خواهم کہ با خیال تو
شب ها به سر بَرم
خود می برد خیال تو
از دیده خـواب را
#شب_بخیر
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
مجری رادیو صبح ها
آنقدر با نشاط میگوید:
صبـحبخیـر
به امروز لبخند بزن
که انگار تو آمده ای آقا...
اللّهم عجل لولیک الفرج ...
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
محتاجم ...
محتاجِ
یک فنجان چای
که پهلویش
تـــــو
باشـی ....
🌷شهید محمدحسین محمدخانی🌷
(حاج عمار)
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#پاییز
با همه ی نبودنت... دارد تمام میشود...
من اما...
در واپسین دقایق #پاییز
یک دقیقه حتی بیشتر...
امید به وصالت دارم...!
دستانم را بگیر...
#شهیدمحمدغفاری ❤️
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
دوقدم مانده که
پاییز به یغما برود!
این همه رنگ قشنگ
از کف دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت
گوارایش باد ..
دلِ تنها به چه شوقی
پی #یلدا برود؟
#شهید_محمد_غفاری
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
پائیــ🍁ــز....
استاد دلتنگیست...
از خاطــراتِ اویی ڪه رفته...
برای اویی ڪه مانده...
سنگ تمام میگذارد...
#سردارشهید_علی_خوش_لفظ
📎سالـــــروز شھـــــادت🕊
#یادشهداباصلواٺ 🌺🍃
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
💠داستان واقعی مبارزه با نفس و خودداری از گناه یک جوان که بعدها شهید شد و کنار رفتن حجاب از چشم و فهم قلبی او
🌷 از زبان شهید:
یک روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار … منم راه افتادم راه زیاد بود. کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.
تا چشمم به رودخانه افتاد، یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم! بدنم شروع کرد به لرزیدن؛ نمی دانستم چه کار کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم … می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.
پشت آن درخت و کنار رودخانه، چندین دختر جوان مشغول شنا بودند! همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه می کند که من نگاه کنم؛ هیچ کس هم متوجه نمی شود! اما خدایا من به خاطر تو، از این گناه می گذرم!
از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود.
🌷یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.
گفتم از این به بعد برای خدا گریه می کنم! حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم و اشک می ریختم و مناجات می کردم.
🌷خیلی با توجه گفتم یا الله یا الله …
به محض تکرار این عبارات، صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می شد. به اطرافم نگاه کردم؛ صدا از همه سنگریزه های بیابان و درخت ها و کوه می آمد!!! همه می گفتند: «سبوح القدوس و رب الملائکه و الروح …»
از آن موقع، کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد …
🌷 سال ۱۳۹۱، دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد آقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود، به دست آمد. در آخرین صفحه نوشته شده بود: در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی (عج) را زیارت کردم ...
📚کتاب عارفانه/ زندگینامه و خاطرات عارف شهید احمد علی نیری
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
✍ فرازی از وصیتنامه :
اینجانب بنده گناهکار خداوند
از شما امت شهید پرور تقاضا دارم
که مطیع محض ولایت امامخامنهای
نه در حرف بلڪہ در عمـل باشید؛
اینگونه نباشید ڪہ به خاطر حرفِ
عدهای منحرف ، حرف ولی بر روی
زمین بماند یا اگر حرف ولـی را
مخالف با میل شخصی دیدیم
به آن عمـل نڪنیم .
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_محمدرضا_فخیمی
#سالروز_شهـادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
💌 #پیامکی_از_بهشت 💌
رفیق خوبم ... شهید عزادار نمیخواد ، شهید رهرو میخواد 😊 و شما هم با قلم ، قدم و زبان خود رهرو امام و رهبری باشید .💚
#شهید_محمود_شفیعی
#سالروز_شهادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1