•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
🔸چنـد چیـــز را بــا چنـــد چیـــز از خــود دور کنیــد:
🔸غضب خدا را
🔸با سوره ی " حمد "
🔸بی حوصلگی ، خشم و عصبانیت را
🔸با سوره ی "یس "
🔸هراس قیامت را
🔸با سوره ی " دخان "
🔸فقر و نداری را
🔸با سوره ی " واقعه "
🔸عذاب قبر را
🔸با سوره ی " تبارک "
🔸در امان بودن از کفر در زمان مردن را
🔸با سوره ی " کافرون "
🔸چشم بد ، وسواس و آشوب را
🔸با سوره ی " ناس
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
شغل بعضی از انبیاء الهی علیهم السلام
🔸حضرت آدم، 👈کشاورز
🔹حضرت نوح، 👈 نجار
🔸حضرت ادریس، 👈کتابت،خیاطی
🔹حضرت ابراهیم، 👈بنّا
🔸حضرت اسماعیل، 👈شکارچی
🔹حضرت لوط، 👈کشاورز
🔸حضرت یعقوب، 👈 دامدار
🔹حضرت شعیب 👈دامدار
🔹حضرت موسی، 👈چوپان شعیب
🔸حضرت سلیمان، 👈از لیف خرمازنبیل میبافت
🔸حضرت داود، 👈آهنگر
🔹پیغمبر اکرم، 👈تاجر
✅از همه عجیب تر حضرت سلیمانه که با اون همه قدرت و حشمت بافندگی میکرده.
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
#حدیث_نور
حضرت امام صادق علیه السلام:
السَّعيدُ مَن وَجَدَ في نفسِهِ خَلوَةً يَشغَلُ بها
خوشبخت، كسى است كه براى نفس خود خلوت و فراغتى يابد و به كار اصلاح آن پردازد
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
#من_میترا_نیستم
#قسمت_هشتم
مادرم بین بچهها فرق نمی گذاشت ولی به مهران و زینب وابسته تر بود.
مهران نوه اولش بود و عزیزتر. زینب هم که مثل من عاشق خدا و پیغمبر بود همیشه کنار مادرم می نشست و قصههای قرآنی و امامی را با دقت گوش میکرد و لذت میبرد.
مادرم قصه و حکایت های زیادی بلد بود هر وقت به خانه ما می آمد زینب دور و برش می چرخید و با دقت به حرفهایش گوش میکرد.
مادرم زینب را شبیه ترین نوه اش به من می دید برای همین به او علاقه زیادی داشت.
بابای بچه ها ساعت ۵ صبح از خانه بیرون می رفت، بعد از ظهر برمیگشت
روزهای پنجشنبه نیمروز بود ظهر از سرکار میآمد.
در باغچه خانه گوجه و بامیه و سبزی می کاشت.
زمستان و تابستان باغچه سبز بود و سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه خانه برداشت می کردیم.
حیاط خانه های شرکتی سیمانی بود با تابش آفتاب در طول روز آتش می شد روی زمین که راه میرفتیم کف پای ما حسابی می سوخت.
تا بعد از به دنیا آمدن شهرام کولر نداشتیم، شبها در حیاط میخوابیدم
جعفر بعد از ظهرها آب را توی حیاط باز میکرد و زیرِ در را میگرفت
حیاط خانه تا نیم متر از دیوار پر از آب میشد این آب تا شب توی حیاط بود شب زیر در را برمی داشتیم و آب با فشار زیاد به کوچه سرازیر میشد با این کار حیاط سیمانی خانه خنک می شد و ما روی زمین زیر انداز می انداختیم و رختخواب پهن می کردیم
هوا را نمیتوانستیم خنک کنیم و مجبور بودیم با گرمای ۵۰ درجه در هوای آزاد بخوابیم اما زمین را میتوانستیم برای خوابیدن قابل تحمل کنیم.
خانه های شرکتی دوتا شیر آب داشت شیر آب شهری که برای خوردن و پخت و پز بود و شیر آب شرکتی که مخصوص شستوشوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود
گاهی که شیر آب شط را در حیاط باز میکردیم همراه آب یک عالمه گوشماهی میآمد
دخترها با ذوق و شوق گوش ماهی ها را جمع می کردند.
بعد از ظهرها هر کاری میکردم بچه ها بخوابند خوابشان نمیبرد و تا چشم من گرم میشد میرفتند و توی آب حیاط بازی می کردند...
ادامه دارد...
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
🌷لالههای بهشتی🌷
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈•
#شهید_قاسمعلی_کیانی_خوزانی
#شهید 18 ساله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#تاریخ #تولد : 8 / 2 / 1344
تاریخ #شهادت : 28 / 7 / 1362
محل شهادت: بانه
شهید #قاسمعلی #کیانی #خوزانی هشتم #اردیبهشت 1344 در روستای #خوزان از توابع شهرستان #خمینی_شهر استان #اصفهان متولد شد. پدرش سیف الله، #کارگر #کارخانه بود و مادرش #اقدس نام داشت. تا کلاس دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان #پاسدار به #جبهه اعزام شد. قاسمعلی بیست و هشتم #مهر 1362 در محور #بانه - #مریوان استان #کردستان بر اثر #موج #انفجار و اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر #شهید_قاسمعلی_کیانی در #گلزار #شهدا #امامزاده_سید_محمد #خمینی شهر به #خاک سپرده شد.
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
#دعایسلامتیامامزمان🌹
#قرارهرشبمون🧡
#روایت_عشق 🌸
بسمالله....🌼
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا🤲🏻🌺
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•