eitaa logo
🌷لاله‌های بهشتی🌷
974 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.2هزار ویدیو
216 فایل
مجموعه‌ای از زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات و عکسهای شهدا قصه کتابهای شهدایی امثال دخترشینا، من‌میترانیستم و..... احادیث، ادعیه و نکات ناب معنوی @sabbarenshakoor ارتباط با مدیر اینستا، تلگرام و... @sabbaren_shakoor
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• ✳ چک سفید خدا✨ 🔻 خدا در قرآن به دو گروه چک سفید داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید! ✔️ یک گروه کسانی هستند که بر مصیبت‌ها صبر می‌کنند. چون این افراد ثابت کرده‌اند که حقیقتا خدا را می‌خواهند. «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»(زمر، ۱۰) ✔️گروه دوم هم افرادی هستند که نماز شب می‌خوانند. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ»(سجده، ۱۷) خداوند می‌فرماید هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد برای این‌ها چه آماده کرده‌ام! http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• قبل از اسلام 2 5⃣حضرت موسی ✴️وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي📜(طاها 14) 👈و برای یاد کردن من نماز بخون 6⃣حضرت زکریا ✴️ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ 📜(آل عمران39) .. در حالیکه او در محراب به نماز ایستاده بود.. 7⃣اسحاق و یعقوب ✴️وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ 📜(انبیا73) و به انها (اسحاق و یعقوب ) توفیق کارهای خوب ونماز خوندن رو دادیم http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 🔔 یکی گفت:خواهی نشوی همرنگ جماعت شو! 💠 گفتم اگه اکثر مردم اشتباه کنن و راه رو اشتباه برن منم باید برم دنبالشون⁉️ 📛این حرف درست نیست... باید دنبال حق و حقیقت رفت... قرآن میگه؛👇👇 🔶" *أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ*" 🔷بیشتر مردم نمیدانند..!! 🔶" *أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ*" 🔷بیشتر مردم ناسپاس اند..!! 🔶" *أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ* " 🔷بیشتر مردم ایمان نمی آورند.!! 🔶" *أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ*" 🔷بیشترشان گناهکارند..!! 🔶" *أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ*" 🔷بیشترشان جاهلند..!! 🔶" *أكثرهم ﻻ‌ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ*" 🔷بیشترشان تعقل نمیکنند..!! 👇👇👇 پس👈 نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست بلکه در موارد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار می کنند. 🌷 پس دوست عزیز در مسیر حق برو گرچه تعداد افراد ناحق زیاد باشن... 🌷خدا را بشناسیم...خدایی ها را بشناسیم... و حقیقت هرچه بود،دنبال آن برویم..... ((..والعاقبه للمتقین..) http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 🚨ماجرای رویارویی با یک !!😳 💠 حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند، چراغ انداخت چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند! او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده یک بخش عظیمی از داعش بود شناخت! سردار دستور داد خانم رو به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه، خود سردار هم دنبال کار خودش رفت! چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند! وقتی سردار آمد، دید همون فرمانده داعش هست، که به سردار میگه به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی.. ۶۰۰۰هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم! 💠نقل خاطره توسط سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر ... http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 💠| حمید با پدرم حرف می زد که واسطه بشود برای رفتنش. می‌گفت الان وقت موندن نیست. اگه بمونم تا عمر دارم شرمنده حضرت زهرا میشم. به حدی از این جا ماندگی ناراحت بود که نمی شد طرفش بروم. این طور مواقع ترجیح می دادم مزاحم خلوت و تنهایی هایش نباشم. داشتم تلویزیون نگاه میکردم که یک لحظه صدای مادرم از آشپز خانه بلند شد . روغن داغ روی دستش ریخته بود با کمی تأخیر بلند شدم و به آشپزخانه رفتم. چیز خاصی نشده بود. وقتی برگشتم دیدم حمید خیلی ناراحت شده موقع رفتن به خانه چندین بار گفت: «تو چرا زن دایی کمک خواست با تاخیر، بلند شدی؟! این دیر رفتن تو کار بدی بود کار زشتی کردی. یه زن وقتی نیاز به کمک داره باید زود بری کمکش. تازه اون که مادره. باید بلافاصله می رفتی! مهر ماه 94 مادر بزرگ مادری ام مریض شده بود. من و حمید به عیادتش رفتیم اصلا حال خوبی نداشت. خیلی ناراحت شده بودم بعد از عیادت به خانه عمه رفتیم. داخل اتاق کلی گریه کردم. عمه وقتی صدای گریه ام را شنید، بغض کرده بود. حمید داخل اتاق آمد و گفت: «عزیزم! میشه گریه نکنی؟ وقتی تو گریه میکنی بغض مادرم می ترکه. من تحمل گریه هر دوتاتون رو ندارم . دست خودم نبود گریه امانم نمی داد. نمیدانم چرا از وقتی بحث سوریه رفتن حمید جدی شده بود این همه دل نازک شده بودم. حمید وقتی دید حالم منقلب شده، به شوخی گفت : پاشو بریم بیرون ! تو موتور سواری خونت اومده پایین‌ツ باید ترک موتور سوار بشی تا حالت برگرده سر جاش چون نمی خواستم بیشتر از این، عمه را ناراحت کنم، خیلی زود از آنجا بیرون آمدیم. حمید، وسط راه کلی تنقلات گرفت که حال و هوای من را عوض کند .... •♡• •♡• ادامه دارد http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷لاله‌های بهشتی🌷
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید مجید پازکی شهید 19 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد : 29 / 4 / 1348 تاریخ شهادت : 10 / 5 / 1367 محل شهادت: پاسگاه زید شهید مجید پازکی بیست و نهم تیر 1348 در شهر ری استان تهران متولد شد. پدرش حسینعلی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. مجید دهم مرداد 1367 در پاسگاه زید واقع در شلمچه منطقه عمومی کوشک به شهادت رسید. پیکرش در بهشت زهرا تهران قطعه 40 ردیف 116 شماره 2 به خاک سپرده شد. http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•