🕊من ماندم و برف و جای قدمهایش،
من ماندم و یک شهر دنبال چشمانش ...
#علی_سید_صالحی
#شهیدسپهبدحاج_قاسم_سلیمانی
#روحشان_شادویادشان_گرامی🌷
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
"اِبنُ السَبیل"
زمستان زده به وجودم
میان برف هایِ رویِ هم رفته گُم شده ام !
بی آمادگی
بی پوششِ گرم !
چشمم به سرما خورده ؛
بسته است اما اشکِ داغ میبارد ...
سوزش لرز انداخته به دندانهام
هر حرفی که میزنم اشتباه میشود !
سردی خُشکانده دست و پایم را ...
به خون نشسته تَرَک هایِ لبم
زمستان زده به روحم آقا
سرد
خُشک
در حال لغزش ...
راه به یخ نشسته !
پایِ بی رمقم در حال اُفتادن است
اختیارم سرما خورده ...
از منِ میانِ این یخبندانِ هر طرف خطر ، کاری بر نمی آید !
#بهارم_میشوی_آقا ...
راه بندان است
راهم شو ..
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
شبها ،
سکوت
ماه
ستاره ها
همه هم صدا میشوند
همه هم قسم میشوند
تا خیال تو را
بامن درد دل کنند
آنها
از تو میگویند و من
تا صبح گریه میکنم
#دلتنگیهای_شبانه
#شبتون_بی_غم
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
014.mp3
8.6M
انصافا چندوقته قرائت قرآن گوش نکردیم؟!
گاهی در محل کارتان اگر خلوت است
درخانه
آشپزخانه
اتاق
درهنگام خواب
در مترو
به صدای خدا دل بدیم.
واقعا وجودمون رو عوض می کند.
شهدا متصل شدن به خدا منفصل شدند از غیرخدا...
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🔴آمریکا، سردار «قاآنی» را به ترور تهدید کرد
🔹نماینده آمریکا در امور ایران با تکرار ادعاهای بیاساس علیه شهید سلیمانی، تهدید کرد اگر سردار قاآنی مانند وی به نظامیان آمریکایی آسیب بزند، او را نیز ترور میکنند.
🔹«برایان هوک» گفت: اگر قاآنی همان راه کشتن آمریکاییها را طی کند، پس همان سرنوشت در انتظار او خواهد بود.
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
✨ علاقه به تحصیل و کسب علم📚
❣یکی از مهمترین دغدغه هایش
ورود به دانشگاه بودو به
کوچک تر ها می گفت :
تعداد بچه حزب اللهی ها
در دانشگاه ها کم است .
خوب درس بخوانید و 🍃
دکترا بگیرید که کرسی استادی بگیرید
و خوراک فکری خوب برای بچه ها درست کنید .
باید در دانشگاه ها کار فرهنگی شود.🌿✨
💌خاطره ای از شهید صدرزاده🌿
#شهیدمصطفی_صدرزاده🌹
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
نبودن خنده هایت
نشنیدن صدای ردپایت
ندیدن حس شیرین مهربانی ات
برای من
گودالیست فراخ
از آمیختگی استخوانهایم
با خاکی به وسعت غم
نه می توان گریخت
نه می توان گریست
و نه حتی تو
که مرا میخوانی
به سحر عشق
برای از جا پریدن
برای دوباره خندیدن
دوباره زنده شدن
دوباره رهایی
آیادیگر می خواهی مرا؟
منی که هنوز همانم
منی که برایت دل سیر می میرم
حتی دوباره در زیر این مدفن سرد
«آنها ماندند و ما مردهایم»
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خوشا آنان که وقت
دادن جان...
به جای گریه خندیدند
و رفتند
نگردیدند هرگز گرد
باطل...
حقیقت راپسندیدند
و رفتند🕊
🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَهم
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_حسین_یکتا
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
ناگهان به خودت نهیب میزنی: "پس چی شد اون همه سابقه عملیاتی؟! تو هم كه مثل بقیه كُپ كردی! پاشو غیرت نشون بده! تو كه شهیدبشو نیستی! مگه به فرمانده گردان قول ندادی تو مواقع حساس كمك كنی؟ مگه به تو دستور نداد آخرین نفر گردان حركت كنی تا كسی جا نمونه؟ لااقل پاشو و نگذار بیشتر از این، بچه ها از دست برن!"بلند میشی و تنها كاری كه میكنی اینه كه دست سید رو میگیری و راه میفتی به سمت خاكریز و با فریاد به بچه ها میگی كه سریعتر حركت كنند؛ ولی دیگه خیلی دیر شده؛ در همین چند ثانیه، گردان به گروهان تبدیل شده! و آتش سنگین دشمن همچنان ادامه داره....اولین نفر به پشت خاكریز میرسیم در حالیكه از كل گردان، به زحمت شاید یك دسته باقی مونده باشه. باوركردنی نیست؛ چهره ی خونین شهدا و مجروحین جلوی چشمت رژه میرن.... صورت زیبا و محاسن سفید حاج آقا سجادیان (پدر چهار شهید) چه زیبا با خون خضاب شده بود...
به زحمت یك سنگر نیمه كاره گیر میاریم و دونفری با سید جاگیر میشیم. سعی میكنم منطقه رو بررسی كنم؛ چیز پیچیده ای نیست: روبرومون خاكریزهای نونی شكل دشمن و كانال ماهی پوشیده از نی، دیده میشه. با هر گلوله دشمن كه به نیزار میخوره، یك دوش كامل میگیریم. شب فرامیرسه در حالیكه هیچ امكانات و سرپناهی نداریم؛ حتی دریغ از یك پتوی سربازی؛ از وقتی وارد سنگر شدیم، حال سید، بد شده؛ موج انفجار تمام بدنش رو بی حس كرده، حتی نای حرف زدن هم نداره، خیلی زود به خواب میره. بعد از چند ساعت تلاش میكنم بیدارش كنم ولی موفق نمیشم؛ فقط مطمئن میشم كه نفس میكشه؛ نمیدونم چیكار كنم؛ ناخودآگاه، اشک هام سرازیر میشه؛ یاد دو برادرش میفتم که كنار من به شهادت رسیدند.... عجب شانسی من دارم! اگه این یكی هم بره..تا فردا غروب همونجا می مونیم. تصمیم میگیرم هرطور شده سید رو برگردونم عقب. حالا خودم هم توانی ندارم. دو روزه که هیچی نخوردیم؛ احساس میكنم تمام مویرگهای بدنم پاره شده؛ دچار لكنت شدم؛ دم غروب برای لحظاتی آتش دشمن سبك میشه. از سنگر بیرون میایم. نیزار در اثر انفجارها كاملا از بین رفته. به زحمت سید رو از سنگر بیرون میكشم و آهسته آهسته به سمت سه راهی شهادت نزدیك میشیم و در تاریكی غروب باز هم از شهادت دور دور دور ....
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
یارانِ با مهـر و وفـا کجـائید
یادی زما جامانـدگان نمـائید
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#یاد_شهدا_باصلوات
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1