eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
76 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 🌟 زندگینامه 🔹بخش سوم🔹 نداشت به جز 🕊 ديگر هيچ آرزويي ندارم به جز شهادت. اين پاياني شهيد «سيد محمدحسين ميردوستي‌» شب پيش از شهادت است، به نقل از يكي كه هنگام شهادت دركنارش بوده است. او كه همچون ديگر همرزمانش تمايلي ندارد تا نامش برده شود مي‌گويد: «‌سيد محمدحسين انگار كه قرار است پيش از شهيد شود، او واقعاً شجاعانه و با رشادت ايستادگي كرد و روز شهادت هم از ديگر رزمنده‌ها گرفت و براي مقابله با يورش دشمن پيشتاز بود.» ديگر از همرزمان شهيد ميردوستي مي‌گويد: «‌سيد محمدحسين علاوه بر شجاعتش خوشفكر بود و موقعيت خطر را خوب شناسايي مي‌كرد، تا زماني كه با ما بود راهنماييمان مي‌كرد كه در حمله دشمن چطور حركت و به چه شكلي عمل كنيد، از دشمن و در نهايت شهادت نصيب او شد و ما به عقب برگشتيم.» خود را به ديگران مي‌داد خودش تنها يكي دوبار با خانواده تماس گرفت و فرصت ارتباط و صحبت با خانواده‌ها را به ديگر همرزمانش مي‌داد. اين يكي ديگر از دوستان سيد محمدحسين است. او : «‌شهيد ميردوستي بسيار مهربان بود و با اينكه زيادي به خانواده‌اش داشت اما كمتر با خانواده‌اش تماس مي‌گرفت و با ديدن دلتنگي ، اجازه مي‌داد تا آنها با خانواده‌شان تماس بگيرند و در واقع از نوبت خودش تا خيال ديگر دوستان همرزمش با شنيدن صداي اعضاي خانواده‌شان آسوده شود. و همكار و همرزمي هم كه در دوره با سيد محمدحسين همراه بوده از و از خودگذشتگي شهيد ميردوستي مي‌گويد، اينكه به آرامش و راحتي بقيه اهميت مي‌داد طوري كه شب‌ها بعد از تمرين به‌دليل محدود بودن فضاي استراحت براي راحتي و آسايش ديگر بچه‌ها بيرون مي‌رفت و مي‌خوابيد و خوشحالم كه او را همراهي مي‌كردم. محمدحسين : «دشمن جرئت رودررو شدن با جوانان ايراني را ندارد و ما با و ولايت‌پذيري‌مان و عشق به اهل‌بيت(ع) از حرمين دفاع خواهيم كرد.» ..
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 🌟 زندگینامه 🔻بخش هفتم🔻 كه شهيد به من هديه كرد فرزند يك ساله‌اش را در آغوش گرفته و چشم بر گل‌هاي قالي دارد، آرام كنار مادر همسرشهيدش نشسته است. از او مي‌پرسم از روز‌هاي نخست آشنايي با همسرش تعريف كند، : « پسر عمويم بود و در پاييز سال90 به عقد هم درآمديم و تا امسال در كنار هم و پسرم «» هم ثمره اين است. او خانواده‌دوست بود و وفادار و براي هركاري در زندگي برنامه‌ريزي داشت، با اينكه خیلی زود مرا تنها گذاشت، كه مدافع حرم هستم.» «راضيه سادات ميردوستي» از در اين روز و شب‌هايي كه بدون همسر سپري مي‌كند، نيز مي‌گويد: «‌با پایان یافتن هر روز بي‌اختيار ياد محمدحسين مي‌افتم و خوبي كه با هم داشتيم از جلو چشمانم مي‌گذرد. او خوب برای من و براي بود و در مدتي كه زندگي كرديم از هيچ تلاشي براي اينكه ما در رفاه و آرامش باشيم دريغ نكرد.» را با سؤالم كه پرسيدم در جريان تصميم و به سوريه بوديد، فرو مي‌خورد و مي‌گويد: «‌بله من در جريان رفتنش بودم، او تصميمش را گرفته بود كه قدم در اين راه بگذارد و در جواب من كه به دليل زنانه‌ام گاهي از او مي‌خواستم كنار من و فرزندم بماند اگر من در اين راه بروم و شهيد شوم مي‌شود و اين درحالي است كه اگر من و امثال من نرويم و دشمنان اسلام و انقلاب وارد مرزها شوند ممكن است غم از دست دادن پدر را محمد حسین مایه است شهید میر دوستی یک به نام «» از خود به گذاشته است. وقتی پیکر شهید را آوردند و به رفتیم پدر گفت: در راه و (ع) به شهادت رسید و این باعث و مایه افتخار من است. ادامه دارد،،،، 🌹