مرزها شوند ممكن است #محمدياساهاي_زيادي غم از دست دادن پدر را #تجربه_كنند.»
#شهادت محمد حسین مایه #افتخار است
شهید میر دوستی یک #پسرسیزده_ماهه به نام «#سیدمحمدیاسا» از خود به #یادگار گذاشته است. وقتی پیکر شهید را آوردند و به #معراج_الشهدا رفتیم پدر گفت: #پسرم در راه #ولایت و #امام_حسین(ع) به شهادت رسید و این باعث #سرافرازی و مایه افتخار من است.
ادامه دارد،،،،
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹