eitaa logo
🌷لاله‌های بهشتی🌷
972 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.2هزار ویدیو
216 فایل
مجموعه‌ای از زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات و عکسهای شهدا قصه کتابهای شهدایی امثال دخترشینا، من‌میترانیستم و..... احادیث، ادعیه و نکات ناب معنوی @sabbarenshakoor ارتباط با مدیر اینستا، تلگرام و... @sabbaren_shakoor
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 💕 تو کچلی😍😂😍😂 💠 دو ماه از ازدواج غاده(همسر لبنانی شهید چمران) و مصطفی می‌گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با دوستش را نگاه کرد، حتی دلخور شد و بحث کرد که مصطفی نیست، تو اشتباه می‌کنی.  دوستش فکر می‌کرد غاده شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به ؛ شروع کرد به خندیدن. 🤣🤣 مصطفی پرسید: چرا می‌خندی؟ و غاده چشم‌هایش از خنده به نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو ؟ من نمی‌دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای همیشه به مصطفی می‌گفت: شما چه کار کردید که شما را ندید؟ 💕 مذهبی ها عاشق ترند 💕 . http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• ســـر_قبـــرم_بـودم_مـامـان💐 ✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد 🖤رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... ؟!یهـو برگشت و بهـم نگاه ڪرد 🍃گفتم: حسین جان! ڪجایی مادر؟! و گفت: ☘از خنده ام گرفت.بهش گفتم: قبرت؟! ... مادر جون؟! 🍂گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... 🥀... وقتی شد و ڪردیم به رسیــدم با ڪمال دیــدم 👌دقیقــا دفن شده که اون روز بهم گفته بود 🍂پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سـر قبـرش بـوده... ڪبـوتـرانـه پـریـدیـد🕊 ✏️: مادر شهید http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•